|
به وبلاگ من خوش آمدید كارمن به اشتراك گزاري انواع مطالب علمي و آموزنده و جالب براي همه است
مطالب علمي و آموزنده و جالب
به اشتراك گزاري انواع مطالب علمي و آموزنده و جالب براي همه
شنیــدم باز هم گوهر فشــاندی
که روشنـــفکر را بزغاله خواندی
ولی ایشــان ز خویشـانت نبـودند
در این خط جمله را بیـجا نشـاندی
سخن گفـتــی ز عدل و داد و آنرا
به نان و آب مجــانی کشــاندی
از این نَقلت که همچون نٌقل تر بود
هیاهــو شد عجب توتـــی تکانــدی
سخن هایت ز حکمت دفتری بود
چه کفتر ها از این دفتر پراندی
ولیـکن پول نفـت و سفره خلــــق
ز یادت رفت و زان پس لال ماندی
سخن از آسمان و ریسمان بود
دریــغا حرفـی از جنــگل نراندی
چو از بزغاله کردی یاد ای کاش
سلامـی هم به میــمون میرساندی
سه شنبه 30 آبان 1391برچسب:, :: 5:4 قبل از ظهر :: نويسنده : ali
ازدواج به شــرط چــاقــو ؟!
"چرا تو شبها آنقدر خرخر میکنی؟"، "وقتی داری چای میخوری، هورت نکش"، "چقدر با تلفن حرف میزنی؟یک ساعته پشت خطم!"، اینها فقط نمونهای از جملاتی است که بعد از پایان دوران خوش مجردی از زبان همسر جان خواهید شنید. هرکسی یک مقدار باهوش باشد، میداند که یک آدم مجرد خیلی راحتتر زندگی میکند، بدون مسئولیتهای سنگین زندگی دونفره اما یک آدم عاقل به وقتش میفهمد که باید ازدواج کند و از لذتهای دنیای مجردی خداحافظی کند اما چند نفر این زمان را درست تشخیص میدهند، چند نفر هول میشوند و انتخاب درستی انجام نمیدهند و زندگی مشترک خوبی را تجربه نمیکنند؟ هنوز هم خیلیها هستند که به محض تمام شدن درس به فکر ازدواج میافتند، بیآنکه بدانند واقعا از نظر شخصیتی آمادگی ازدواج دارند یا نه. برای اینکه مطمئن شوید حتما آمادگی و شرایط ازدواج را دارید، این موارد را در خودتان چک کنید.
همه قاطی مرغها نمیشوند
بعضیها فکر میکنند حتما باید در زمان خاصی که معمولا بزرگترها بهتر تشخیص میدهند، ازدواج کنند. اصلا هم مهم نیست که هدفشان را از ازدواج نمیدانند. ازدواج برای این افراد کاری است که باید انجام شود، مثل سربازی رفتن یا مدرسه رفتن اما برخی واقعا آمادگی ازدواج ندارند، ربطی هم به سن و سال ندارد. ازدواج یک کار جدی است و هرکسی اهل به دوش گرفتن این مسئولیت بزرگ نیست.
ازدواج شبیه دانشگاه رفتن است، هرکسی به درد دانشگاه رفتن نمیخورد. از بین کسانی هم که به دانشگاه میروند، فقط بعضیها موفق میشوند. پس اول باید این موضوع را کاملا درک کنیم که ازدواج مسئله سادهای نیست، ضمن اینکه از طرفی هم نباید بیش از حد ازدواج را بزرگ کنیم که دچار وسواس بشویم.
شش خان ازدواج
هرکسی میخواهد ازدواج کند، باید به یک حداقلهایی در زمینههای مختلف شخصیتی رسیده باشد. ازدواج بچه بازی نیست و اگر به اندازه کافی در این زمینهها به بلوغ نرسیده باشیم، حتما یک جای کارمان میلنگد. رسیدن به این بلوغهای شش گانه همان درست بزرگ شدن است. با توجه به شرایط اجتماعی و خانوادگی، پسرهای ایرانی معمولا تا 28،27 سالگی به این بلوغهای شش گانه نمیرسند، پس خانمها باید حواسشان به سن و سال همسر آینده هم باشد.
بلوغ جنسی
آمار بالای طلاق به دلیل مشکلات جنسی، میزان اهمیت این بلوغ را نشان میدهد اما هرطور شده باید رودربایستی را با خودتان بگذارید کنار و رک و رو راست نیازهای جسمیتان را بشناسید. سلیقههای خودتان را پیدا کنید و موقع انتخاب همسر حواستان به این چیزها هم باشد. قبل از ازدواج باید تکلیفتان را با نیازهای روحی و جسمیتان مشخص کرده باشید. سواد و کفایت مدیریت روابط جنسی از قبل ازدواج شروع میشود.
بلوغ شخصیتی
بلوغ شخصیتی ابعاد مختلفی دارد. قبل از ازدواج حتما باید یک سری اختلالات شخصیتی را در خودتان و طرف مقابل بررسی کنید. اختلالاتی مثل خود کمبینی، تاییدطلبی، کمال گرایی، شکاکیت(پارانویا)، توجه طلبی، مهرطلبی، بیماری دوقطبی، اعتیادها و وسواس. افرادی که به این اختلالات مبتلا هستند تا وقتی که درمان نشدهاند، به درد ازدواج نمیخورند. علاوه بر این باید تیپ ارتباطی خودتان و طرف مقابل را بشناسید، اینکه سمعی هستید، لمسی یا بصری. اینطوری نوع رفتارتان را بر اساس تیپ شخصیتی همسرتان تنظیم میکنید. یک نکته مهم دیگر هم این است که ببینید بند ناف طرف از خانوادهاش جدا شده یا نه، چقدر مستقل از خانواده فردیت دارد و میتواند زندگی کند.
بلوغ عاطفی
بعضیها با اینکه ازدواج هم کردهاند، هنوز درست نمیدانند که از چه تیپ و شخصیتی خوششان میآید. اینها هنوز به بلوغ عاطفی نرسیدهاند و با احساسات و عواطف خودشان آشنا نیستند. باید سهم رابطههای قبلیتان را در دوست داشتن فعلی مشخص کنید و همینطور اینکه تا چه میزان هنوز تحت تاثیر آنها هستید. متوجه باشید که چقدر آگاهانه دوست دارید و چقدر ناآگاهانه. باید این واقعیت را قبول کنیم که بعد از ازدواج هم ممکن است از کسی خوشمان بیاید اما اگر به بلوغ عاطفی رسیده باشیم میتوانیم از این مسئله بگذریم و تمام زندگیمان را خراب نکنیم.
بلوغ اجتماعی
سوال "شما مشغول چه کاری هستید؟"، یکی از اولین سوالهایی است که در هر مراسم خواستگاری تکرار میشود. شغل و موقعیت اجتماعی هرکس، تقریبا میزان بلوغ اجتماعی او را مشخص میکند؛ مثلا خانمها باید بدانند که خواستگار حول و حوش آینده کاری خودش را در کجا میبیند و چقدر میتواند با شرایط تطابق پیدا کند. قطعا کسی که هنوز سربازی نرفته و مرتب شغل عوض کرده، هنوز به بلوغ اجتماعی نرسیده. البته شغل عوض کردن اگر همراه با پیشرفت باشد، مطمئنا خوب است. مثلا اگر پسری اول جایی شاگرد بوده و بعد رفته یک جای دیگر صاحب کار شده و ترقی کرده، موقعیتش فرق میکند. پسرها هم باید برنامه همسر آیندهشان را بپرسند. باید ببینند که زن زندگیشان چقدر بلوغ اجتماعی دارد.
بلوغ مالی
کسی که هنوز حساب دخل و خرجش را ندارد، نمیتواند همسر قابل اعتمادی هم باشد. قبل از ازدواج باید توقعات و خواستههای مالی طرفین معلوم باشد. یکی به فکر زندگی در کاخ نباشد و دیگری به یک زندگی متوسط قانع. برآوردی از هزینههایتان داشته باشید، راجع به چیزهایی که برایشان پول خرج میکنید با هم حرف بزنید. ممکن است طرف مقابلتان اهل خرید مجله و کتاب باشد و شما این خریدها را پول هدر دادن بدانید. در مورد سطح رفاه زندگی آیندهتان هم باید به تفاهم برسید تا بعدا سر برنامههای بلند مدت زندگی به مشکل برنخورید.
بلوغ معنوی
سوالهای کلی موقع خواستگاری و ملاقاتهای اولیه همیشه میتواند دردسرساز باشد. در خصوص مسائل اعتقادی و دینی هم این ابهامات بیشتر میشود. مثلا یک نفر دین داری را فقط در اعتقاد به خدا میداند و همین قدر برایش کفایت میکند. دیگری اما برایش مهم است که همسرش به تمام احکام دین مومن و معتقد باشد. در یک کلام باید جنس دین داریتان با هم یکی باشد و هردو قرائت مشابهی از دین داشته باشید. افرادی که شدیدا تحت تاثیر نوسانات فلسفی و عرفانی هستند برای ازدواج مناسب نیستند. چون هر آن ممکن است همسرتان برای پیدا کردن خودش سر به کوه و بیابان بگذارد! به طور کلی فردی به بلوغ معنوی رسیده که تا حدی جایگاه خود را در هستی پیدا کرده باشد و درگیر مسائل فلسفی پیچیده نباشد.
ازدواجهای ممنوع به درد نمیخورند!
اگر این نشانهها را در رفتار طرف مقابلتان دیدید، به ازدواج با او فکر نکنید چون بعدا دچار مشکل میشوید:
خودکم بینی
آدمهای خود کم بین و تایید طلب به درد زندگی نمیخورند، دائم نیاز به تایید و توجه دیگران دارند و شما هم باید مدام در حال تعریف و تمجید باشید. این افراد معمولا زود رنجند و اعتماد به نفس ندارند.
کمال گرایی
اما کمال طلبها با کمال گرایی افراطیشان میخواهند در هر زمینهای بهترین باشند و همین مسئله نهایتا به بیعملی منجر میشود. چون این افراد فقط سراغ کاری میروند که مطمئن باشند در آن موفقند.
مهرطلبی
زود خودشان را لو میدهند. همیشه در زندگیشان به دنبال راضی کردن همه هستند و همین کار آزارشان میدهد. هر تغییر برای این افراد یک تهدید است و مدام باید بهشان سرویس عاطفی بدهید.
پارانویا (شکاکیت)
شکاکها با لحن بازجویانه با شما صحبت میکنند و همیشه در حال چک کردنتان هستند. شکاکها به صورت پیش فرض شما را مجرم میدانند، منتها مجرمی که هنوز جرمش ثابت نشده است.
توجه طلبی
توجه طلبها معمولا دخترند و در آن واحد چند ارتباط دارند. اینها در دوران کودکی از طرف پدر و مادر توجه نداشتند و برای همین از شما توجه زیادی میخواهند.
خودشیفته
خود شیفتهها از یک چیزی در وجود خودشان خیلی راضی هستند؛ مثلا اگر صدای خوبی داشته باشند، آنقدر صدای خودشان در ذهنشان بلند است که صدای بقیه را اصلا نمیشنوند.
اعتیاد
غیر از اعتیاد به مواد مخدر، اعتیاد اینترنتی و هیجانی هم دو موردی است که باید حواستان بهشان باشد.
دو قطبی
تغییرات شدید خلقی دارند. مثلا یک دوره دو هفتهای خیلی پرحرف، ولخرج و اهل برنامهریزیهای دور و دراز هستند و در دو هفته بعدی ناگهان افسرده و منزوی میشوند.
وسواس
اختلال وسواس یک زمینه شخصیتی است که فرد در آن بیش از حد دقیق است. زندگی با وسواسیها بعد از چند وقت خیلی سخت میشود.
سه شنبه 30 آبان 1391برچسب:, :: 4:53 قبل از ظهر :: نويسنده : ali
سه شنبه 30 آبان 1391برچسب:, :: 4:53 قبل از ظهر :: نويسنده : ali
سلام
خیلی از ما تو زندگی شخصی مون! اجازه نمی دهیم دیگران دخالت مستقیم یا غیر مستقیم داشته باشند!
دوست داریم فقط و فقط اراده خودمون باشه که بر زندگی مون سایه افکنده باشه!
خیلی از مواقع دوست داریم جو و فضای حاکم رو اونطوری که دلخواه ماست مهندسی کنیم!
و هیچگاه دوست نداریم زیر سلطه فضایی که دیگران بر آن حکومت می کنند قرار بگیریم.
تا حالا شده تو ماشین با خواهر و برادرتون سر اینکه چه موسیقی پخش بشه دعواتون بشه!
تا حالا شده با همکلاسی تون سر این مطلب که حجاب نادرستی داره بحث کرده باشید!
تا حالا شده دو دستگی تو کلاس یا محله یا خونه براتون ایجاد شده باشد! و هر دسته بخواند اراده خودشون رو حاکم کنند.
تا حالا شده تک و تنها یک امر خوبی و پسندیده ایی رو به کسی گوشزد کنید! یا جایی که خفقان حاکمه و کسی علنا یک منکر رو مرتکب میشه! اونقدر شجاع باشید که ...
چقدر حماسه آفرین و شجاعانه است که فردی به خاطر اعتقاد و ایمان راسخ خود خصوصا تنهایی به جنگ منکر برود! تا مبادا با ذلت زندگی کردن اعتقاد و معروف زنده به گور نشه!
به خودم و خودت میگم!
چقدر حسینی وار تک و تنها بی هیچ ترس جلوی منکری وایسادیم!
به نظر شما اگه من
اگه تو
اگه اون برادر و خواهری که می دونم حجاب رو دوست داره! می دونم غیرت رو دوست داره! می دونم ...
هرکدوممون تو زندگیمون فقط یک بار
و فقط یک بار اراده بر حق خودمون رو باور می کردیم و با شجاعت تمام جلوی یک منکر تو خونه! تو کوچه! تو خیابون! تو دانشگاه و...می ایستادیم
باز این همه بی حجابی و بی عفتی و ...علنا دیده می شد!
نه!
یا باورمان را قبول نداریم! و در ایمانمان شک است!
یا چونان آهن نیستیم!
یه بزدل یه ترسو که از اراده باطل دیگران هراس داره
می ترسه با اونها مخالفت کنه!
و شاید حتی اونقدر ذلیل و ربون میشه که رنگ اونها رو هم میگیره و تا ابد مهر ذلت و خواری رو یدک میکشه!
خودت قضاوت کن!خواهرم! برادرم
تویی که شب ها واسه مظلومیت حسین عزاداری می کنی! تو که لباس مشکی تو هر ساله با گلاب نگه می داری!
چقدر از این درس ...

محصولات چند رسانه ای ویژه محرم |
 |
حب الحسین رشته تحصیلی شماست
دانش سرای عشق و جنون شهر کربلاست
در رشته حسین شناسی موفقید
موضوع بحث سینه زدن پای روضه هاست
تاروز حشر مدرکتان را نمی دهند
برگ قبولی همه در پوشه خداست
پایین کارنامه هرکس نوشته است
این مهر سرخ مهر شهنشاه کربلاست
أَلسَّلامُ عَلَى الشَّیْبِ الْخَضیبِ، أَلسَّلامُ عَلَى الْخَدِّ التَّریبِ، أَلسَّلامُ عَلَى الْبَدَنِ السَّلیبِ، أَلسَّلامُ عَلَى الثَّغْرِ الْمَقْرُوعِ بِالْقَضیبِ، أَلسَّلامُ عَلَى الرَّأْسِ الْمَرْفُوعِ
سلام بر آن مَحاسنِ بخون خضاب شده، سلام بر آن گونه خاک آلوده، سلام بر آن بدنِ برهنه ، سلام بر آن دندانِ چوب خورده ، سلام برآن سرِ بالاى نیزه رفته
کسی نیامده جز او سر قرار خودش
نشسته غرق تماشای شیعیان خودش
چه انتظار عجیبی است اینکه شب تا صبح
کسی قنوت بگیرید به انتظار خودش
شور و شعور در کربلا
شور حسینی و شعور حسینی لازم و ملزوم هم هستند! شور حسینی بدون شعور آن بسیار مخرب تر از دشمن حسینی خواهد بود!
و شعور حسینی بدون شور ان به مثابه کسی است که می داند حق چیست ولی به خاطر زنجیرهایی که به خودش بسته نمی تواند شور حق را بیافریند.
آری کل یوم عاشوری و کل ارض کربلا
هر لحظه تو در حال تردد بین حق و باطل است! تا حق و باطل را نشناسی چگونه می توانی شور حق سر دهی! یا لثارات الحسین.
فتنه عاشوری 88 نشانگر خوبی از شور بدون شعور بود... وقتی عرصه سیاست و قدرت شور می آفریند! انسانها و بخصوص جوانها دو دسته می شوند و شور به وجود می اید... همان که خبر از آمدن شعیب ابن صالح می دهد خویش خبر از حرمله بودن وی می دهد...
و انکه شور آزادی و اصلاح را دارد عملا ازادی دیگران را سلب می کند....
شور بدون شعور
اولین درس عاشوری لزوم دمیدن روح شعور بر جسم بی تحرک زندگی روزمره توست.
شعور خود شور می آفریند...
شعور یک نوجوان 13ساله شوری آفرید که امامش به وی افتخار کرد...
همانطور که شعور 6 ماهه امام حسین (علیه السلام) شور افرید ...
شعور نگاه همه سو نگرانه ، دقيق و عميق است نگاهي كه از لايه هاي بيروني بگذرد و به درون راه يابد نگاهي كه ان سوي حادثه ها را بكاود و متناسب با دريافتي كه محصول اين تعمل و روشن بيني است تصميم بگيرد و عمل بكند شعور یا همان بصیرت انچنان عنصر مهم و تعين كننده اي در عرصه ي حيات اجتماعي ، فرهنگي و سياسي است كه علي (ع) سلاح كاراي خويش در هنگامه ي هجوم دشمن و خيزش خطر را تنها و تنها يك چيز مي داند بصيرت .(( الا و ان الشيطان قد جمع حزبه و استجلب خيله و رجله و ان معي لبصيرتي))
آگاه باشد كه شيطان سواره و پياده اش را فرا خوانده و بر شما تاخته در چنين موقعيتي بصيرت و بينش من با من است در بيان قرآن ، گروهي فاقد بينش و بصيرت هستند ((و اين تدعوهم الا الهدي لا سيمعو و تريهم ينظرون اليك و هم لا يبصرون))
اگر به هدايت دعوتشان كنيد ، گوش به سخنانت نمي سپارند مي بيني كه به تو مي نگرند اما بينش و بصيرت ندارند.
نگاه هاي دوخته اما تهي از روشني ، چشمهايي كه خيره مي نگرند اما به شناخت و ديده نمي رسند ، چنين كساني در تاريكي مي مانند و به سياهي و تاريكي تن مي دهند.
كربلا قصه مردان و زناني است كه بصيرتشان چراغ راهشان و بينش ژرف و زلالشان ، كشتي عبور آنها از طوفانهاي درون و بيرون است وقتي امام عاشورا ، دشواري نبرد گوشزد كرد و به تيغ هاي تيز و شمشيرهاي قساوت اشارت نمود ياران عاشق صادق گفتند انا علي نياتنا و بصائرنا ( ما بر نيت ها و بصيرت هايمان هستيم) يعني انگيزه هاي ترديد ناپذير و بصیرت هاي هاي ژرف ما را به كربلا آورده است و خطر و شمشير و مرگ ، سستي و تزلزل را در اراده هايمان نمي افريند همين ويژگي در جان و روح صحابه مهدي (عج) تموج و جريان دارد آنان با بصيرتشان با امام خويش همراه و همگام مي شوند و در لحظه هيا هول و خطر عاشقانه و صادقانه به ميدان مي آيند و خندان و شكوفا چون صحابه كربلا از حريم دين دفاع مي كنند.شب عاشوری عده ایی از یاران چنان صدای خنده هایشان بلند بود که موجب تعجب قرار گرفت! چرا نخندیم وقتی یقین دارم فردا بهشتی هستم! یا جواب آن نوجوان وقتی می گوید اگر ما بر حق هستیم مرگ برام شیرین تر از عسل است. رشيد هجري بزرگ صحابه علي (ع) در پاسخ دخترش كه به او گفت پدر در انجام تكليف كوشش مي كني فرمود دختركم درآينده مردماني بيايند كه همان بصيرتشان كه آنان در امر دين خود دارند از اين كوششي كه ما مي كنيم افضل و برتر است .
|
سه شنبه 30 آبان 1391برچسب:, :: 4:45 قبل از ظهر :: نويسنده : ali
دوستت دارم ....
فرزند عزیزم:
آن زمان که مرا پیر و از کار افتاده یافتی،
اگر هنگام غذا خوردن لباسهایم را کثیف کردم و یا نتوانستم لباسهایم را بپوشم
اگر صحبت هایم تکراری و خسته کننده است
صبور باش و درکم کن
یادت بیاور وقتی کوچک بودی مجبور میشدم روزی چند بار لباسهایت را عوض کنم
برای سرگرمی یا خواباندنت مجبور میشدم بارها و بارها داستانی را برایت تعریف کنم...
وقتی نمیخواهم به حمام بروم مرا سرزنش و شرمنده نکن
وقتی بی خبر از پیشرفتها و دنیای امروز سوالاتی میکنم ، با تمسخر به من ننگر
وقتی برای ادای کلمات یا مطلبی حافظه ام یاری نمیکند،فرصت بده و عصبانی نشو
وقتی پاهایم توان راه رفتن ندارند،دستانت را به من بده...همانگونه که تو اولین قدمهایت را کنار من برمیداشتی....
زمانی که میگویم دیگر نمیخواهم زنده بمانم و میخواهم بمیرم،عصبانی نشو ... روزی خود میفهمی
از اینکه در کنارت و مزاحم تو هستم ، خسته و عصبانی نشو
یاریم کن همانگونه که من یاریت کردم
کمک کن تا با نیرو و شکیبایی تو این راه را به پایان برسانم
فرزند دلبندم،دوستت دارم
دوچرخه های ابتکاری بسیار جالبی توسط Izhar Gafni تنها با استفاده از مقوا و لاستیک های بازیافتی ماشین طراحی و ساخته شده اند.
این دوچرخه های مقوایی بسیار سبک وزن، با دوام و مقرون به صرفه بوده و ساخت هر کدام از آنها فقط ۹ دلار هزینه در بر دارد. این دوچرخه های مقوایی سازگار با محیط زیست تنها با قیمت ۲۰ دلار به فروش خواهند رسید.




«هر چه برای ما پیش می آید محصول اندیشه ماست»

بر اساس این اصل شما یک مغناطیس زنده هستید و اشخاص، شرایط، نقطه نظرها و منابع را هماهنگ با اندیشه های قالب خود جذب می کنید.
قانون جذب با قانون علت و معلول در ارتباط است. «قانون جذب» تمام موقعیت های زندگی شما را توضیح می دهند. اشخاصی که پیوسته به آنچه می خواهند فکر می کنند و از آن حرف می زنند، بیشتر و بیشتر آنچه را که می خواهند، به زندگی خود جذب می کنند.
اشخاصی که درباره آنچه نمی خواهند حرف می زنند و درباره موضوعاتی که از آن می ترسند یا نگران آن هستند می اندیشند، تجربیات منفی و ناخوشایند را به زندگی خود راه می دهند.
شاید مهم ترین درسی که ممکن است در زندگی خود بیاموزید این باشد: برای این که موفق و سعادتمند باشید، باید صرفا درباره آنچه می خواهید فکر کنید. باید خودتان را آموزش بدهید که به آنچه نمی خواهید فکر نکنید.
اگر مثبت بیندیشید، اشخاص و شرایط مثبت را به خود جلبمی کنید.اگر منفی بیندیشید افراد و شرایط منفی را به طرف خود می کشید. اشخاص موفق پیوسته درباره آنچه می خواهند فکر می کنند و اشخاص ناموفق پیوسته به منفی ها فکر می کنند.
برداشتی که امروز از کشتزار زندگی تان می کنید، محصول بذری است که در گذشته افشانده اید.
جمجه های ساخته شده از میوه و سبزی

نوشابه های انرژی زا مرگ آور هستند ؟
هفته گذشته، اداره غذا و داروی آمریکا (FDA) گزارشهایی را منتشر کرد که به بررسی و توصیف مرگهایی میپرداخت که احتمالا در اثر مصرف نوشابههای انرژیزا Monster اتفاق افتادهاند. بخش اعظم نگرانیها در خصوص مصرف نوشابههای انرژیزا مربوط به محتوای بالای کافئین چنین نوشیدنیهایی است؛ نوشیدنیهایی که به علت طبقهبندی شدن در زمره مکملهای غذایی، تولید آنها تحت کنترل FDA قرار ندارد. در این گزارش و به نقل از سایت نیوساینتیست، نگاه دقیقتری به موضوع این نوشابهها میاندازیم.

موضوع این مرگ ها چطور مطرح شد؟
آذرماه سال گذشته، آنایس فورنیر ۱۴ ساله از مریلند به طور ناگهانی در اثر آریتمی قلبی که منجر به ایست قلبی وی شد درگذشت. ظاهرا وی طی دو روز، دو نوشابه انرژیزا Monster خورده بود. مادر فورنیر، وندی کراسلند، هفته گذشته شکایتی علیه کارخانه نوشابهسازی Monster Beverage در کالیفرنیا به دادگاه ارائه کرد. وی در شکایت خود ادعا کرده است این شرکت خطراتی را که در اثر نوشیدن نوشابههای انرژیزای پر کافئین ایجاد میشود، به وضوح روی محصولات خود اعلام نکرده است.
به عنون بخشی از قانون آزادی اطلاعات که از سوی کراسلند درخواست شده است، FDA جزئیات چهار پرونده دیگر را به همراه یک حمله قلبی دیگر که منجر به فوت نشد، منتشر کرد؛ پروندههایی که همگی در ارتباط با نوشابههای انرژیزا Monster اقامه دعوا شدهاند. این گزارشها دقیقا ثابت نمیکند که نوشابههای انرژیزا Monster باعث این مرگها شدهاند، و شرکت نوشابهسازی ادعا کرده است که این نوشابهها بیخطر هستند.
چه میزان کافئین در نوشابههای انرژیزا همانند Monster Energy وجود دارد؟
در حقیقت میزان این کافئین زیاد نیست. یک قوطی ۶۸۲ سیسی نوشابه Monster Energy محتوی ۲۴۰ میلیگرم کافئین است. یک فنجان معمولی (۲۲۵ سیسی) قهوه نیز محتوی ۹۰ تا ۲۰۰ میلیگرم کافئین است.
چه میزان کافئین میتواند باعث مرگ شود؟
دوز مرگآور کافئین حدود ۵ گرم برای بزرگسالان است، بنابراین برای رسیدن به این میزان باید حداقل ۲۵ فنجان قهوه نوشید. بخشی از آسان بودن اجتناب از مرگ در اثر مصرف زیاد کافئین به این دلیل است که علائم مربوط به مراحل اولیه مسمویت کافئین –گیجی، تهوع و سردرد- همگی ناخوشایند هستند. برای کودکان و افراد سالخورده، دوز کافئین که باعث صدمات جدی میشود به میزان قابل توجهی کمتر از ۵ گرم است، اما میزان دقیق این مقدار با اطمینان مشخص نشده است.
مرگ در اثر مصرف کافئین تا چه اندازه معمول است؟
چنین مرگی به هیچ وجه معمول نیست. تعداد این موارد در نوشتههای علمی تنها به تعداد انگشتان دست است، اگرچه این امکان وجود دارد که چنین مرگهایی گزارش نشده باشند. با این وجود، مراجعات غیرمهلک به بخش اورژانس بیمارستانها رو به افزایش است. سوال اینجاست که چه میزان از این افزایش مراجعه به بیمارستانها را باید تنها تقصیر نوشابههای انرژیزا دانست. بین سالهای ۲۰۰۵ تا ۲۰۰۹ / ۱۳۸۴ تا ۱۳۸۸، مراجعه به اورژانسهای ایالات متحده در ارتباط با نوشیدنیهای انرژیزا ده برابر شده است. اما حداقل ۴۴ درصد از این مراجعات ناشی از مصرف همزمان نوشابههای انرژیزا و مواد دیگر، همانند الکل بوده است.
پس چه عاملی میتواند باعث پنج مرگ اخیر شده باشد؟
از آنجاییکه در بدترین حالت، میزان کافئین موجود در یک قوطی نوشابه Monster Energy ممکن است در بیشتر بزرگسالان سالم تنها باعث بروز حالت بیثباتی شود؛ این مرگها به احتمال زیاد ناشی از شرایط پزشکی قبلی هستند، و یا اینکه نوشیدنی با چیز دیگری ترکیب شده است. فورنیر ازسندروم اهلر-دانلوسرنج میبرد؛ یک اختلال ژنتیکی که باعث شل شدن پوست و مفاصل میشود، و به آسانی رگهای خونی را تخریب میکند. از آنجاییکه کافئین رگهای خونی را گشاد میکند، شرایط جسمی فورنیر میتواند وی را در برابر اثرات کافئین بسیار حساستر ساخته باشد.
چه شرایط دیگری میتواند افراد را در برابر کافئین آسیبپذیر سازد؟
هر چیزی که ماهیچه قلب را ضعیفتر میسازد، میتواند حساسیت نسبت به ضربات قلبی-عروقی را افزایش دهد. شرایطی مانند چاقی و دیابت، که معمولا ما آنها را با آریتمی مرتبط نمیدانیم، میتواند باعث تضعیف قلب شود و درها را به روی کافئین برای ایجاد تپشهای قلبی خطرناک بگشاید.
اما از سویی دیگر، حساسیت به کافئین یک خصیصه به شدت فردی است. نتیجه مطالعهای در خصوص کافئین که در سال ۲۰۱۱ / ۱۳۹۰ منتشر شده است، نشان میدهد که تقریبا غیرممکن است که بتوان در عامه مردم عوامل بیماریزایی را که دوز بالای کافئین را به آریتمی ربط میدهد، به دقت تعیین کرد. برچسب قوطی نوشابههای Monster Energy بیان میکند که این نوشیدنیها برای کودکان زیر ۱۲ سال و یا افراد حساس به کافئین توصیه نمیشود.
چرا تولید نوشابههای انرژیزا کنترل نمیشود؟
اداره FDA تنها میتواند غذا و داروها را کنترل کند. با قرارگیری در زمره مکملهای غذایی، نوشابههای انرژیزا از الزاماتی که باید در خصوص غذاهای محتوی کافئین رعایت شود فرار میکنند. برای مثال، تولید نوشابههای گازدار در آمریکا دارای محدودیت ۷۱ میلیگرم کافئین در ۳۴۰ سیسی است؛ غلظتی که در حدود یک سوم کمتر از غلظت موجود در Monster Energy است. طبق قوانین آمریکا، نوشیدنیهای انرژیزا حتی ملزم نیستند که میزان کافئین موجود را بر روی برچسب محصول اعلام کنند.
چه چیز دیگری در نوشابههای انرژیزا وجود دارد؟
در کنار سایر مواد، تائورین و گوارانا نیز اغلب به عنوان محرک استفاده میشود. بسیاری از این عناصر تشکیل دهنده نوشابههای انرژیزا تا کنون مورد مطالعه و بررسی چندانی قرار نگرفتهاند.
دو شنبه 29 آبان 1391برچسب:, :: 2:47 قبل از ظهر :: نويسنده : ali
بسیار زیبا از مرحوم حسین پناهی |
|
دنیا را بغل گرفتیم گفتند امن است هیچ کاری با ما ندارد خوابمان برد بیدار شدیم دیدیم آبستن تمام دردها یش شده ایم-
اینجا در دنیای من، گرگ ها هم افسردگی مفرط گرفته اند دیگر گوسفند نمی درند به نی چوپان دل می سپارند و گریه می کنند...
اجازه ... ! اشک سه حرف ندارد ... ، اشک خیلی حرف دارد!!!
می خواهم برگردم به روزهای کودکی آن زمان ها که : پدر تنها قهرمان بود .
عشــق، تنـــها در آغوش مادر خلاصه میشد
بالاترین نــقطه ى زمین، شــانه های پـدر بــود ...
بدتـرین دشمنانم، خواهر و برادر های خودم بودند .
تنــها دردم، زانو های زخمـی ام بودند.
تنـها چیزی که میشکست، اسباب بـازیهایم بـود
و معنای خداحافـظ، تا فردا بود...!
این روزها به جای" شرافت" از انسان ها *
فقط" شر" و " آفت" می بینی !*
راســــــتی،
دروغ گـــــفتن را نیــــــــز، خـــــــــوب یاد گـــرفتــه ام...!
"حــــال مـــن خـــــــوب اســت" ... خــــــوبِ خــــوب
میدونی"بهشت" کجاست ؟
یه فضـای ِ چند وجب در چند وجب !
بین ِ بازوهای ِ کسی که دوسـتش داری...
وقتی کسی اندازت نیست
دست بـه اندازه ی خودت نزن...
این روزها "بــی" در دنیای من غوغا میکند!
بــیکس ، بــیمار ، بــیزار ، بــیچاره بــیتاب ، بــیدار ، بــییار ،
بــیدل ، بـیریخت،بــیصدا ، بــیجان ، بــینوا
بــیحس ، بــیعقل ، بــیخبر ، بـینشان ، بــیبال ، بــیوفا ، بــیکلام
،بــیجواب ، بــیشمار ، بــینفس ، بــیهوا ، بــیخود،بــیداد ، بــیروح
، بــیهدف ، بــیراه ، بــیهمزبان
بــیتو بــیتو بــیتو......
ماندن به پای کسی که دوستش داری
قشنگ ترین اسارت زندگی است !
می کوشم غــــم هایم را غـــرق کنم اما
بی شرف ها یاد گرفته اند شــنا کنند ...
می دانی
یک وقت هایی باید
روی یک تکه کاغذ بنویسی
تـعطیــل است
و بچسبانی پشت شیشه ی افـکارت
باید به خودت استراحت بدهی
دراز بکشی
دست هایت را زیر سرت بگذاری
به آسمان خیره شوی
و بی خیال ســوت بزنی
در دلـت بخنــدی به تمام افـکاری که
پشت شیشه ی ذهنت صف کشیده اند
آن وقت با خودت بگویـی
بگذار منتـظـر بمانند !!!
مگه اشك چقدر وزن داره...؟
که با جاري شدنش ، اينقدر سبک مي شيم...
من اگه خـــــــــــــــــــــدا بودم ...
یه بار دیگه تمـــــــــــــــوم بنده هام رو میشمردم
ببینم که یه وقت یکیشون تنــــــــــــــها نمونده باشه ...
و هوای دو نفره ها رو انقدر به رخ تک نفره ها نمی کشیدم
شايد ندانيد که حسين پناهي روحاني بوده است...
حسین پناهیدر ۶ شهریور ۱۳۳۵ در روستای دژکوه از توابع شهر سوق از توابع شهرستان کهگیلویه در استان کهگیلویه وبویراحمد زاده شد. پس از اتمام تحصیل در بهبهان به توصیه و خواست پدر برای تحصیل به مدرسهٔ آیتالله گلپایگانی رفت و بعد از پایان تحصیلات برای ارشاد و راهنمایی مردم به محل زندگیاش بازگشت. چند ماهی در کسوت روحانیت به مردم خدمت کرد تا اینکه زنی برای پرسش مسالهای که برایش پیش آمده بود پیش حسین رفت و از حسین پرسید که فضلهٔ موشی داخل روغن محلی که حاصل چند ماه زحمت و تلاشم بود افتادهاست، آیا روغن نجس است؟ حسین با وجود اینکه میدانست روغن نجس است(روغن محلی معمولاٌ در تابستان از حرارت دادن کره بدست می آید و در هوای آزاد و با توجه به گرم بودن هوا در تابستان روغن همیشه به صورت مایع است) ، ولی این را هم میدانست که حاصل چند ماه تلاش این زن روستایی، خرج سه چهار ماه خانوادهاش را باید تامین کند، به زن گفت نه همان فضله و مقداری از اطراف آنرا در بیاورد و بریزد دور، روغن دیگر مشکلی ندارد. بعد از این اتفاق بود که حسین علی رغم فشارهای اطرافیان، نتوانست تحمل کند که در کسوت روحانیت باقی بماند. این اقدام حسین به طرد وی از خانواده نیز منجر شد. حسین به تهران آمد و در مدرسهٔ هنری آناهیتا چهار سال درس خواند و دوره بازیگری و نمایشنامهنویسی را گذراند. پناهی بازیگری را نخست از مجموعه تلویزیونی محله بهداشت آغاز کرد. سپس چند نمایش تلویزیونی با استفاده از نمایشنامههای خودش ساخت که مدتها در محاق ماند. با پخش نمایش «دو مرغابی در مه» از تلویزیون که علاوه بر نوشتن و کارگردانی خودش نیز در آن بازی میکرد، خوش درخشید و با پخش نمایشهای تلویزیونی دیگرش، طرف توجه مخاطبان خاص قرار گرفت. نمایشهای دو مرغابی در مه و یک گل و بهار که پناهی آنها را نوشته و کارگردانی کرده بود، بنا به درخواست مردم به دفعات از تلویزیون پخش شد. در دهه شصت و اوایل دهه هفتاد، او یکی از پرکارترین و نوآورترین نویسندگان و کارگردانان تلویزیون بود. به دلیل فیزیک کودکانه و شکننده، نحوه خاص سخن گفتن، سادگی و خلوصی که از رفتارش میبارید و طنز تلخش بازیگر نقشهای خاصی بود. اما حسین پناهی بیشتر شاعر بود. و این شاعرانگی در ذرهذره جانش نفوذ داشت. نخستین مجموعه شعر او با نام من و نازی در ۱۳۷۶ منتشرشد، این مجموعهٔ شعر تاکنون بیش از شانزده بار تجدید چاپ شد و به شش زبان زندهٔ دنیا ترجمه شدهاست. وی در ۱۴ مرداد ۱۳۸۳ و در سن ۴۹ سالگی بر اثر ایست قلبی درگذشت و در قبرستان شهر سوق به وصیت خود ایشان فقط به خاطر اینکه مادرش در آنجا دفن شدهاست، به خاک سپرده شد.
|
دو شنبه 29 آبان 1391برچسب:, :: 2:46 قبل از ظهر :: نويسنده : ali
دکتر علي شريعتي
فقر
ميخواهم بگويم ......
فقر همه جا سر ميكشد .......
فقر ، گرسنگي نيست ، عرياني هم نيست ......
فقر ، چيزي را " نداشتن " است ، ولي ، آن چيز پول نيست ..... طلا و غذا نيست .......
فقر ، همان گرد و خاكي است كه بر كتابهاي فروش نرفتهء يك كتابفروشي مي نشيند ......
فقر ، تيغه هاي برنده ماشين بازيافت است ، كه روزنامه هاي برگشتي را خرد ميكند ......
فقر ، كتيبهء سه هزار ساله اي است كه روي آن يادگاري نوشته اند .....
فقر ، پوست موزي است كه از پنجره يك اتومبيل به خيابان انداخته ميشود .....
فقر ، همه جا سر ميكشد ........
فقر ، شب را " بي غذا " سر كردن نيست ..
فقر ، روز را"بي انديشه" سر كردن است..
دو شنبه 29 آبان 1391برچسب:, :: 2:43 قبل از ظهر :: نويسنده : ali
آیا تا بحال کنجکاو شده اید این اعداد و ارقامی که ته ظرف های پلاستیکی حک شده چه هستند؟ اگر دقت کرده باشید وسط آرم بازیافت معمولا حروف یا اعداد و گاهی هر دو نوشته شده. اگر هم ندیده اید نگران نباشید، متاسفانههر لحظه ای که اراده کنید دور و برتان آنقدر ظرف پلاستیکی زیاد است که کافی است دستتان را دراز کنید تا یکیشان را بردارید. اما داستان این اعداد: پلاستیک ها با توجه بهنوعشان به 7 گروه تقسیم بندی می شوند. با این شناخت پلاستیک های قابل بازیافت، خطرناک ، کم خطر و ... قابل شناسایی خواهند بود.
شماره 1:PETEیاPETکه همان بطری های آب معدنی است که نسبتا بی خطرند اما بدلیل متخلخل بودن آن امکان نفوذ باکتری ها به درون بطری وجود دارد پس متاسفم که بگویم بهتر است آنها را استفاده مجدد نکنید.به زباله های خشک بسپاریدشان
شماره2:HDPEیا پلی اتیلن متراکم. پلاستیک بی خطری است. کدر رنگ است. ظروف مایع ظرفشویی و سایر مواد شستشو از این قبیل پلاستیک ها هستند و برای بازیافت ظروف مناسبی هستند.
شماره3:PVCکه معمولا لوله ها از این جنس اند و همچنین مواد اولیهپلاستیک هاییکه روی ظروف غذا می کشند و بطری های روغن مایع. این گونه از پلاستیک به هیچ وجه نباید نزدیک حرارت در هنگام پخت غذا شوند چراکه گرما باعث آزاد شدن مواد شیمیایی درونPVCشده و به درون مواد غذایی در حال پخت نفوذ می کند که باعث اختلالات هورمونی می شوند پس تا جایی که می توانید از استفاده ی ظروف با این جنس خودداری کنید .هرگز مواد را با پلاستیک رویش در مایکروویو نگذارید . راستی اینPVC ها بد قلقند و به راحتی بازیافت نمی شوند.
شماره 4:LDPEیا پلی اتیلن با تراکم کم. همان کیسه های نایلونی خرید . این کیسه ها بی خطرند اما متاسفانه و متاسفانه معمولا غیر قابل بازیافت.
شماره 5:PPیا پلی پروپیلن . ظرف ماست و ظروف مشابه که دهانه گشادی دارند. همچنین نی نوشیدنی ها . بی خطرند و به راحتی بازیافت می شوند.
شماره 6:PSیاپلی استیرن ها. همان ظروف یکبار مصرف . در این ظروف مواد سمی بالقوه وجود دارد بویژه هنگام گرم شدن . تا جایی که می شود از این ظروف استفاده نکنید.بیشتر مواقع غیر قابل بازیافتند.
شماره 7: همان گزینه معروف سایر موارد. از کیس کامپیوتر وiPodگرفته تا ظروف غذا. استفاده از این جنس پلاستیک بویژهبرای غذا همیشه آخرین گزینه تان باشد و این شماره 7 هم معمولا غیر قابل بازیافت است.
نمی دانم توجه کردید یا نه اما بدترین ها همان کیسه نایلونی خرید و ظروف یکبارمصرف بودند که هم سمی اند و هم بازیافتشان سخت است. اما این بدترین ها بدبختانه در شمار بیشترین ها هم هستند.
|
|
یک شنبه 28 آبان 1391برچسب:, :: 6:28 قبل از ظهر :: نويسنده : ali
یک شنبه 28 آبان 1391برچسب:, :: 6:24 قبل از ظهر :: نويسنده : ali
یک شنبه 28 آبان 1391برچسب:, :: 6:18 قبل از ظهر :: نويسنده : ali
یک شنبه 28 آبان 1391برچسب:, :: 6:12 قبل از ظهر :: نويسنده : ali
مضرات زنان زيبا براي سلامت مردان
خبرگزاري فارس :دانشمندان اعلام كردند ملاقات با يك زن زيبا ميتواند براي سلامت شما مضر باشد.
به گزارش “سرويس فضاي مجازي ” خبرگزاري فارس و به نقل از منابع اينترنتي، تلگراف نوشت؛ نتايج يك تحقيق در دانشگاه والنسيا نشان ميدهد كه ملاقات با يك زن زيبا باعث افزايش هورمون استرس موسوم به كورتيزول در بدن انسان ميشود.
اين هورمون تحت تاثير استرسهاي فيزيكي و رواني در بدن انسان توليد ميشود كه مي تواند در نهايت منجر به بيماريهاي قلبي شود. لطفا از خواندنادامه خبردر خبرگزاری فارس غافل نشوید که خالی از لطف نیست .
.
.
در هر صورت در مملکتی که شما از صبح تا شب سرب تنفس می کنید و از شب تا صبح مورد عنایت پارازیت های سرطان زا هستید، دانستن این موضوع که مجاورت با خانم های زیبا رو ممکن است باعث افزایش خطر سکته قلبی در شما بشود بسیار مهم است.
فرض کنید بعد از 50 سال زنده ماندن در ایران یعنی نمردن از بیماری های تنفسی و قلبی، انواع سرطان، مسمومیت از انواع سموم موجود در برنج و دیگر مواد خوراکی خطرناک، جا خالی دادن از تیر هایی که بعضا در خیابان ها در می شود و جان سالم به در بردن از تصادفات جاده ای و فرود های نا خوشایند هواپیما های توپولف، چقدر ک..سوزی دارد اگر یک مرتبه با دیدن یک دختر خانم خوشگل سکته قلبی کنید و بمیرید !؟
به هر حال شما را نمی دانم ولی با وجود این همه ریسک باز هم
بنده ترجیح می دهم در مجاورت باخانمهای سمت چپ تصویر سکته قلبی که هیچ ، سرطان پانکراس بگیرم تا اینکه در مجاورت خواهران سمت راست عمری زندگی کنم
یک شنبه 28 آبان 1391برچسب:, :: 6:9 قبل از ظهر :: نويسنده : ali
اعمال ماه محرم
۱-یکى از اعمال مهم ، دعاى اول ماه است . و به جهت اینکه اول این ماه اول سال بوده و از طرف دیگر دعاهاى قبل از وقت نیز تاثیر خاصى در برآورده شدن حاجات و رسیدن به امور مهم دارد، این دعا تاثیر زیادى در سلامتى و دورى از آفات دینى و دنیایى آن سال و بهبودى حال و بدست آوردن نیکیها دارد. و دعایى که براى اول ماه در اقبال روایت شده دعاى بسیار مفیدى براى مطالب مذکور است .
۲ – بهتر است در شب اول، بعضى از نمازهایى را که در این شب وارد شده به مقدار حال و توانایى خود خوانده – حداقل دو رکعت نمازى را که شامل حمد و یازده بار “قل هو الله احد” است -، بعد از آن دعایى را که پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم بعد از این نماز خوانده است و در کتاب اقبال نقل شده بخواند و فرداى آن روز را روزه بگیرد.
در روایت آمده است : کسى که چنین عملى را انجام دهد، مانند کسى است که بمدت یک سال کارهاى خوب انجام داده و تا سال آینده محفوظ خواهد بود.
۳ – روزه روز سوم، در روایت آمده است: حضرت یوسف علیه السلام در این روز از چاه خارج شد. و اگر کسى این روز را روزه بگیرد، خداوند مشکل او را برطرف نموده و سختیها را بر او آسان مى نماید.
۴ – روایت شده: مستحب است تمام ماه را روزه بگیرد. و در مورد روزه روز تاسوعا و عاشورا روایت مخصوص داریم اما احتیاط این است که روز عاشورا را روزه نگیرد ولى از خوردن و آشامیدن تا عصر خوددارى نماید و آنگاه چیزى بخورد یا بیاشامد به جهت این که امام حسین علیه السلام و یاران حضرت در عصر از غصه هاى این دنیاى پست رهایى یافتند و در هنگام عصر سعادتمند شده و به مطلوب خود که عبارت بود از دیدار خداوند بزرگ، رسیدند. و شاید به همین جهت است که دوستان عزادار آن حضرت علیه السلام در عصر این روز غم و غصه آنها کاهش پیدا کرده و از بین مىرود.
حضرت یوسف علیه السلام در روز سوم محرم از چاه خارج شد. و اگر کسى این روز را روزه بگیرد، خداوند مشکل او را برطرف نموده و سختیها را بر او آسان مى نماید
دو نکته
الف- در سایر اعمال شب و روز عاشور، از قبیل نمازها و دعاهاى آن – غیر از زیارتها و نمازهاى آن – اشکالهایى وجود دارد. و ممکن است این اعمال ساخته و پرداخته مخالفین شیعه باشد. مواردى مانند استحباب سرمه کشیدن و غیر آن ؛ و حتى اگر از معصومین علیهم السلام نیز روایت شده باشد، باز هم انجام مراسم عزادارى و صلوات فرستادن بر امام علیه السلام و اصحاب او و لعنت نمودن کشندگان آنها بهتر از انجام چیزهایى است که در آن روایات وارد شده است . زیرا در روایت بر این اعمال نیز تاکید شده است.
ب- از چیزهایى که عقل آنها را همراه با زیارت آن حضرت علیه السلام لازم مى داند، زیارت اهل بیت و یاران شهید اوست؛ بخصوص ب زیارتهایى که وارد شده است.
شنبه 27 آبان 1391برچسب:, :: 6:17 قبل از ظهر :: نويسنده : ali
{
Dr Stephen Marktreats terminal ill cancer patients by "un-orthodox" way and many patients recovered.
دکتر استفان مارک، بیمارهای سرطانی در مرحله آخر را با استفاده از روش های "نامتعارف" درمان کرده است و بسیاری از آنها بهبود یافتند
He believes on natural healing in the body against illnesses. See the article below.
او به درمان طبیعی درمقابل با بیماریها مغتقد است
EATING FRUIT...

It's long but very informative
مطلب طولانی است اما بسیار مفید است
We all think eating fruits means just buying fruits,
cutting it and just popping it into our mouths.
It's not as easy as you think.
It's important to know how andwhento eat.
همه ما فکر میکنیم که خوردن میوه یعنی خرید میوه، پوست کندنش و فقط گذاشتنش توی دهان
به این سادگی که فکر میکنید نیست
بسیار مهم است که بدانیم چگونه و چه وقت باید میوه بخوریم
What is the correct way of eating fruits?
راه صحیح خوردن میوه ها چیست؟
IT MEANS NOT EATING FRUITS AFTER YOUR MEALS! * FRUITS SHOULD BE EATEN ON ANEMPTYSTOMACH.
این است کهمیوه ها را بعد از مصرف غذا نخورید
میوه ها باید زمانی خورده شوند کهمعده خالیاست
If you eat fruit like that, it will play a major role to detoxify your system,
supplying you with a great deal of energy for
weight loss and other life activities.
اگر میوه ها را به آن صورت بخورید، نقش مهمی در مسموم کردن سیستم بدنتان خواهند داشت
بدنتان را با مقدار زیادی انرژی تامین میکنند
که این انرژی به جای مفید بودن باعث از دستدادن وزن و
کاهش قدرت برای انجام دیگر فعالیتهای زندگی میشود
FRUIT IS THE MOST IMPORTANT FOOD.
Let's say you eat two slices of bread and then a slice of fruit.The slice of fruit is ready to go straight through the stomach into the intestines,
but it is prevented from doing so.
میوه مهم ترین خوراکهاست
برای مثال درنظر بگیرید که دو تکه نان و یک تکه میوه خوردهاید
تکه میوه آماده است که مستقیما وارد معده تان و روده تانشود
اما به دلیل آن دو تکه نان، از ورود سریعآن به معدهجلوگیری می شود
In the meantime the whole meal rots and ferments
and turns to acid. The minute the fruit comes into
contact with the food in the stomach and digestive juices,
the entire mass of food begins to spoil....
در این بین همه غذا فاسد شده، تخمیر میشود و به اسید تبدیل میشود
به محض اینکه درون معده، میوه با غذا و آنزیمهای گوارشی
تماس پیدا میکند، همه حجم غذا شروع به ازبین رفتن و فاسد شدن میکند
So please eat your fruits on anemptystomachor
before your meals! You have heard people complaining — every time I eat watermelon I burp,
when I eat durian my stomach bloats up,
when I eat a banana I feel like running to the toilet, etc — actually all this will not arise if you eat the fruit on an empty stomach. The fruit mixes with the putrefying other food and produces gas and hence you will bloat!
پس لطفا میوه های خود را زمانی مصرف کنید که معده تان خالی است
شب آرامی بود
می روم در ایوان، تا بپرسم از خود
مادرم سینی چایی در دست
گل لبخندی چید ،هدیه اش داد به من
خواهرم تکه نانی آورد ، آمد آنجا
لب پاشویه نشست
پدرم دفتر شعری آورد، تکيه بر پشتی داد
شعر زیبایی خواند ، و مرا برد،به آرامش زیبای یقین
با خودم می گفتم
زندگی،راز بزرگی است که در ما جاریست
زندگی فاصله آمدن و رفتن ماست
رود دنیا جاریست
زندگی ، آبتنی کردن در این رود است
وقت رفتن به همان عریانی؛ که به هنگام ورود آمده ایم
دست ما در کف این رود به دنبال چه می گردد؟
هیچ!!!
زندگی ، وزن نگاهی است که در خاطره ها می ماند
شاید این حسرت بیهوده که بر دل داری
شعله گرمی امید تو را،خواهد کشت
زندگی در همین اکنون است
زندگی شوق رسیدن به همان
فردایی است، که نخواهد آمد
تو نه در دیروزی، و نه در فردایی
ظرف امروز، پر از بودن توست
شاید این خنده که امروز، دریغش کردی
آخرین فرصت همراهی با، امید است
زندگی یاد غریبی است که در سینه خاک
به جا می ماند
زندگی ، سبزترین آیه ، در اندیشه برگ
زندگی، خاطر دریایی یک قطره، در آرامش رود
زندگی، حس شکوفایی یک مزرعه، در باور بذر
زندگی، باور دریاست در اندیشه ماهی، در تنگ
زندگی، ترجمه روشن خاک است، در آیینه عشق
زندگی فهم نفهمیدن هاست
زندگی، پنجره ای باز، به دنیای وجود
تا که این پنجره باز است، جهانی با ماست
آسمان، نور، خدا، عشق، سعادت با ماست
فرصت بازی این پنجره را دریابیم
در نبندیم به نور، در نبندیم به آرامش پر مهر نسیم
پرده از ساحت دل برگیریم
رو به این پنجره، با شوق، سلامی بکنیم
زندگی، رسم پذیرایی از تقدیر است
وزن خوشبختی من، وزن رضایتمندی ست
زندگی، شاید شعر پدرم بود که خواند
چای مادر، که مرا گرم نمود
نان خواهر، که به ماهی ها داد
زندگی شاید آن لبخندی ست، که دریغش کردیم
زندگی زمزمه پاک حیات ست، میان دو سکوت
زندگی ، خاطره آمدن و رفتن ماست
لحظه آمدن و رفتن ما، تنهایی ست
سه شنبه 23 آبان 1391برچسب:, :: 5:31 قبل از ظهر :: نويسنده : ali
دو شنبه 22 آبان 1391برچسب:, :: 3:57 قبل از ظهر :: نويسنده : ali
برای درخشندگی مو

یك قاشق سركه به موهای خود زده، سپس آب بكشید.

برای به دست آوردن یخ پاك و تمیز

آب را اول بجوشانید.

برای درخشندگی آینه

آن را با اسپرایت پاك كنید.

برای پاك كردن آدامس از روی لباس

لباس را به مدت 1 ساعت در فریزر قرار دهید.

برای جلا بخشیدن به لباس های سفید

لباس را همراه با یك تكه لیمو به
مدت 10 دقیقه در آب داغ خیس كنید.

برای جلوگیری از ریزش اشك هنگام پوست كندن پیاز

آدامس بجوید.

برای جوشاندن سریع سیب زمینی

پیش از جوشاندن سیب زمینی را فقط از
یك جهت پوست بگیرید.

برای جوشاندن سریع تخم مرغ

به آب آن نمك اضافه كنید.

برای امتحان تازه بودن ماهی

آن را در یك كاسه آب سرد بگذارید.
در صورتی كه ماهی شناور شود تازه است.

برای امتحان تازگی تخم مرغ

آن را در آب بگذارید اگر به صورت افقی قرار گرفت تازه است.
اگر به صورت كج قرار گرفت 3-4 روزه است.
اگر عمودی قرار گرفت 10 روزه است.
اگر شناور شد كهنه است.

برای پاك كردن اثر جوهر از روی لباس

خمیر دندان را روی لكه جوهر قرار دهید و بگذارید
خشك شود سپس بشویید.

برای فرار مورچه ها

پوست خیار را نزدیك سوراخ مورچهها قرار دهید.

برای خلاص شدن از دست موش

در محلی كه موش را پیدا كردهاید فلفل سیاه بپاشید.
موش ها فرار خواهند كرد.

برای خلاص شدن از دست حشرات در هنگام شب

برگ های نعنا را نزدیك تخت و بالش و در
اطراف اطاق خود قرار دهید.
جمعه 18 آبان 1391برچسب:, :: 5:18 قبل از ظهر :: نويسنده : ali
نمیدانم نویسنده این سطور چه کسی میباشد. اما متن زیبایی است.
دوستی با بعضی آدم ها مثل نوشیدن چای کیسهایست. هول هولکی و دم دستی. این دوستیها برای رفع تکلیف خوبند. اما خستگیات را رفع نمیکنند. این چای خوردنها دل آدم را باز نمیکند. خاطره نمیشود. فقط از سر اجبار میخوریشان که چای خورده باشی به بعدش هم فکر نمیکنی.
دوستی با بعضی آدمها مثل خوردن چای خارجی است. پر از رنگ و بو. این دوستیها جان میدهد برای مهمانبازی برای تعریف کردن لطیفههای خندهدار. برای فرستادن اس ام اسهای صد تا یک غاز. برای خاطرههای دمِ دستی. اولش هم حس خوبی به تو میدهند. این چای زود دم خارجی را میریزی در فنجان بزرگ. مینشینی با شکلات فندقی میخوری و فکر میکنی خوشحالترین آدم روی زمینی. فقط نمیدانی چرا باقی چای که مانده در فنجان بعد از یکی دو ساعت میشود رنگ قیر. یک مایع سیاه و بد بو که چنان به دیواره فنجان رنگ میدهد که انگار در آن مرکب چین ریخته بودی نه چای.
دوستی با بعضی آدمها مثل نوشیدن چای سرگل لاهیجان است. باید نرم دم بکشد. باید انتظارش را بکشی. باید برای عطر و رنگش منتظر بمانی. باید صبر کنی. آرام باشی و مقدماتش را فراهم کنی. باید آن را بریزی در یک استکان کوچک کمر باریک. خوب نگاهش کنی. عطر ملایمش را احساس کنی و آهسته، جرعه جرعه بنوشیاش و زندگی کنی
پنج شنبه 18 آبان 1391برچسب:, :: 5:13 قبل از ظهر :: نويسنده : ali
چهار شنبه 17 آبان 1391برچسب:, :: 5:14 قبل از ظهر :: نويسنده : ali
غنچه از خواب پرید ... و گلی تازه به دنیا آمد ...
خار خندید و به گل گفت : سلام ... و جوابی نشنید ...
خار رنجید ولی هیچ نگفت...
ساعتی چند گذشت ... گل چه زیبا شده بود ...
دست بی رحمی آمد نزدیک ...گل سراسیمه ز وحشت افسرد ...
لیک آن خار در آن دست خلید ... و گل از مرگ رهید ...
صبحفردا که رسید ... خار با شبنمی از خواب پرید ...
گل صمیمانه به او گفت : سلام ...
چه زیباست که خاری گل دهد
و چه بی حیاست گلی که خار را دوست نداشته باشد
گل اگر خار نداشت، دل اگر بی غمبود، اگر از بهر کبوتر قفسی تنگ نبود،
زندگی ،عشق، اسارت ،قهر ،آشتی، هم بی معنا بود
همه کس عکس گل یار به تماشا خواهد
لیک از آن گل که در او خار نیست تمنا نکنیم
زندگي با همه وسعت خويش
محفل ساكت غم خوردن نيست
حاصلش تن به قضا دادن و افسردن نيست
اضطراب وهوس ديدن و ناديدن نيست
زندگي جنبش جاري شدن است
زندگي کوشش و راهي شدن است
از تماشاگه آغازحيات تا به جايي كه خدا مي داند.
زندگي چون گلسرخي است پر از خار و پر از برگ و پر از عطر لطيف،
يادمان باشد اگر گل چيديم،
عطر و برگ و گل و خار،
همه همسايه ديوار به ديوار همند..
سه شنبه 16 آبان 1391برچسب:, :: 5:57 قبل از ظهر :: نويسنده : ali
به سـوی او قـدمی برداریـم ..

آتشی نمى سوزاند "ابراهیم" را
و دریایى غرق نمی کند "موسى" را
کودکی، مادرش او را به دست موجهاى "نیل" می سپارد
تا برسد به خانه ی فرعونِ تشنه به خونَش
دیگری را برادرانش به چاه مى اندازند
سر از خانه ی عزیز مصر درمی آورد
مکر زلیخا زندانیش می کند
اما عاقبت بر تخت ملک می نشیند
از این "قِصَص" قرآنى هنوز هم نیاموختی ؟!
که اگر همه ی عالم قصد ضرر رساندن به تو را داشته باشند
و خدا نخواهد
نمی توانند
او که یگانه تکیه گاه من و توست !
پس
به "تدبیرش" اعتماد کن
به "حکمتش" دل بسپار
به او "توکل" کن
و به سمت او "قدمی بردار"
تا ده قدم آمدنش به سوى خود را به تماشا بنشینی ...
شنبه 11 آبان 1391برچسب:, :: 6:25 قبل از ظهر :: نويسنده : ali
این داستان به قرن 15 بر میگردد.
در یك دهكده كوچك نزدیك نورنبرگ خانواده ای با 18 فرزند زندگی می كردند. برای امرار معاش این خانواده بزرگ، پدر میبایستی 18 ساعت در روز به هر كار سختی كه در آن حوالی پیدا میشد تن میداد.
در همان وضعیت اسفباك آلبرشت دورر و برادرش آلبرت (دو تا از 18 فرزند) رویایی را در سر میپروراندند. هر دوشان آرزو میكردند نقاش چیره دستی شوند، اما خیلی خوب میدانستند كه پدرشان هرگز نمیتواند آن ها را برای ادامه تحصیل به نورنبرگ بفرستد.
یك شب پس از مدت زمان درازی بحث در رختخواب، دو برادر تصمیمی گرفتند. با سكه قرعه انداختند و بازنده میبایست برای كار در معدن به جنوب میرفت و برادر دیگرش را حمایت مالی میكرد تا در آكادمی به فراگیری هنر بپردازد، و پس از آن برادری كه تحصیلش تمام شد باید در چهار سال بعد برادرش را از طریق فروختن نقاشی هایش حمایت مالی میكرد تا او هم به تحصیل در دانشگاه ادامه دهد...
**********************
آن ها در صبح روز یك شنبه در یك كلیسا سكه انداختند. آلبرشت دورر برنده شد و به نورنبرگ رفت و آلبرت به معدن های خطرناك جنوب رفت و برای 4 سال به طور شبانه روزی كار كرد تا برادرش را كه در آكادمی تحصیل میكرد و جزء بهترین هنرجویان بود حمایت كند. نقاشی های آلبرشت حتی بهتر از اكثر استادانش بود. در زمان فارغ التحصیلی او درآمد زیادی از نقاشی های حرفه ای خودش به دست آورده بود.
وقتی هنرمند جوان به دهكده اش برگشت، خانواده دورر برای موفقیت های آلبرشت و برگشت او به كانون خانواده پس از 4 سال یك ضیافت شام برپا كردند. بعد از صرف شام آلبرشت ایستاد و یك نوشیدنی به برادر دوست داشتنی اش برای قدردانی از سال هایی كه او را حمایت مالی كرده بود تا آرزویش برآورده شود، تعارف كرد و چنین گفت: آلبرت، برادر بزرگوارم حالا نوبت توست، تو حالا میتوانی به نورنبرگ بروی و آرزویت را تحقق بخشی و من از تو حمایت میكنم.
تمام سرها به انتهای میز كه آلبرت نشسته بود برگشت. اشك از چشمان او سرازیر شد. سرش را پایین انداخت و به آرامی گفت: نه! از جا برخاست و در حالی كه اشك هایش را پاك میكرد به انتهای میز و به چهره هایی كه دوستشان داشت، خیره شد و به آرامی گفت: نه برادر، من نمیتوانم به نورنبرگ بروم، دیگر خیلی دیر شده، ببین چهار سال كار در معدن چه بر سر دستانم آورده، استخوان انگشتانم چندین بار شكسته و در دست راستم درد شدیدی را حس میكنم، به طوری كه حتی نمیتوانم یك لیوان را در دستم نگه دارم. من نمیتوانم با مداد یا قلم مو كار كنم، نه برادر، برای من دیگر خیلی دیر شده...
بیش از 450 سال از آن قضیه میگذرد. هم اكنون صدها نقاشی ماهرانه آلبرشت دورر قلمكاری ها و آبرنگ ها و كنده كاری های چوبی او در هر موزه بزرگی در سراسر جهان نگهداری میشود.
یك روز آلبرشت دورر برای قدردانی از همه سختی هایی كه برادرش به خاطر او متحمل شده بود، دستان پینه بسته برادرش را كه به هم چسبیده و انگشتان لاغرش به سمت آسمان بود، به تصویر كشید. او نقاشی استادانه اش را صرفاً دست ها نام گذاری كرد اما جهانیان احساساتش را متوجه این شاهكار كردند و كار بزرگ هنرمندانه او را "دستان دعا كننده" نامیدند.
این اثر خارق العاده را مشاهده كنید.
اندیشه كنید و به خاطر بسپارید كه مسلما رویاهای ما با حمایت دیگران تحقق مییابند
حتمادر انتهای این داستان به یاد کسانی خواهیم افتاد که چقدر دوستت داشته اند و فراموش کرده ا یم
اگر چنین است در قسمت نظرات , تجربه خود را با دیگران در میان بگذاریم. برای این کار اینجا را کلیک فرمایید
مطلبی مرتبط با دوستان:سلام. خوبی؟(متنی در مورد دوستان)
ارزش این مطلب زیبا به انتشار آن است.آنرابرای دوستان خود ارسال کنید
برای عضویت در باشگاه جوانان عاشق ایرانی سبز و آباد اینجا را کلیک کنید
 
پنج شنبه 11 آبان 1391برچسب:, :: 6:21 قبل از ظهر :: نويسنده : ali

نخواهم گل که گل بی اعتبار است / تمام عمر گل فصل بهار است
تو را خواهم علی جان در دو عالم / که عطر تو همیشه ماندگار است
چهار شنبه 10 آبان 1391برچسب:, :: 6:13 قبل از ظهر :: نويسنده : ali
آیا عصبانیت از خود یا شکایت از دیگران را در خود احساس کرده اید؟؟
آیا تاکنون به این اندیشیده اید که برای تغییر زندگی تان هیچ قدرتی ندارید؟؟
این گونه فکر ها قدرت تان را از شما دور می کند.
A Golden Heart Can Change the World

♥ من افکارم را با عشق تغییر میدهم
ما ، نور هستیم. ما ، روح هستیم. ما ، شگفت آوریم
و همه سزاوار بودن.
زمان آن فرا رسیده که اعتراف کنیم :
« ما ، ماهیت خویش را آفریده ایم »
ما ، ماهیت خویش را با اندیشه های مان خلق کرده ایم.
پس اگر بخواهیم ماهیت مان را تغییر بدهیم ،
باید اندیشه های مان را نیز تغییر دهیم
و این کار را باید با فکر و کلام تازه و نیز راه های مثبت انجام داد :
♥ من افکارم را با عشق تغییر می دهم

آرامش، با من شروع مي شود.؛
من، در انتخاب انديشه هايم آزادم.؛
من، زندگي ام را هر روز مي آفرينم؛
سرچشمه قدرت من، انديشه من است.؛
احساسات، انديشه هاى جارى در بدن هايمان هستند.؛
من، خبرهاى مثبت راگزارش مي دهم.؛
من، امنيت خود را، با حقيقت فرآيند زندگي فراهم مي آ ورم.؛
انديشه هاى من، بهترين دوستانم هستند.؛
من، با پيام هاى عاشقانه، انديشه ناخودآگاهم را كنترل ميكنم.؛
من، انرژى هستم.؛ من، كامل، تمام و درست هستم.؛
هدف من، همواره عاشق بودن است.؛
من، هميشه براى رسيدن به بالاترين خوبي ها كار ميكنم.؛
من، بخشيدن را دوست دارم.؛
من، هدايا را با احترام مي بخشم و مي پذيرم.؛
من بي همتا هستم و هر كسى ديگرى نيز چنين است.؛
من، تغيير يافتن را دوست دارم.؛
پول، به من عشق مي ورزد و مانند يك سگ باوفا به سوى من مي آيد.؛
من، يك نور درخشان هستم.؛ مي خواهم تغيير كنم.؛
من، در امنيت هستم.؛ من، بي مانند هستم.؛ من، فردى مصمم هستم.؛
عشق، عميق تر از اختلافات است.؛ هر روز، يك روز مقدس است.؛
من، خود را با عشق قوت مي دهم.؛
وقتي افكارم را تغيير مي دهم، زندگي ام را تغيير داده ام.؛
من، حاكم زندگي خويش هستم.؛ فقط هماني باش كه هستي.؛
برگرفته از کتاب: زنان خردمند نغمه ی افسردگی سر نمی دهند
اثر: لوییز.ال.هی
تقدیم به شما در این❦پاییز طلائی
سه شنبه 9 آبان 1391برچسب:, :: 6:21 قبل از ظهر :: نويسنده : ali
ادب اصیل ایرانی
شب سردی بود …. پیرزن بیرون میوه فروشی زل زده بود به مردمی که میوه
میخریدن …شاگرد میوه فروش تند تند پاکت های میوه رو توی ماشین مشتری ها
میذاشت و انعام میگرفت … پیرزن باخودش فکر میکرد چی میشد اونم میتونست
میوه بخره ببره خونه … رفت نزدیک تر … چشمش افتاد به جعبه چوبی بیرون
مغازه که میوه های خراب و گندیده داخلش بود … با خودش گفت چه خوبه سالم
ترهاشو ببره خونه … میتونست قسمت های خراب میوه ها رو جدا کنه وبقیه رو
بده به بچه هاش … هم اسراف نمیشد هم بچه هاش شاد میشدن … برق خوشحالی توی
چشماش دوید ..دیگه سردش نبود !پیرزن رفت جلو نشست پای جعبه
میوه …. تا دستش رو برد داخل جعبه شاگرد میوه فروش گفت : دست نزن ننه !
وَخی برو دُنبال کارت ! پیرزن زود بلند شد …خجالت کشید ! چند تا از
مشتریها نگاهش کردند ! صورتش رو قرص گرفت … دوباره سردش شد ! راهش رو
کشید رفت … چند قدم دور شده بود که یه خانمی صداش زد : مادر جان …مادر
جان ! پیرزن ایستاد … برگشت و به زن نگاه کرد ! زن لبخندی زد و
بهش گفت اینارو برای شما گرفتم ! سه تا پلاستیک دستش بود پر از میوه …
موز و پرتغال و انار ….پیرزن گفت : دستِت دَرد نکُنه ننه….. مُو مُستَحق
نیستُم ! زن گفت : اما من مستحقم مادر
من مستحق داشتن شعور انسان بودن و به هم نوع توجه کردن ودوست داشتن همه
انسانها و احترام به همه آنها بی هیچ توقعی...
اگه اینارو نگیری دلمو شکستی ! جون بچه هات بگیر ! زن منتظر جواب پیرزن
نموند … میوه هارو داد دست پیرزن و سریع دور شد … پیرزن هنوز ایستاده بود
و رفتن زن رو نگاه میکرد … قطره اشکی که تو چشمش جمع شده بود غلتید روی
صورتش … دوباره گرمش شده بود … با صدای لرزانی گفت : پیر شی ننه …. پیر
شی ! خیر بیبینی!
در تصاویرحکاکی شده بر سنگهای تخت جمشید
هیچکس عصبانی نیست
هیچکس سوار بر اسب نیست
هیچکس را در حال تعظیم نمی بینید
در بین این صدها پیکر تراشیده شده حتی یک تصویر برهنه وجود ندارد.
این ادب اصیل مان است :نجابت - قدرت- احترام- مهربانی- خوشرویی…
لطفا این متن را برای همه ایرانیان بفرست تا بیاد داشته باشیم
" که " هستیم
سه شنبه 9 آبان 1391برچسب:, :: 5:57 قبل از ظهر :: نويسنده : ali
دو شنبه 8 آبان 1391برچسب:, :: 6:6 قبل از ظهر :: نويسنده : ali
خودرو مردی در هنگام رانندگی، درست جلوی حیاط یک تیمارستان پنچر شد و مجبورشد همانجا به تعویض لاستیک بپردازد.
هنگامی که سرگرم این کار بود، ماشین دیگری به سرعت ازروی مهره های چرخ که در کنار ماشین بودند گذشت وآنها را به درون جوی آب
انداخت و آب مهره ها را برد.
مرد حیران مانده بود که چکار کند.
تصمیم گرفت که ماشینش را همان جا رها کند و برای خرید مهره چرخ برود.
در این حین، یکی از دیوانه ها که از پشت نرده های حیاط تیمارستان نظاره گر این ماجرا بود، او را صدا زد و گفت: از ٣ چرخ دیگر
ماشین، از هرکدام یک مهره بازکن و این لاستیک را با ٣ مهره ببند و برو تا بهتعمیرگاه برسی.
آن مرد اول توجهی به این حرف نکرد ولی بعد که با خودش فکر کرد دید راست می گوید و بهتر است همین کار را بکند.
پس به راهنمایی او عمل کرد و لاستیک زاپاس را بست.
هنگامی که خواست حرکت کند رو به آن دیوانه کرد و گفت: «خیلی فکر جالب و هوشمندانه ای داشتی.
پس چرا توی تیمارستان انداختنت؟ دیوانه لبخندی زد و گفت: من اینجام چون دیوانه ام.
ولی احمق که نیستم.
دو شنبه 8 آبان 1391برچسب:, :: 5:30 قبل از ظهر :: نويسنده : ali
داستان ايراني ها در بهشتو جهنم
ميگن يه روز جبرئيل ميره پيش خدا گلايه ميکنه که: آخه خدا، اين چه وضعيه؟ ما يک عده ايرونی توی بهشت داريم که فکر ميکنن اومدن خونه باباشون! به جای ردای سفيد، همه شون لباس های مارک دار و آنچنانی ميخوان! بجای پابرهنه راه رفتن کفش نایک و آديداس درخواست ميکنن. هيچ کدومشون از بالهاشون استفاده نميکنن، ميگن بدون 'بنز' یا 'ب ام و' یا 'تویوتا لکسوز' جائی نميرن! اون بوق و کرنای من هم گم شده... يکی از همين ها دو ماه پيش قرض گرفت و رفت ديگه ازش خبری نشد!
آقا من خسته شدم از بس جلوی دروازه بهشت رو جارو زدم... امروز تميز ميکنم، فردا دوباره پر از پوست تخمه و پسته و هسته هندونه و پوست خربزه است! من حتی ديدم بعضيهاشون کاسبی هم ميکنن و حلقه های تقدس بالای سرشون رو به بقيه ميفروشن. چند تاشون کوپن جعلی بهشت درست کردن و به ساکنين بخت برگشته جهنم ميفروشن. چندتاشون دلالی باز کردن و معاملات املاک شمال بهشت ميکنن. يک سری شون حوری های بهشت را با تهديد آوردن خونه شون و اونارو "سرکار" گذاشتن و شيتيلي ميگيرن. بقيه حوری ها هم مرتب ميگن ما رو از ليست جيره ايرانيها بردار که پدرمونو درآوردن، اونقدر به ما برنج دادن که چاق شديم و از ريخت افتاديم.
اتحاديه غلمان ها امضاء جمع کرده که اعضا نميخوان به ديدن زنان ايرانی برن چون اونقدر آرايش کردن و اسپری مو و ماسک و موس و . . . به سرشون زدن که هاله تقدسشون اتصالی کرده و فيوزش سوخته در ضمن خانمهای ايرونی از غلمانها مهريه و نفقه ميخوان. بعضی از اونها هم رفتن تو کار آرایش بقیه و کاسبی راه انداختن: موهاشون رو هزار و یک رنگ میکنن، تتو میکنن، ناخن میکارن و از این جور قرتی بازیها
هفته پيش هم چند ميليون نفر تو چلوکبابی ايرانيها مسموم شدن و دوباره مردن. چند پزشک ايرونی هم بند کردن به حوری ها که الا و بلا بياييد دماغاتونو عمل کنيم،گونه بکاریم و از این کلک ها . . .
خدا ميگه: ای جبرئيل! ايرانيها هم مثل بقيه، آفریده های من هستند و بهشت به همه انسان ها تعلق داره. اينها هم که گفتی، خيلی بد نیست! برو يک زنگی به شيطون بزن تا بفهمی دردسر واقعی يعنی چی!!!
جبرئيل ميره زنگ ميزنه به جناب شيطان... دو سه بار ميره روی پيغام گير تا بالاخره شيطان نفس نفس زنان جواب ميده: جهنم، بخش ايرانيان بفرماييد؟
جبرئيل ميگه: آقا مثل اینکه خيلی سرت شلوغه؟
شيطان آهی ميکشه و ميگه: نگو که دلم خونه... اين ايرونيها اشک منو در آوردن به خدا! ميخوام خودمو بازنشست کنم. شب و روز برام نگذاشتن! تا صورتم رو ميکنم اين طرف، اون طرف يه آتيشی به پا ميکنن!
تا دو ماه پيش که اينجا هر روز چهارشنبه سوری بود و آتيش بازی!... حالا هم که... ای داد!!! آقا نکن! بهت ميگم نکن!!!
جبرئيل جان، من برم .... اينها دارن آتيش جهنم رو خاموش ميکنن که جاش کولر گازی نصب کنن...
يک عده شون بازار سياه مواد سوختی بخصوص بنزين راه انداختن.
چند تا پزشک ايرونی در جهنم بيمارستان سوانح سوختگی باز کردن و براش تبليغ ميکنن و اين شديدا ممنوعه.
چندتاشون دفتر ويزای مهاجرت به بهشت باز کردن و ارواح مردمو خر ميکنن. بليت جعلی يکطرفه بهشت هم ميفروشن.
يک سری شون وکيل شدن و تبليغ ميکنن که ميتونن پيش نکير و منکر برای جهنمی ها تقاضای تجديد نظر بدن.
چند تاشون که روی زمين مهندس بودن ميگن پل صراط ايراد فنی داشته که اونا افتادن تو جهنم. دارن امضا جمع ميکنن که پل بايد پهن تر بشه.
چند هزار تاشون هم هر روز زنگ ميزنن به 118 جهنم و تلفن و آدرس سفارتهای کانادا و آمريکا رو ميپرسن چون ميخوان مهاجرت کنن.
هر روز هزاران ايرونی زنگ ميزنن به اطلاعات و تلفن آتش نشانی و اورژانس جهنم رو ميخوان.
الان مراجعه داشتم ميگفت ما کاغذ نسوز ميخواهيم که روزنامه اپوزيسيون بيرون بديم.
ببخش! من برم، بعدا صحبت ميکنيم... چند تا ايرونی دارن کوپون جعلی کولر گازی و يخچال ميفروشن... برم يه چماقی بچرخونم.
--************************************************
دو شنبه 8 آبان 1391برچسب:, :: 5:26 قبل از ظهر :: نويسنده : ali
یک شنبه 7 آبان 1391برچسب:زنی با لباسهای کهنه و نگاهی مغموم, وارد خواروبار فروشی محل شد و با فروتنی از فرو نویسنده : ALI - ساعت ٧:٠٢ ق,ظ روز ۱۳٩۱/۸/٧ زنی با لباسهای کهنه و نگاهی مغموم, وارد خواروبار ف زنی با لباسهای کهنه و نگاهی مغموم, وارد خواروبار فروشی محل شد و با فروتنی از فروشنده خواست کمی خواروبار به او بدهد, وی گفت که شوهرش بیمار است و نمیتواند کار کند, کودکانش هم بیغذا ماندهاند, فروشنده به او بیاعتنایی کرد و حتی تصمیم گرفت بیرونش کند, زن نیازمند باز هم اصرار کرد, فروشنده گفت نسیه نمیدهد, مشتری دیگری که کنار پیشخوان ایستاده بود و گفت و گوی آن دو را میشنید به فروشنده گفت: ببین خانم چه میخواهد خرید او با من, فروشنده با اکراه گفت: لازم نیست, خودم میدهم! - فهرست خریدت کجاست؟ آن را بگذار روی ترازو, به اندازه وزنش هر چه خواستی ببر ! زن لحظهای درنگ کرد و با خجالت, تکه کاغذی از کیفش درآورد و چیزی روی آن نوشت و آن را روی کفه ترازو گذاشت, همه با تعجب دیدند که کفه ترازو پایین رفت, خواروبار فروش باورش نمیشد اما از سرناباوری, به گذاشتن کالا روی ترازو مشغول شد تا آنکه کفهها با هم برابر شدند, در این وقت؛ فروشنده با تعجب و دلخوری, تکه کاغذ را برداشت تا ببیند روی آن چه نوشته است, روی کاغذ خبری از فهرست خرید نبود, بلکه دعای زن بود که نوشته بود: ای خدای عزیزم! تو از نیاز من باخبری, خودت آن را برآورده کن, فروشنده با حیرت کالاها را به زن داد و در جای خود مات و مبهوت نشست, زن خداحافظی کرد و رفت و با خود اندیشید: فقط خداست که میداند وزن دعای پاک و خالص چقدر است,,, برگرفته از نشریه بشری: اولین نشریه ویژه کم بینایان و نابینایان جمله روز :برگ در انتهای زوال می افتد و میوه در انتهای کمال بنگر که تو چگونه می افتی,,, , :: 6:6 قبل از ظهر :: نويسنده : ali
سـرما در منـاطق زلـزله زده اهـر و ورزقـان
زلزله تمام شد ولی زخم های زلزله آذربایجان تمامی ندارد. هرچند پس لرزه ها هم ضعیف تر از آن اند که قربان بگیرند؛ اما قربانیان تازه در مناطق زلزله زده، حاصل بدعهدی و بی مسئولیتی مسئولان است. چراکه حالا سرما از آسیب دیدگان جان می گیرد. فوت کودک ۲ ساله بر اثر سرما در ورزقان و جان باختن آسیب دیده دیگری در اثر آتش سوزی چادرهای ناایمن، نمونه هایی از اخبار تلخی است که این روزها از مناطق زلزله زده آذربایجان می رسد. آمار دقیق آتش سوزی چادرها مشخص نیست اما هلال احمر اعلام کرده در دو هفته گذشته تعدادی از چادرها به دلیل استفاده از وسایل گرمایشی دچار حریق شدند.
با ادامه روزهای رو به سردی فصل پائیز، سرمای زودرس تمامی مناطق زلزله زده ورزقان و اهر را فرا گرفته و مشکلات فراوانی برای مردم این مناطق بوجود آورده است که در صورت ادامه این روند و بی توجهی مسئولان و مدیران ذیربط تحمل سرما در شرایط آب و هوایی این منطقه غیر ممکن خواهد بود. پیشتر اعلام شده بود که قبل از فرا رسیدن فصل سرما و طی ۴۵ روز، مسکن موقت برای زلزله زدگان ایجاد خواهند کرد اما این قول ها تاکنون عملی نشده است.
از همین رو نماینده ورزقان در مجلس مشکل فعلی مردم را بدقولی مسئولان خوانده و به ایلنا می گوید: مشکل اصلی در مناطق زلزله زده تعلل مسئولان است و در اجرا و مدیریت ضعف وجود دارد چرا که هنوز مردم در چادر زندگی میکنند و ما بارها از مسئولان خواستیم که چادرها را جمع کند و شزایط اسکان موقت را فراهم کند. دهقان با اشاره به سرما و شرایط سخت حاکم بر مردم در چادرها اشاره می کند که اقلیم این مناطق به گونهای است که از هم اکنون در کوههای اطراف برف باریده است و سرما مردم را آزار میدهد. بارندگی اخیر نیز باعث شد که آب به چادرهای مردم برود و شرایط سخت باید هر چه زودتر پایان یابد.
او این نکته را به مسئولان گوشزد می کند که برای ساختن ساختمانی برای یک اجلاس هزینه میکنند و در مدت کوتاهی ساختمان ساخته میشود اما برای ساخت خانهها موقت و اتاقهای سه در چهار برای مردم تعلل میکنند. این وضعیت حتی مسوولان هلال احمر را هم به نقطه ای رسانده که اعلام کنند در آب گرفتگی چادرهای زلزله زده آذربایجان شرقی هلال احمر کاری جز تعویض این چادرها از دستشان بر نمی آید. حسین درخشان مدیر روابط عمومی سازمان امداد و نجات هلال احمر به ایلنا گفت: در تمامی روستاهای ورزقان، اهر و هریس آبگرفتگی چادرها را داشتیم و با ستادی که در این روستاها فعال است به موقع نسبت به تعویض چادرهای آب گرفته اقدام کردیم.

لطفا تا باز شدن كامل عكسها شكیبا باشید
در صورتی که هر یک ازعکسهاباز نشد بر روی آن راست کلیک کرده و گزینه Show Pictureو یاReload Imageرا انتخاب كنید

یک شنبه 7 آبان 1391برچسب:, :: 6:3 قبل از ظهر :: نويسنده : ali
امروز به مامانم گفتم ناهار چی داریم؟
گفت مروری بر رویدادهای هفته!!!!
آخــرین خواســته ام قبل از مــرگ اینــه که 5 دقیقه بهم وقـــت بدن
تا هـــارد کامپـــیوتـــرم رو فرمــت کنــم!
اگه دســت کسی بیفته برام خــتم هم نــمیگیرن!
یکی از تفریحات ایرانی ها اینه که میرن یه جنس می خرن؛
بعد میرن توی تک تک مغازه ها همونو قیمت میکنن . . .
داداشم داشت نماز مي خوند،
منم داشتم آهنگ گوش مي دادم،
ديدم وسط نماز بلند گفت "الله اكبر" فكر كردم شايد صداي موزيك زياده، يكم كمش كردم، يك دقيقه بعد دوباره گفت "الله اكبر"
فكر كردم شايد بازم حواسش رو پرت ميكنه،
كلاً موزيك رو قطع كردم،
نمازش كه تموم شد، ميگم چرا اينقدر "الله اكبر" ميگفتي؟
ميگه منظورم اينه از اين آهنگ خوشم نمياد، بزن تِراكِ بعدى . . .
سر جلسه امتحان از دختره کنار دستم مي پرسم:
لاک داري؟
ميگه: چه رنگي!!!؟
در آینده ای نزدیک..... گشت ارشاد:
-شما دو تا چه نسبتی با هم دارید؟
+جناب سروان، من که تنهام!
- خودت و کودک درونت رو میگم...
وقتی تو عشق، احساساتت بیش از حد شد مطمئن باش خودت نيستى بلكه خر درونته
دیروز تو مترو کله ی صبح همه خواب آلود و عُنُق،
آویزون بودن به دستگیره ها همه تو فازِ خواب !
یه پسره تو یکی از این ایستگاهها به زور خودشو
چپوند تو گفت : خواهرا ... برادرا ...
واسه خرجِ بیمارستانِ بابام پول کم آوردم!
18500 تومن لازم دارم...!
یه پیرمرده درآورد 200 تومن بهش داد!
پسره گفت : خواهرا ... برادرا ... واسه خرجِ بیمارستانِ بابام
پول کم آوردم ، 18300 تومن لازم دارم !
اینو که گفت کلِ مترو ترکیدن از خنده .
خلاصه که هرکی هرچی پول خرد داشت داد بهش ...!
یه بنر زده بودن توی شهر که
حجاب زیباست اما زیبایی نیست
هنوز هنگم!
نظریه نسبیت این قدر پیچیده نبود برام
در نانوایی:
- آقا این نون ها چنده؟ - سه هزار تومن!
از اینا سایز Medium هم دارید؟
نه فقط Xlarge!
- باشه یه چند جا دیگه قیمت کنیم، مزاحمتون می شیم دوباره..
دو کیلو گوشت خریده بودم
داشتم می بردم خونه
لامصب مردم جوری نگاه میکردن که انگاری لامبورگینی خریدم . . .
اين سريال های شبكه "Farsi1" و "زمزمه" بلانسبت شما، روم به ديفال.....!
معلوم نيست كی به كيه!؟
پدره، دوست پسر زن برادرشه!!!
پسره، عموی بابای خودشه!!!
دختره، مادر خودشم هست!!! ...
مادره، دوست دختر دامادشه!!!
مادربزرگه، معشوقه نوه ی خودشه!!!
دختره، 2 تا بچه داره ولی ميگه هنوز تمايلی به ازدواج ندارم!!!
خلاصه همه انگار از زير بوته به عمل اومدن، دور هم خوش و خرّمن و صفا ميكنن! چه زندگی شيرينيه واقعاً...
یعنی اينقد که تو 20:30 گفتن اروپا قحطی و بدبختیه انتظار داشتم
تو یورو 2012 با توپ پلاستیکی دولایه بیان تو زمــین
من از همینجا دستشون رو صمیمانه میفشارم و تقاضا دارم به خونه منم یه سری بزنن
تلویزیون داره سیرک نشون میده که چهارتا گاو میان از رو طناب میپرن و میرن! مامانم یه نگاه به تلویزیون میندازه و بعدش یه نگاه به من! میگه : اینا گاو تربیت کردن ما هنوز تو تربیت تو موندیم...!!!
دقت کردین جمله ” تا 5 دقیقه دیگه آماده ام.” خانوما و جمله ” تا 5 دقیقه خونه ام.” آقایون یه معنی رو میده...!!!
تا حالا دقت کردین ما به بانک اعتماد میکنیم پولامونو میذاریم اونجا ولی بانک به ما اعتماد نداره حتی خودکار هاشو هم زنجیر کرده!!...
تا حالا دقت کردی وقتی کباب با برنج میخوریم 90% حواسمون به اینه که هردوتاش باهم تموم شه..!!!
اینایی که میگن شبا نباید چیزی خورد، گ.... اضافی میخورن، اگه نمی شه پس یخچال چرا چراغ داره؟!!!
دیدن یه سوسک تو اتاق خواب مسئله خاصی نیست، در واقع مسئله ازاونجا شروع میشه که سوسکه ناپدید میشه!!!
تا حالا دقت کردین لذتی که در پرت کردن شلوار گوشه اتاق هست، تو زدنش به چوب لباسی نیست ...!!!
راهکاری بسیار خوشایند برای آقایان !
هیچکس حق نداره از طرفش بپرسه “تو برا من چی کار کردی؟” تو ٧ میلیارد انسان تو رو پیدا کرده، دیگه چیکار کنه ..!!!؟
معنی انواع بوق در ایران:
بوووق: سلام حاجی فدات شم بوق: مسیرت کجاست؟ بوبوق: بیا بالا بوووق: برو کنار عوضی! بوق: خانوم کجا؟ برسونمت فدات شم؟ بووق بووق: وایسا الاغ نوبت منه. بوق: حله داداش. بوق: شما آژانس خواسته بودین؟ بوق بوق بوق: عروس چقدر قشنگه ایشالا مبارکش باد! بوق: در پارکینگو بده بالا پدرسوخته...!!!
هیچ لذتی مثل این نیست که دو روز پیش تخمه خورده باشی امروز یه دونه رو فرش پیدا کنی بخوری...!!!
همین جا از تمامی مسئولین محترم مخابرات کمال تشکر رو دارم که هنوز my computer و control panel باز میشه و فیلتر نشده !!!!
خدا این استقامتی که به ریشهی موهای زائد داده اگه در ریشهی موهای غیر زائد قرار می داد اصلا معضلی به اسم کچلی وجود نداشت...!!!
پسر : یه بوس میدی؟ دختر: اصلا! قبل از ازدواج نمیزارم منو ببوسی؛ پسر: ممم... باشه، ازدواج کردی بهم زنگ بزن بیام ببوسمت، قول دادیا...
بابام اومده تو اتاقم میگه: اینترنت قطعه؟؟؟ میگم: نه چرا قطع باشه!؟ میگه: آخه دیدم داری درس میخونی...!!!
اگه یه روز صبح خیلی خوشحال از خواب بیدار شدی و دیدی همه چیز خیلی خوبه، نه غمی هست نه دردی بدون که دیشب تو خواب مردی... روحت شاد و یادت گرامی!!!
توصیه امریکایی: سال اولی که یه مدل جدید ماشین میاد بیرون نخرید که کمپانی ایراداشو بفهمه برطرف کنه بعد سال دوم بخریدش. توصیه ایرانی: سال اولی که یه مدل جدید ماشین میاد بیرون سریع بخرید تا هنوز کمپانی فرصت نکرده گند بزنه بهش...!!!
آیا از رابطه ی دو چشم باهم آگاهی دارید؟ هیچ گاه یکدیگر را نمی بینند، اما باهم مژه میزنند، با هم حرکت میکنند، با هم اشک میریزنند، باهم می بینند، با هم می خوابند، با ارتباط عمیق با هم شراکت دارند... ولی؛ وقتی یک زن را می بینند یکی چشمک میزند و دیگری نمیزند!!! نتیجه قضیه: زن توانائی قطع هر ارتباطی را دارد...!!!
حاضرم با کل وزارت اطلاعات کل بندازم، شرط میبندم نمیتونن آجیل هاییکه مامانم قایم کرده، تو خونه پیدا کنن ...!!!
همیشه اولین باری که مامانت صدات میکنه که بری واسه شام/نهار، نرو !!! این یه توطئه ست، میخوان ازت کار بکشن...!!!
خیلی جالبه: وقتی یه دختری یه پسری رو دوست داره هیچ کسی از این موضوع خبر نداره به جز خود دختره، ولی وقتی یه پسری عاشق یه دختری میشه همه ازین موضوع خبر دارن به جز خود دختره!!!!
شنبه 6 آبان 1391برچسب:, :: 5:35 قبل از ظهر :: نويسنده : ali
به تازگی و در آستانه بیستم اکتبر، اولین سالگرد قتل معمر قذافی به دست انقلابیهای این کشور، کتابی درباره روابط رهبر سابق لیبی با "بردههای جنسی"اش در فرانسه منتشر شده است.
کتاب "طعمهها؛ در حرمسرای قذافی" نوشته "آنیک کوژان"، با روایت زندگی یکی از دختران جوانی که قربانی هوسرانیهای قذافی شده، سعی در بررسی "نظام بردهداری، فساد، ارعاب، تجاوز و جنایت" در دوره پیشین لیبی دارد.
آنیک کوژان که یکی از روزنامهنگاران زن روزنامه لوموند است و پیش از این در سال ۲۰۱۰ بابت نگارش کتاب "عرصهها" برنده جایزه "آلبر لوند" شده، کتاب جدیدش را بر اساس سفری که چند روز پس از مرگ معمر قذافی به لیبی کرده، نوشته است.
روزهای پس از ۲۰ اکتبر سال گذشته یعنی ۲۰۱۱، وقتی حکومت چهل و دو ساله قذافی با قتل او به پایان رسید، آنیک کوژان در طرابلس، پایتخت این کشور، همزمان با نوشتن گزارشهایی برای روزنامه لوموند، مشغول تهیه گزارشی درباره نقش زنان در انقلاب لیبی بود. این روزنامهنگار قبل از این که برای اولین بار قدم به لیبی بگذارد، یک ویژگی انقلاب این کشور برایش عجیب بود: "غیبت زنان." او که از طریق تصاویر و فیلمهایی که طی اعتراضات کشورهای عربی منتشر میشد، دیده بود که چگونه زنان مبارز تونسی و مصری در خیابان حیبب بورقیبه تونس و میدان تحریر قاهره، پا به پای مردان در انقلاب کشورهایشان شرکت دارند، دریافت که زنان لیبیایی به طرز مشکوکی از عرصه انقلاب دورند.
همکاران این روزنامهنگار نیز وقتی از سفر لیبی به پاریس باز میگشتند به او میگفتند که طی اقامتشان نزد شورشیان لیبی، هیچ زن مبارزی را نمیدیدند. "چرا زنان لیبی خود را مخفی میکردند؟" یا به عبارت بهتر "چرا این زنان مخفی نگاه داشته میشدند؟"؛ در واقع این دو پرسش، انگیزه تحقیق و نوشتن کتاب "طعمهها" شد.
همچنین ملاقات با یکی از فعالان زن مخالف لیبی که خارج از کشورش زندگی میکرد، به او موضوعی جزئیتر و در عین حال جالبتر برای تحقیق داد: "تجاوز". امری که هم در لیبی آن زمان موضوعیت دارد و هم در تمامی مغرب عربی، یک تابو است. آن زن به کوژان گفته بود که همجنسانش در انقلاب لیبی به طور سیستماتیک مورد تجاوز قرار میگیرند و قذافی به نیروهایش دستور داده بود که به هر زن معترض، تجاوز کنند و سپس او را بکشند. در واقع تجاوز، حربهای شده بود برای سرکوب زنان، یعنی نیمی از معترضان.
وقتی آنیک کوژان به لیبی رفت و خواست این موضوع را پیگیری کند، بیشتر فهمید که موضوع بسیار پیچیده و سختی را انتخاب کرده است، زیرا نه تنها پیدا کردن قربانیان تجاوز در لیبی چندان میسر نبود، بلکه حرف زدن درباره آن هم جزو محرّمات بود. اما تلاشهای او بالاخره نتیجه داد و یکی از کسانی را که میخواست، یافت. اما دختری که کوژان او را پیدا کرده بود، قربانی تجاوزهای انقلاب نبود، بلکه به این دختر قبل از انقلاب تجاوز شده بود و توسط خود معمر قذافی. نام او "ثریا"ست.
کتاب "طعمهها" از دو بخش کلی تشکیل شده است. در بخش اول، نویسنده به داستان زندگی ثریا، دختری که قذافی به او تجاوز میکرد، میپردازد و در بخش دوم، مسائلی درباره زنان و دیگر مواردی که آنیک کوژان در این زمینه در لیبی با آنان برخورد کرده بررسی میشود.
روایتی که نویسنده در فصل اول به دست میدهد، داستانی، پرکشش و در عین حال مستند است. این بخش صد و چهل صفحهای که با "روایت اول شخص" نوشته شده و راوی نیز خود ثریا است، از کودکی این دختر آغاز میشود تا زمان مرگ قذافی و زندگی تازه این دختر در دوران پس از قذافی.
همه چیز از یک روز بهاری، اما شوم شروع شد: "یکی از صبحهای آوریل سال ۲۰۰۴ بود. تازه پانزده سالم شده بود. مدیر دبیرستان از همه ما خواست که در حیاط مدرسه به صف شویم. چه خبر خوبی! رهبر به ما افتخار بزرگی داده بود و قرار بود فردایش از مدرسه ما بازدید کند. خیلی جالب بود از نزدیک دیدن کسی که عکسهایش همه جا وجود داشت؛ روی دیوارهای شهر، در ادارات، تمام سالنهای اجتماعات، مغازهها، تیشرتها، کتابها و دفترها، و حتی روی پولهایمان."
این خوشحالی ثریا، فردا با انتخاب او برای خوشآمدگویی ویژه به معمر قذافی یا "پدر معمر" دو چندان میشود. مدیر دبیرستان، دستور میدهد ثریا لباس مخصوص محلی بپوشد و دستهگلی در بدو ورود قذافی به دبیرستانشان به او اهدا کند. اما هدیه همین دسته گل، سرنوشت این دختر نوجوان را دگرگون میکند. "همه چیز خیلی زود گذشت، وقتی گل را به او هدیه کردم، دستم را گرفت،بعد شانههایم را فشار داد و در آخر دستی روی سر و موهایم کشید. بعدها فهمیدم که حرکت آخرش چه معنایی دارد."
قذافی روی سر هر دختری دست نمیکشید، اما وقتی این کار را میکرد به این معنی بود که: "من این را میخواهم."
فردای آن روز چهار زن از "شیر زنان قذافی" یا همان محافظان معروفش، به سراغ ثریا میآیند و این دختر نوجوان را که هنوز در خوشیها و رؤیاهای دیدار با "پدر معمر" سیر میکرد، سوار بر اتوموبیل مخصوصی میکنند و به "باب العزیز" میبرند.
وقتی ثریا را به اقامتگاه قذافی میبرند و رهبر سابق لیبی او را دوباره میبیند، به همان زنان محافظ دستور میدهد تا ثریا را برای اولین همخوابگی آمادهاش کنند. مبروکه، یکی از همین زنان محافظ به ثریا میگوید: "از این به بعد تو باید در خدمت "پدر معمر" باشی وگرنه برایت گران تمام خواهد شد." مبروکه سپس ثریا را به حمام میبرد و .... آماده میکند و در نهایت این دختر نوجوان را به اتاق رهبر لیبی میبرد. اما ثریا تا زمانی که قذافی را در این اتاق ندیده بود، هنوز نمیدانست که چه اتفاقی قرار است برایش بیفتد. "قذافی لخت روی تخت دراز کشیده بود، هیچ لباسی به تن نداشت. به من دستور داد وارد شوم. به من حمله کرد و با دستانش به زور مرا کنارش روی تخت نشاند. میترسیدم نگاهش کنم. به ناگاه شنیدم: برگرد فاحشه."
اما ثریا که به مدت سالها مورد تجاوز، تحقیر و شکنجه قذافی قرار گرفت، فقط نمونهای است از دختران، زنان و حتی پسران بسیاری که حتی دیگر نزد خانوادههایشان جایی ندارند. مردان خانواده بر این باورند که برای اعاده حیثیت خانوادهشان باید از شر این زنان و دختران خلاص شد. "یک زن تجاوز شده، آبروی تمام خانواده را میبرد."
به گفته نویسنده این کتاب، تعداد بردههای جنسی قذافی شاید به هزاران نفر برسد، به همین دلیل است که آنیک کوژان کلمه "حرمسرا" را برای توصیف اندرونی قذافی انتخاب کرده است.
نویسنده همچنین در بخشی از کتاب به زندگی "مبروکه" همان زن محافظ قذافی میپردازد که کارش این بود زنان و دختران جوان را برای رهبر لیبی فراهم کند. جالب این جاست که علیرغم وجود این بردههای جنسی، قذافی مدام در سخنرانیهای مختلف خود از برابری زن و مرد در حکومتش سخن میگفت.
نویسنده در ابتدای کتاب خود، قبل از این که حتی مقدمه را شروع کند، بخشی از اظهارات قذافی را که سالها پیش در ستایش مقام زن بیان کرده بود، نقل میکند: "ما در جمهوری و انقلاب کبیرمان، به زنان احترام میگذاریم و آنان را آزاد میکنیم تا برای سرنوشت خودشان تصمیمگیری کنند."
این در حالی است که قذافی فقط به آزادی زنان در لیبی راضی نبود و به گفته خود میخواست تمامی زنان عرب را آزاد کند؛ اما "آزادی زنان" برای قذافی، معنی دیگری داشت.
نگاه جنسی قذافی به زنان، در نوع حکومتداری او بسیار تأثیرگذار بود. تشکیل یک گارد و ارتش ویژه از زنان، ناشی از همین نگاه جنسی است. "او با سکس حکومتداری میکرد. موضوعی که به تمامی در لیبی ممنوع است. اما قذافی حتی توانسته بود زنان و دختران وزرا و دیپلماتهایش و نیز هر زنی را که به نوعی به دولتش مربوط میشد در اختیار بگیرد."
در واقع قذافی بخش مهمی از قدرت مطلق خود را به صورت تجاوز به زنان، به کسانی که میخواست مطیعش باشند، نمایش میداد.
آنیک کوژان در یکی از گفتوگوهایی که درباره این کتاب انجام داده میگوید: "امیدوارم این کتاب مسائل جدیدی را در لیبی امروز به ویژه در مجلس این کشور مطرح کند. مشکلات زنانی که هنوز از آزارهای جنسی در لیبی رنج میبرند. امیدوارم این کتاب، زبان این زنان را به گفتن حرفهایشان باز کند و دولت هم دیگر موضوع خشونتهای جنسی در دوران قذافی را مخفی نگاه ندارد .
چهار شنبه 3 آبان 1391برچسب:قذافی اینگونهدخترانویژه را انتخابمیکرد به تازگی و در آستانه بیستم اکتبر, اولین سالگرد قتل معمر قذافی به دست انقلابیهای این کشور, کتابی درباره روابط رهبر سابق لیبی با "بردههای جنسی"اش در فرانسه منتشر شده است, کتاب "طعمهها؛ در حرمسرای قذافی" نوشته "آنیک کوژان", با روایت زندگی یکی از دختران جوانی که قربانی هوسرانیهای قذافی شده, سعی در بررسی "نظام بردهداری, فساد, ارعاب, تجاوز و جنایت" در دوره پیشین لیبی دارد, آنیک کوژان که یکی از روزنامهنگاران زن روزنامه لوموند است و پیش از این در سال ۲۰۱۰ بابت نگارش کتاب "عرصهها" برنده جایزه "آلبر لوند" شده, کتاب جدیدش را بر اساس سفری که چند روز پس از مرگ معمر قذافی به لیبی کرده, نوشته است, روزهای پس از ۲۰ اکتبر سال گذشته یعنی ۲۰۱۱, وقتی حکومت چهل و دو ساله قذافی با قتل او به پایان رسید, آنیک کوژان در طرابلس, پایتخت این کشور, همزمان با نوشتن گزارشهایی برای روزنامه لوموند, مشغول تهیه گزارشی درباره نقش زنان در انقلاب لیبی بود, این روزنامهنگار قبل از این که برای اولین بار قدم به لیبی بگذارد, یک ویژگی انقلاب این کشور برایش عجیب بود: "غیبت زنان," او که از طریق تصاویر و فیلمهایی که طی اعتراضات کشورهای عربی منتشر میشد, دیده بود که چگونه زنان مبارز تونسی و مصری در خیابان حیبب بورقیبه تونس و میدان تحریر قاهره, پا به پای مردان در انقلاب کشورهایشان شرکت دارند, دریافت که زنان لیبیایی به طرز مشکوکی از عرصه انقلاب دورند, همکاران این روزنامهنگار نیز وقتی از سفر لیبی به پاریس باز میگشتند به او میگفتند که طی اقامتشان نزد شورشیان لیبی, هیچ زن مبارزی را نمیدیدند, "چرا زنان لیبی خود را مخفی میکردند؟" یا به عبارت بهتر "چرا این زنان مخفی نگاه داشته میشدند؟"؛ در واقع این دو پرسش, انگیزه تحقیق و نوشتن کتاب "طعمهها" شد, همچنین ملاقات با یکی از فعالان زن مخالف لیبی که خارج از کشورش زندگی میکرد, به او موضوعی جزئیتر و در عین حال جالبتر برای تحقیق داد: "تجاوز", امری که هم در لیبی آن زمان موضوعیت دارد و هم در تمامی مغرب عربی, یک تابو است, آن زن به کوژان گفته بود که همجنسانش در انقلاب لیبی به طور سیستماتیک مورد تجاوز قرار میگیرند و قذافی به نیروهایش دستور داده بود که به هر زن معترض, تجاوز کنند و سپس او را بکشند, در واقع تجاوز, حربهای شده بود برای سرکوب زنان, یعنی نیمی از معترضان, وقتی آنیک کوژان به لیبی رفت و خواست این موضوع را پیگیری کند, بیشتر فهمید که موضوع بسیار پیچیده و سختی را انتخاب کرده است, زیرا نه تنها پیدا کردن قربانیان تجاوز در لیبی چندان میسر نبود, بلکه حرف زدن درباره آن هم جزو محرّمات بود, اما تلاشهای او بالاخره نتیجه داد و یکی از کسانی را که میخواست, یافت, اما دختری که کوژان او را پیدا کرده بود, قربانی تجاوزهای انقلاب نبود, بلکه به این دختر قبل از انقلاب تجاوز شده بود و توسط خود معمر قذافی, نام او "ثریا"ست, کتاب "طعمهها" از دو بخش کلی تشکیل شده است, در بخش اول, نویسنده به داستان زندگی ثریا, دختری که قذافی به او تجاوز میکرد, میپردازد و در بخش دوم, مسائلی درباره زنان و دیگر مواردی که آنیک کوژان در این زمینه در لیبی با آنان برخورد کرده بررسی میشود, روایتی که نویسنده در فصل اول به دست میدهد, داستانی, پرکشش و در عین حال مستند است, این بخش صد و چهل صفحهای که با "روایت اول شخص" نوشته شده و راوی نیز خود ثریا است, از کودکی این دختر آغاز میشود تا زمان مرگ قذافی و زندگی تازه این دختر در دوران پس از قذافی, همه چیز از یک روز بهاری, اما شوم شروع شد: "یکی از صبحهای آوریل سال ۲۰۰۴ بود, تازه پانزده سالم شده بود, مدیر دبیرستان از همه ما خواست که در حیاط مدرسه به صف شویم, چه خبر خوبی! رهبر به ما افتخار بزرگی داده بود و قرار بود فردایش از مدرسه ما بازدید کند, خیلی جالب بود از نزدیک دیدن کسی که عکسهایش همه جا وجود داشت؛ روی دیوارهای شهر, در ادارات, تمام سالنهای اجتماعات, مغازهها, تیشرتها, کتابها و دفترها, و حتی روی پولهایمان," این خوشحالی ثریا, فردا با انتخاب او برای خوشآمدگویی ویژه به معمر قذافی یا "پدر معمر" دو چندان میشود, مدیر دبیرستان, دستور میدهد ثریا لباس مخصوص محلی بپوشد و دستهگلی در بدو ورود قذافی به دبیرستانشان به او اهدا کند, اما هدیه همین دسته گل, سرنوشت این دختر نوجوان را دگرگون میکند, "همه چیز خیلی زود گذشت, وقتی گل را به او هدیه کردم, دستم را گرفت,بعد شانههایم را فشار داد و در آخر دستی روی سر و موهایم کشید, بعدها فهمیدم که حرکت آخرش چه معنایی دارد," قذافی روی سر هر دختری دست نمیکشید, اما وقتی این کار را میکرد به این معنی بود که: "من این را میخواهم," فردای آن روز چهار زن از "شیر زنان قذافی" یا همان محافظان معروفش, به سراغ ثریا میآیند و این دختر نوجوان را که هنوز در خوشیها و رؤیاهای دیدار با "پدر معمر" سیر میکرد, سوار بر اتوموبیل مخصوصی میکنند و به "باب العزیز" میبرند, وقتی ثریا را به اقامتگاه قذافی میبرند و رهبر سابق لیبی او را دوباره میبیند, به همان زنان محافظ دستور میدهد تا ثریا را برای اولین همخوابگی آمادهاش کنند, مبروکه, یکی از همین زنان محافظ به ثریا میگوید: "از این به بعد تو باید در خدمت "پدر معمر" باشی وگرنه برایت گران تمام خواهد شد," مبروکه سپس ثریا را به حمام میبرد و ,,,, آماده میکند و در نهایت این دختر نوجوان را به اتاق رهبر لیبی میبرد, اما ثریا تا زمانی که قذافی را در این اتاق ندیده بود, هنوز نمیدانست که چه اتفاقی قرار است برایش بیفتد, "قذافی لخت روی تخت دراز کشیده بود, هیچ لباسی به تن نداشت, به من دستور داد وارد شوم, به من حمله کرد و با دستانش به زور مرا کنارش روی تخت نشاند, میترسیدم نگاهش کنم, به ناگاه شنیدم: برگرد فاحشه," اما ثریا که به مدت سالها مورد تجاوز, تحقیر و شکنجه قذافی قرار گرفت, فقط نمونهای است از دختران, زنان و حتی پسران بسیاری که حتی دیگر نزد خانوادههایشان جایی ندارند, مردان خانواده بر این باورند که برای اعاده حیثیت خانوادهشان باید از شر این زنان و دختران خلاص شد, "یک زن تجاوز شده, آبروی تمام خانواده را میبرد," به گفته نویسنده این کتاب, تعداد بردههای جنسی قذافی شاید به هزاران نفر برسد, به همین دلیل است که آنیک کوژان کلمه "حرمسرا" را برای توصیف اندرونی قذافی انتخاب کرده است, نویسنده همچنین در بخشی از کتاب به زندگی "مبروکه" همان زن محافظ قذافی میپردازد که کارش این بود زنان و دختران جوان را برای رهبر لیبی فراهم کند, جالب این جاست که علیرغم وجود این بردههای جنسی, قذافی مدام در سخنرانیهای مختلف خود از برابری زن و مرد در حکومتش سخن میگفت, نویسنده در ابتدای کتاب خود, قبل از این که حتی مقدمه را شروع کند, بخشی از اظهارات قذافی را که سالها پیش در ستایش مقام زن بیان کرده بود, نقل میکند: "ما در جمهوری و انقلاب کبیرمان, به زنان احترام میگذاریم و آنان را آزاد میکنیم تا برای سرنوشت خودشان تصمیمگیری کنند," این در حالی است که قذافی فقط به آزادی زنان در لیبی راضی نبود و به گفته خود میخواست تمامی زنان عرب را آزاد کند؛ اما "آزادی زنان" برای قذافی, معنی دیگری داشت, نگاه جنسی قذافی به زنان, در نوع حکومتداری او بسیار تأثیرگذار بود, تشکیل یک گارد و ارتش ویژه از زنان, ناشی از همین نگاه جنسی است, "او با سکس حکومتداری میکرد, موضوعی که به تمامی در لیبی ممنوع است, اما قذافی حتی توانسته بود زنان و دختران وزرا و دیپلماتهایش و نیز هر زنی را که به نوعی به دولتش مربوط میشد در اختیار بگیرد," در واقع قذافی بخش مهمی از قدرت مطلق خود را به صورت تجاوز به زنان, به کسانی که میخواست مطیعش باشند, نمایش میداد, آنیک کوژان در یکی از گفتوگوهایی که درباره این کتاب انجام داده میگوید: "امیدوارم این کتاب مسائل جدیدی را در لیبی امروز به ویژه در مجلس این کشور مطرح کند, مشکلات زنانی که هنوز از آزارهای جنسی در لیبی رنج میبرند, امیدوارم این کتاب, زبان این زنان را به گفتن حرفهایشان باز کند و دولت هم دیگر موضوع خشونتهای جنسی در دوران قذافی را مخفی نگاه ندارد,, :: 6:51 قبل از ظهر :: نويسنده : ali
شنیــدم باز هم گوهر فشــاندی
که روشنـــفکر را بزغاله خواندی
ولی ایشــان ز خویشـانت نبـودند
در این خط جمله را بیـجا نشـاندی
سخن گفـتــی ز عدل و داد و آنرا
به نان و آب مجــانی کشــاندی
از این نَقلت که همچون نٌقل تر بود
هیاهــو شد عجب توتـــی تکانــدی
سخن هایت ز حکمت دفتری بود
چه کفتر ها از این دفتر پراندی
ولیـکن پول نفـت و سفره خلــــق
ز یادت رفت و زان پس لال ماندی
سخن از آسمان و ریسمان بود
دریــغا حرفـی از جنــگل نراندی
چو از بزغاله کردی یاد ای کاش
سلامـی هم به میــمون میرساندی
سه شنبه 30 آبان 1391برچسب:, :: 5:4 قبل از ظهر :: نويسنده : ali
ازدواج به شــرط چــاقــو ؟!
"چرا تو شبها آنقدر خرخر میکنی؟"، "وقتی داری چای میخوری، هورت نکش"، "چقدر با تلفن حرف میزنی؟یک ساعته پشت خطم!"، اینها فقط نمونهای از جملاتی است که بعد از پایان دوران خوش مجردی از زبان همسر جان خواهید شنید. هرکسی یک مقدار باهوش باشد، میداند که یک آدم مجرد خیلی راحتتر زندگی میکند، بدون مسئولیتهای سنگین زندگی دونفره اما یک آدم عاقل به وقتش میفهمد که باید ازدواج کند و از لذتهای دنیای مجردی خداحافظی کند اما چند نفر این زمان را درست تشخیص میدهند، چند نفر هول میشوند و انتخاب درستی انجام نمیدهند و زندگی مشترک خوبی را تجربه نمیکنند؟ هنوز هم خیلیها هستند که به محض تمام شدن درس به فکر ازدواج میافتند، بیآنکه بدانند واقعا از نظر شخصیتی آمادگی ازدواج دارند یا نه. برای اینکه مطمئن شوید حتما آمادگی و شرایط ازدواج را دارید، این موارد را در خودتان چک کنید.
همه قاطی مرغها نمیشوند
بعضیها فکر میکنند حتما باید در زمان خاصی که معمولا بزرگترها بهتر تشخیص میدهند، ازدواج کنند. اصلا هم مهم نیست که هدفشان را از ازدواج نمیدانند. ازدواج برای این افراد کاری است که باید انجام شود، مثل سربازی رفتن یا مدرسه رفتن اما برخی واقعا آمادگی ازدواج ندارند، ربطی هم به سن و سال ندارد. ازدواج یک کار جدی است و هرکسی اهل به دوش گرفتن این مسئولیت بزرگ نیست.
ازدواج شبیه دانشگاه رفتن است، هرکسی به درد دانشگاه رفتن نمیخورد. از بین کسانی هم که به دانشگاه میروند، فقط بعضیها موفق میشوند. پس اول باید این موضوع را کاملا درک کنیم که ازدواج مسئله سادهای نیست، ضمن اینکه از طرفی هم نباید بیش از حد ازدواج را بزرگ کنیم که دچار وسواس بشویم.
شش خان ازدواج
هرکسی میخواهد ازدواج کند، باید به یک حداقلهایی در زمینههای مختلف شخصیتی رسیده باشد. ازدواج بچه بازی نیست و اگر به اندازه کافی در این زمینهها به بلوغ نرسیده باشیم، حتما یک جای کارمان میلنگد. رسیدن به این بلوغهای شش گانه همان درست بزرگ شدن است. با توجه به شرایط اجتماعی و خانوادگی، پسرهای ایرانی معمولا تا 28،27 سالگی به این بلوغهای شش گانه نمیرسند، پس خانمها باید حواسشان به سن و سال همسر آینده هم باشد.
بلوغ جنسی
آمار بالای طلاق به دلیل مشکلات جنسی، میزان اهمیت این بلوغ را نشان میدهد اما هرطور شده باید رودربایستی را با خودتان بگذارید کنار و رک و رو راست نیازهای جسمیتان را بشناسید. سلیقههای خودتان را پیدا کنید و موقع انتخاب همسر حواستان به این چیزها هم باشد. قبل از ازدواج باید تکلیفتان را با نیازهای روحی و جسمیتان مشخص کرده باشید. سواد و کفایت مدیریت روابط جنسی از قبل ازدواج شروع میشود.
بلوغ شخصیتی
بلوغ شخصیتی ابعاد مختلفی دارد. قبل از ازدواج حتما باید یک سری اختلالات شخصیتی را در خودتان و طرف مقابل بررسی کنید. اختلالاتی مثل خود کمبینی، تاییدطلبی، کمال گرایی، شکاکیت(پارانویا)، توجه طلبی، مهرطلبی، بیماری دوقطبی، اعتیادها و وسواس. افرادی که به این اختلالات مبتلا هستند تا وقتی که درمان نشدهاند، به درد ازدواج نمیخورند. علاوه بر این باید تیپ ارتباطی خودتان و طرف مقابل را بشناسید، اینکه سمعی هستید، لمسی یا بصری. اینطوری نوع رفتارتان را بر اساس تیپ شخصیتی همسرتان تنظیم میکنید. یک نکته مهم دیگر هم این است که ببینید بند ناف طرف از خانوادهاش جدا شده یا نه، چقدر مستقل از خانواده فردیت دارد و میتواند زندگی کند.
بلوغ عاطفی
بعضیها با اینکه ازدواج هم کردهاند، هنوز درست نمیدانند که از چه تیپ و شخصیتی خوششان میآید. اینها هنوز به بلوغ عاطفی نرسیدهاند و با احساسات و عواطف خودشان آشنا نیستند. باید سهم رابطههای قبلیتان را در دوست داشتن فعلی مشخص کنید و همینطور اینکه تا چه میزان هنوز تحت تاثیر آنها هستید. متوجه باشید که چقدر آگاهانه دوست دارید و چقدر ناآگاهانه. باید این واقعیت را قبول کنیم که بعد از ازدواج هم ممکن است از کسی خوشمان بیاید اما اگر به بلوغ عاطفی رسیده باشیم میتوانیم از این مسئله بگذریم و تمام زندگیمان را خراب نکنیم.
بلوغ اجتماعی
سوال "شما مشغول چه کاری هستید؟"، یکی از اولین سوالهایی است که در هر مراسم خواستگاری تکرار میشود. شغل و موقعیت اجتماعی هرکس، تقریبا میزان بلوغ اجتماعی او را مشخص میکند؛ مثلا خانمها باید بدانند که خواستگار حول و حوش آینده کاری خودش را در کجا میبیند و چقدر میتواند با شرایط تطابق پیدا کند. قطعا کسی که هنوز سربازی نرفته و مرتب شغل عوض کرده، هنوز به بلوغ اجتماعی نرسیده. البته شغل عوض کردن اگر همراه با پیشرفت باشد، مطمئنا خوب است. مثلا اگر پسری اول جایی شاگرد بوده و بعد رفته یک جای دیگر صاحب کار شده و ترقی کرده، موقعیتش فرق میکند. پسرها هم باید برنامه همسر آیندهشان را بپرسند. باید ببینند که زن زندگیشان چقدر بلوغ اجتماعی دارد.
بلوغ مالی
کسی که هنوز حساب دخل و خرجش را ندارد، نمیتواند همسر قابل اعتمادی هم باشد. قبل از ازدواج باید توقعات و خواستههای مالی طرفین معلوم باشد. یکی به فکر زندگی در کاخ نباشد و دیگری به یک زندگی متوسط قانع. برآوردی از هزینههایتان داشته باشید، راجع به چیزهایی که برایشان پول خرج میکنید با هم حرف بزنید. ممکن است طرف مقابلتان اهل خرید مجله و کتاب باشد و شما این خریدها را پول هدر دادن بدانید. در مورد سطح رفاه زندگی آیندهتان هم باید به تفاهم برسید تا بعدا سر برنامههای بلند مدت زندگی به مشکل برنخورید.
بلوغ معنوی
سوالهای کلی موقع خواستگاری و ملاقاتهای اولیه همیشه میتواند دردسرساز باشد. در خصوص مسائل اعتقادی و دینی هم این ابهامات بیشتر میشود. مثلا یک نفر دین داری را فقط در اعتقاد به خدا میداند و همین قدر برایش کفایت میکند. دیگری اما برایش مهم است که همسرش به تمام احکام دین مومن و معتقد باشد. در یک کلام باید جنس دین داریتان با هم یکی باشد و هردو قرائت مشابهی از دین داشته باشید. افرادی که شدیدا تحت تاثیر نوسانات فلسفی و عرفانی هستند برای ازدواج مناسب نیستند. چون هر آن ممکن است همسرتان برای پیدا کردن خودش سر به کوه و بیابان بگذارد! به طور کلی فردی به بلوغ معنوی رسیده که تا حدی جایگاه خود را در هستی پیدا کرده باشد و درگیر مسائل فلسفی پیچیده نباشد.
ازدواجهای ممنوع به درد نمیخورند!
اگر این نشانهها را در رفتار طرف مقابلتان دیدید، به ازدواج با او فکر نکنید چون بعدا دچار مشکل میشوید:
خودکم بینی
آدمهای خود کم بین و تایید طلب به درد زندگی نمیخورند، دائم نیاز به تایید و توجه دیگران دارند و شما هم باید مدام در حال تعریف و تمجید باشید. این افراد معمولا زود رنجند و اعتماد به نفس ندارند.
کمال گرایی
اما کمال طلبها با کمال گرایی افراطیشان میخواهند در هر زمینهای بهترین باشند و همین مسئله نهایتا به بیعملی منجر میشود. چون این افراد فقط سراغ کاری میروند که مطمئن باشند در آن موفقند.
مهرطلبی
زود خودشان را لو میدهند. همیشه در زندگیشان به دنبال راضی کردن همه هستند و همین کار آزارشان میدهد. هر تغییر برای این افراد یک تهدید است و مدام باید بهشان سرویس عاطفی بدهید.
پارانویا (شکاکیت)
شکاکها با لحن بازجویانه با شما صحبت میکنند و همیشه در حال چک کردنتان هستند. شکاکها به صورت پیش فرض شما را مجرم میدانند، منتها مجرمی که هنوز جرمش ثابت نشده است.
توجه طلبی
توجه طلبها معمولا دخترند و در آن واحد چند ارتباط دارند. اینها در دوران کودکی از طرف پدر و مادر توجه نداشتند و برای همین از شما توجه زیادی میخواهند.
خودشیفته
خود شیفتهها از یک چیزی در وجود خودشان خیلی راضی هستند؛ مثلا اگر صدای خوبی داشته باشند، آنقدر صدای خودشان در ذهنشان بلند است که صدای بقیه را اصلا نمیشنوند.
اعتیاد
غیر از اعتیاد به مواد مخدر، اعتیاد اینترنتی و هیجانی هم دو موردی است که باید حواستان بهشان باشد.
دو قطبی
تغییرات شدید خلقی دارند. مثلا یک دوره دو هفتهای خیلی پرحرف، ولخرج و اهل برنامهریزیهای دور و دراز هستند و در دو هفته بعدی ناگهان افسرده و منزوی میشوند.
وسواس
اختلال وسواس یک زمینه شخصیتی است که فرد در آن بیش از حد دقیق است. زندگی با وسواسیها بعد از چند وقت خیلی سخت میشود.
سه شنبه 30 آبان 1391برچسب:, :: 4:53 قبل از ظهر :: نويسنده : ali
سه شنبه 30 آبان 1391برچسب:, :: 4:53 قبل از ظهر :: نويسنده : ali
سلام
خیلی از ما تو زندگی شخصی مون! اجازه نمی دهیم دیگران دخالت مستقیم یا غیر مستقیم داشته باشند!
دوست داریم فقط و فقط اراده خودمون باشه که بر زندگی مون سایه افکنده باشه!
خیلی از مواقع دوست داریم جو و فضای حاکم رو اونطوری که دلخواه ماست مهندسی کنیم!
و هیچگاه دوست نداریم زیر سلطه فضایی که دیگران بر آن حکومت می کنند قرار بگیریم.
تا حالا شده تو ماشین با خواهر و برادرتون سر اینکه چه موسیقی پخش بشه دعواتون بشه!
تا حالا شده با همکلاسی تون سر این مطلب که حجاب نادرستی داره بحث کرده باشید!
تا حالا شده دو دستگی تو کلاس یا محله یا خونه براتون ایجاد شده باشد! و هر دسته بخواند اراده خودشون رو حاکم کنند.
تا حالا شده تک و تنها یک امر خوبی و پسندیده ایی رو به کسی گوشزد کنید! یا جایی که خفقان حاکمه و کسی علنا یک منکر رو مرتکب میشه! اونقدر شجاع باشید که ...
چقدر حماسه آفرین و شجاعانه است که فردی به خاطر اعتقاد و ایمان راسخ خود خصوصا تنهایی به جنگ منکر برود! تا مبادا با ذلت زندگی کردن اعتقاد و معروف زنده به گور نشه!
به خودم و خودت میگم!
چقدر حسینی وار تک و تنها بی هیچ ترس جلوی منکری وایسادیم!
به نظر شما اگه من
اگه تو
اگه اون برادر و خواهری که می دونم حجاب رو دوست داره! می دونم غیرت رو دوست داره! می دونم ...
هرکدوممون تو زندگیمون فقط یک بار
و فقط یک بار اراده بر حق خودمون رو باور می کردیم و با شجاعت تمام جلوی یک منکر تو خونه! تو کوچه! تو خیابون! تو دانشگاه و...می ایستادیم
باز این همه بی حجابی و بی عفتی و ...علنا دیده می شد!
نه!
یا باورمان را قبول نداریم! و در ایمانمان شک است!
یا چونان آهن نیستیم!
یه بزدل یه ترسو که از اراده باطل دیگران هراس داره
می ترسه با اونها مخالفت کنه!
و شاید حتی اونقدر ذلیل و ربون میشه که رنگ اونها رو هم میگیره و تا ابد مهر ذلت و خواری رو یدک میکشه!
خودت قضاوت کن!خواهرم! برادرم
تویی که شب ها واسه مظلومیت حسین عزاداری می کنی! تو که لباس مشکی تو هر ساله با گلاب نگه می داری!
چقدر از این درس ...
محصولات چند رسانه ای ویژه محرم |
 |
حب الحسین رشته تحصیلی شماست
دانش سرای عشق و جنون شهر کربلاست
در رشته حسین شناسی موفقید
موضوع بحث سینه زدن پای روضه هاست
تاروز حشر مدرکتان را نمی دهند
برگ قبولی همه در پوشه خداست
پایین کارنامه هرکس نوشته است
این مهر سرخ مهر شهنشاه کربلاست
أَلسَّلامُ عَلَى الشَّیْبِ الْخَضیبِ، أَلسَّلامُ عَلَى الْخَدِّ التَّریبِ، أَلسَّلامُ عَلَى الْبَدَنِ السَّلیبِ، أَلسَّلامُ عَلَى الثَّغْرِ الْمَقْرُوعِ بِالْقَضیبِ، أَلسَّلامُ عَلَى الرَّأْسِ الْمَرْفُوعِ
سلام بر آن مَحاسنِ بخون خضاب شده، سلام بر آن گونه خاک آلوده، سلام بر آن بدنِ برهنه ، سلام بر آن دندانِ چوب خورده ، سلام برآن سرِ بالاى نیزه رفته
کسی نیامده جز او سر قرار خودش
نشسته غرق تماشای شیعیان خودش
چه انتظار عجیبی است اینکه شب تا صبح
کسی قنوت بگیرید به انتظار خودش
شور و شعور در کربلا
شور حسینی و شعور حسینی لازم و ملزوم هم هستند! شور حسینی بدون شعور آن بسیار مخرب تر از دشمن حسینی خواهد بود!
و شعور حسینی بدون شور ان به مثابه کسی است که می داند حق چیست ولی به خاطر زنجیرهایی که به خودش بسته نمی تواند شور حق را بیافریند.
آری کل یوم عاشوری و کل ارض کربلا
هر لحظه تو در حال تردد بین حق و باطل است! تا حق و باطل را نشناسی چگونه می توانی شور حق سر دهی! یا لثارات الحسین.
فتنه عاشوری 88 نشانگر خوبی از شور بدون شعور بود... وقتی عرصه سیاست و قدرت شور می آفریند! انسانها و بخصوص جوانها دو دسته می شوند و شور به وجود می اید... همان که خبر از آمدن شعیب ابن صالح می دهد خویش خبر از حرمله بودن وی می دهد...
و انکه شور آزادی و اصلاح را دارد عملا ازادی دیگران را سلب می کند....
شور بدون شعور
اولین درس عاشوری لزوم دمیدن روح شعور بر جسم بی تحرک زندگی روزمره توست.
شعور خود شور می آفریند...
شعور یک نوجوان 13ساله شوری آفرید که امامش به وی افتخار کرد...
همانطور که شعور 6 ماهه امام حسین (علیه السلام) شور افرید ...
شعور نگاه همه سو نگرانه ، دقيق و عميق است نگاهي كه از لايه هاي بيروني بگذرد و به درون راه يابد نگاهي كه ان سوي حادثه ها را بكاود و متناسب با دريافتي كه محصول اين تعمل و روشن بيني است تصميم بگيرد و عمل بكند شعور یا همان بصیرت انچنان عنصر مهم و تعين كننده اي در عرصه ي حيات اجتماعي ، فرهنگي و سياسي است كه علي (ع) سلاح كاراي خويش در هنگامه ي هجوم دشمن و خيزش خطر را تنها و تنها يك چيز مي داند بصيرت .(( الا و ان الشيطان قد جمع حزبه و استجلب خيله و رجله و ان معي لبصيرتي))
آگاه باشد كه شيطان سواره و پياده اش را فرا خوانده و بر شما تاخته در چنين موقعيتي بصيرت و بينش من با من است در بيان قرآن ، گروهي فاقد بينش و بصيرت هستند ((و اين تدعوهم الا الهدي لا سيمعو و تريهم ينظرون اليك و هم لا يبصرون))
اگر به هدايت دعوتشان كنيد ، گوش به سخنانت نمي سپارند مي بيني كه به تو مي نگرند اما بينش و بصيرت ندارند.
نگاه هاي دوخته اما تهي از روشني ، چشمهايي كه خيره مي نگرند اما به شناخت و ديده نمي رسند ، چنين كساني در تاريكي مي مانند و به سياهي و تاريكي تن مي دهند.
كربلا قصه مردان و زناني است كه بصيرتشان چراغ راهشان و بينش ژرف و زلالشان ، كشتي عبور آنها از طوفانهاي درون و بيرون است وقتي امام عاشورا ، دشواري نبرد گوشزد كرد و به تيغ هاي تيز و شمشيرهاي قساوت اشارت نمود ياران عاشق صادق گفتند انا علي نياتنا و بصائرنا ( ما بر نيت ها و بصيرت هايمان هستيم) يعني انگيزه هاي ترديد ناپذير و بصیرت هاي هاي ژرف ما را به كربلا آورده است و خطر و شمشير و مرگ ، سستي و تزلزل را در اراده هايمان نمي افريند همين ويژگي در جان و روح صحابه مهدي (عج) تموج و جريان دارد آنان با بصيرتشان با امام خويش همراه و همگام مي شوند و در لحظه هيا هول و خطر عاشقانه و صادقانه به ميدان مي آيند و خندان و شكوفا چون صحابه كربلا از حريم دين دفاع مي كنند.شب عاشوری عده ایی از یاران چنان صدای خنده هایشان بلند بود که موجب تعجب قرار گرفت! چرا نخندیم وقتی یقین دارم فردا بهشتی هستم! یا جواب آن نوجوان وقتی می گوید اگر ما بر حق هستیم مرگ برام شیرین تر از عسل است. رشيد هجري بزرگ صحابه علي (ع) در پاسخ دخترش كه به او گفت پدر در انجام تكليف كوشش مي كني فرمود دختركم درآينده مردماني بيايند كه همان بصيرتشان كه آنان در امر دين خود دارند از اين كوششي كه ما مي كنيم افضل و برتر است .
|
سه شنبه 30 آبان 1391برچسب:, :: 4:45 قبل از ظهر :: نويسنده : ali
دوستت دارم ....
فرزند عزیزم:
آن زمان که مرا پیر و از کار افتاده یافتی،
اگر هنگام غذا خوردن لباسهایم را کثیف کردم و یا نتوانستم لباسهایم را بپوشم
اگر صحبت هایم تکراری و خسته کننده است
صبور باش و درکم کن
یادت بیاور وقتی کوچک بودی مجبور میشدم روزی چند بار لباسهایت را عوض کنم
برای سرگرمی یا خواباندنت مجبور میشدم بارها و بارها داستانی را برایت تعریف کنم...
وقتی نمیخواهم به حمام بروم مرا سرزنش و شرمنده نکن
وقتی بی خبر از پیشرفتها و دنیای امروز سوالاتی میکنم ، با تمسخر به من ننگر
وقتی برای ادای کلمات یا مطلبی حافظه ام یاری نمیکند،فرصت بده و عصبانی نشو
وقتی پاهایم توان راه رفتن ندارند،دستانت را به من بده...همانگونه که تو اولین قدمهایت را کنار من برمیداشتی....
زمانی که میگویم دیگر نمیخواهم زنده بمانم و میخواهم بمیرم،عصبانی نشو ... روزی خود میفهمی
از اینکه در کنارت و مزاحم تو هستم ، خسته و عصبانی نشو
یاریم کن همانگونه که من یاریت کردم
کمک کن تا با نیرو و شکیبایی تو این راه را به پایان برسانم
فرزند دلبندم،دوستت دارم
دوچرخه های ابتکاری بسیار جالبی توسط Izhar Gafni تنها با استفاده از مقوا و لاستیک های بازیافتی ماشین طراحی و ساخته شده اند.
این دوچرخه های مقوایی بسیار سبک وزن، با دوام و مقرون به صرفه بوده و ساخت هر کدام از آنها فقط ۹ دلار هزینه در بر دارد. این دوچرخه های مقوایی سازگار با محیط زیست تنها با قیمت ۲۰ دلار به فروش خواهند رسید.




«هر چه برای ما پیش می آید محصول اندیشه ماست»

بر اساس این اصل شما یک مغناطیس زنده هستید و اشخاص، شرایط، نقطه نظرها و منابع را هماهنگ با اندیشه های قالب خود جذب می کنید.
قانون جذب با قانون علت و معلول در ارتباط است. «قانون جذب» تمام موقعیت های زندگی شما را توضیح می دهند. اشخاصی که پیوسته به آنچه می خواهند فکر می کنند و از آن حرف می زنند، بیشتر و بیشتر آنچه را که می خواهند، به زندگی خود جذب می کنند.
اشخاصی که درباره آنچه نمی خواهند حرف می زنند و درباره موضوعاتی که از آن می ترسند یا نگران آن هستند می اندیشند، تجربیات منفی و ناخوشایند را به زندگی خود راه می دهند.
شاید مهم ترین درسی که ممکن است در زندگی خود بیاموزید این باشد: برای این که موفق و سعادتمند باشید، باید صرفا درباره آنچه می خواهید فکر کنید. باید خودتان را آموزش بدهید که به آنچه نمی خواهید فکر نکنید.
اگر مثبت بیندیشید، اشخاص و شرایط مثبت را به خود جلبمی کنید.اگر منفی بیندیشید افراد و شرایط منفی را به طرف خود می کشید. اشخاص موفق پیوسته درباره آنچه می خواهند فکر می کنند و اشخاص ناموفق پیوسته به منفی ها فکر می کنند.
برداشتی که امروز از کشتزار زندگی تان می کنید، محصول بذری است که در گذشته افشانده اید.
جمجه های ساخته شده از میوه و سبزی

نوشابه های انرژی زا مرگ آور هستند ؟
هفته گذشته، اداره غذا و داروی آمریکا (FDA) گزارشهایی را منتشر کرد که به بررسی و توصیف مرگهایی میپرداخت که احتمالا در اثر مصرف نوشابههای انرژیزا Monster اتفاق افتادهاند. بخش اعظم نگرانیها در خصوص مصرف نوشابههای انرژیزا مربوط به محتوای بالای کافئین چنین نوشیدنیهایی است؛ نوشیدنیهایی که به علت طبقهبندی شدن در زمره مکملهای غذایی، تولید آنها تحت کنترل FDA قرار ندارد. در این گزارش و به نقل از سایت نیوساینتیست، نگاه دقیقتری به موضوع این نوشابهها میاندازیم.

موضوع این مرگ ها چطور مطرح شد؟
آذرماه سال گذشته، آنایس فورنیر ۱۴ ساله از مریلند به طور ناگهانی در اثر آریتمی قلبی که منجر به ایست قلبی وی شد درگذشت. ظاهرا وی طی دو روز، دو نوشابه انرژیزا Monster خورده بود. مادر فورنیر، وندی کراسلند، هفته گذشته شکایتی علیه کارخانه نوشابهسازی Monster Beverage در کالیفرنیا به دادگاه ارائه کرد. وی در شکایت خود ادعا کرده است این شرکت خطراتی را که در اثر نوشیدن نوشابههای انرژیزای پر کافئین ایجاد میشود، به وضوح روی محصولات خود اعلام نکرده است.
به عنون بخشی از قانون آزادی اطلاعات که از سوی کراسلند درخواست شده است، FDA جزئیات چهار پرونده دیگر را به همراه یک حمله قلبی دیگر که منجر به فوت نشد، منتشر کرد؛ پروندههایی که همگی در ارتباط با نوشابههای انرژیزا Monster اقامه دعوا شدهاند. این گزارشها دقیقا ثابت نمیکند که نوشابههای انرژیزا Monster باعث این مرگها شدهاند، و شرکت نوشابهسازی ادعا کرده است که این نوشابهها بیخطر هستند.
چه میزان کافئین در نوشابههای انرژیزا همانند Monster Energy وجود دارد؟
در حقیقت میزان این کافئین زیاد نیست. یک قوطی ۶۸۲ سیسی نوشابه Monster Energy محتوی ۲۴۰ میلیگرم کافئین است. یک فنجان معمولی (۲۲۵ سیسی) قهوه نیز محتوی ۹۰ تا ۲۰۰ میلیگرم کافئین است.
چه میزان کافئین میتواند باعث مرگ شود؟
دوز مرگآور کافئین حدود ۵ گرم برای بزرگسالان است، بنابراین برای رسیدن به این میزان باید حداقل ۲۵ فنجان قهوه نوشید. بخشی از آسان بودن اجتناب از مرگ در اثر مصرف زیاد کافئین به این دلیل است که علائم مربوط به مراحل اولیه مسمویت کافئین –گیجی، تهوع و سردرد- همگی ناخوشایند هستند. برای کودکان و افراد سالخورده، دوز کافئین که باعث صدمات جدی میشود به میزان قابل توجهی کمتر از ۵ گرم است، اما میزان دقیق این مقدار با اطمینان مشخص نشده است.
مرگ در اثر مصرف کافئین تا چه اندازه معمول است؟
چنین مرگی به هیچ وجه معمول نیست. تعداد این موارد در نوشتههای علمی تنها به تعداد انگشتان دست است، اگرچه این امکان وجود دارد که چنین مرگهایی گزارش نشده باشند. با این وجود، مراجعات غیرمهلک به بخش اورژانس بیمارستانها رو به افزایش است. سوال اینجاست که چه میزان از این افزایش مراجعه به بیمارستانها را باید تنها تقصیر نوشابههای انرژیزا دانست. بین سالهای ۲۰۰۵ تا ۲۰۰۹ / ۱۳۸۴ تا ۱۳۸۸، مراجعه به اورژانسهای ایالات متحده در ارتباط با نوشیدنیهای انرژیزا ده برابر شده است. اما حداقل ۴۴ درصد از این مراجعات ناشی از مصرف همزمان نوشابههای انرژیزا و مواد دیگر، همانند الکل بوده است.
پس چه عاملی میتواند باعث پنج مرگ اخیر شده باشد؟
از آنجاییکه در بدترین حالت، میزان کافئین موجود در یک قوطی نوشابه Monster Energy ممکن است در بیشتر بزرگسالان سالم تنها باعث بروز حالت بیثباتی شود؛ این مرگها به احتمال زیاد ناشی از شرایط پزشکی قبلی هستند، و یا اینکه نوشیدنی با چیز دیگری ترکیب شده است. فورنیر از سندروم اهلر-دانلوس رنج میبرد؛ یک اختلال ژنتیکی که باعث شل شدن پوست و مفاصل میشود، و به آسانی رگهای خونی را تخریب میکند. از آنجاییکه کافئین رگهای خونی را گشاد میکند، شرایط جسمی فورنیر میتواند وی را در برابر اثرات کافئین بسیار حساستر ساخته باشد.
چه شرایط دیگری میتواند افراد را در برابر کافئین آسیبپذیر سازد؟
هر چیزی که ماهیچه قلب را ضعیفتر میسازد، میتواند حساسیت نسبت به ضربات قلبی-عروقی را افزایش دهد. شرایطی مانند چاقی و دیابت، که معمولا ما آنها را با آریتمی مرتبط نمیدانیم، میتواند باعث تضعیف قلب شود و درها را به روی کافئین برای ایجاد تپشهای قلبی خطرناک بگشاید.
اما از سویی دیگر، حساسیت به کافئین یک خصیصه به شدت فردی است. نتیجه مطالعهای در خصوص کافئین که در سال ۲۰۱۱ / ۱۳۹۰ منتشر شده است، نشان میدهد که تقریبا غیرممکن است که بتوان در عامه مردم عوامل بیماریزایی را که دوز بالای کافئین را به آریتمی ربط میدهد، به دقت تعیین کرد. برچسب قوطی نوشابههای Monster Energy بیان میکند که این نوشیدنیها برای کودکان زیر ۱۲ سال و یا افراد حساس به کافئین توصیه نمیشود.
چرا تولید نوشابههای انرژیزا کنترل نمیشود؟
اداره FDA تنها میتواند غذا و داروها را کنترل کند. با قرارگیری در زمره مکملهای غذایی، نوشابههای انرژیزا از الزاماتی که باید در خصوص غذاهای محتوی کافئین رعایت شود فرار میکنند. برای مثال، تولید نوشابههای گازدار در آمریکا دارای محدودیت ۷۱ میلیگرم کافئین در ۳۴۰ سیسی است؛ غلظتی که در حدود یک سوم کمتر از غلظت موجود در Monster Energy است. طبق قوانین آمریکا، نوشیدنیهای انرژیزا حتی ملزم نیستند که میزان کافئین موجود را بر روی برچسب محصول اعلام کنند.
چه چیز دیگری در نوشابههای انرژیزا وجود دارد؟
در کنار سایر مواد، تائورین و گوارانا نیز اغلب به عنوان محرک استفاده میشود. بسیاری از این عناصر تشکیل دهنده نوشابههای انرژیزا تا کنون مورد مطالعه و بررسی چندانی قرار نگرفتهاند.
دو شنبه 29 آبان 1391برچسب:, :: 2:47 قبل از ظهر :: نويسنده : ali
بسیار زیبا از مرحوم حسین پناهی |
|
دنیا را بغل گرفتیم گفتند امن است هیچ کاری با ما ندارد خوابمان برد بیدار شدیم دیدیم آبستن تمام دردها یش شده ایم-
اینجا در دنیای من، گرگ ها هم افسردگی مفرط گرفته اند دیگر گوسفند نمی درند به نی چوپان دل می سپارند و گریه می کنند...
اجازه ... ! اشک سه حرف ندارد ... ، اشک خیلی حرف دارد!!!
می خواهم برگردم به روزهای کودکی آن زمان ها که : پدر تنها قهرمان بود .
عشــق، تنـــها در آغوش مادر خلاصه میشد
بالاترین نــقطه ى زمین، شــانه های پـدر بــود ...
بدتـرین دشمنانم، خواهر و برادر های خودم بودند .
تنــها دردم، زانو های زخمـی ام بودند.
تنـها چیزی که میشکست، اسباب بـازیهایم بـود
و معنای خداحافـظ، تا فردا بود...!
این روزها به جای" شرافت" از انسان ها *
فقط" شر" و " آفت" می بینی !*
راســــــتی،
دروغ گـــــفتن را نیــــــــز، خـــــــــوب یاد گـــرفتــه ام...!
"حــــال مـــن خـــــــوب اســت" ... خــــــوبِ خــــوب
میدونی"بهشت" کجاست ؟
یه فضـای ِ چند وجب در چند وجب !
بین ِ بازوهای ِ کسی که دوسـتش داری...
وقتی کسی اندازت نیست
دست بـه اندازه ی خودت نزن...
این روزها "بــی" در دنیای من غوغا میکند!
بــیکس ، بــیمار ، بــیزار ، بــیچاره بــیتاب ، بــیدار ، بــییار ،
بــیدل ، بـیریخت،بــیصدا ، بــیجان ، بــینوا
بــیحس ، بــیعقل ، بــیخبر ، بـینشان ، بــیبال ، بــیوفا ، بــیکلام
،بــیجواب ، بــیشمار ، بــینفس ، بــیهوا ، بــیخود،بــیداد ، بــیروح
، بــیهدف ، بــیراه ، بــیهمزبان
بــیتو بــیتو بــیتو......
ماندن به پای کسی که دوستش داری
قشنگ ترین اسارت زندگی است !
می کوشم غــــم هایم را غـــرق کنم اما
بی شرف ها یاد گرفته اند شــنا کنند ...
می دانی
یک وقت هایی باید
روی یک تکه کاغذ بنویسی
تـعطیــل است
و بچسبانی پشت شیشه ی افـکارت
باید به خودت استراحت بدهی
دراز بکشی
دست هایت را زیر سرت بگذاری
به آسمان خیره شوی
و بی خیال ســوت بزنی
در دلـت بخنــدی به تمام افـکاری که
پشت شیشه ی ذهنت صف کشیده اند
آن وقت با خودت بگویـی
بگذار منتـظـر بمانند !!!
مگه اشك چقدر وزن داره...؟
که با جاري شدنش ، اينقدر سبک مي شيم...
من اگه خـــــــــــــــــــــدا بودم ...
یه بار دیگه تمـــــــــــــــوم بنده هام رو میشمردم
ببینم که یه وقت یکیشون تنــــــــــــــها نمونده باشه ...
و هوای دو نفره ها رو انقدر به رخ تک نفره ها نمی کشیدم
شايد ندانيد که حسين پناهي روحاني بوده است...
حسین پناهی در ۶ شهریور ۱۳۳۵ در روستای دژکوه از توابع شهر سوق از توابع شهرستان کهگیلویه در استان کهگیلویه وبویراحمد زاده شد. پس از اتمام تحصیل در بهبهان به توصیه و خواست پدر برای تحصیل به مدرسهٔ آیتالله گلپایگانی رفت و بعد از پایان تحصیلات برای ارشاد و راهنمایی مردم به محل زندگیاش بازگشت. چند ماهی در کسوت روحانیت به مردم خدمت کرد تا اینکه زنی برای پرسش مسالهای که برایش پیش آمده بود پیش حسین رفت و از حسین پرسید که فضلهٔ موشی داخل روغن محلی که حاصل چند ماه زحمت و تلاشم بود افتادهاست، آیا روغن نجس است؟ حسین با وجود اینکه میدانست روغن نجس است(روغن محلی معمولاٌ در تابستان از حرارت دادن کره بدست می آید و در هوای آزاد و با توجه به گرم بودن هوا در تابستان روغن همیشه به صورت مایع است) ، ولی این را هم میدانست که حاصل چند ماه تلاش این زن روستایی، خرج سه چهار ماه خانوادهاش را باید تامین کند، به زن گفت نه همان فضله و مقداری از اطراف آنرا در بیاورد و بریزد دور، روغن دیگر مشکلی ندارد. بعد از این اتفاق بود که حسین علی رغم فشارهای اطرافیان، نتوانست تحمل کند که در کسوت روحانیت باقی بماند. این اقدام حسین به طرد وی از خانواده نیز منجر شد. حسین به تهران آمد و در مدرسهٔ هنری آناهیتا چهار سال درس خواند و دوره بازیگری و نمایشنامهنویسی را گذراند. پناهی بازیگری را نخست از مجموعه تلویزیونی محله بهداشت آغاز کرد. سپس چند نمایش تلویزیونی با استفاده از نمایشنامههای خودش ساخت که مدتها در محاق ماند. با پخش نمایش «دو مرغابی در مه» از تلویزیون که علاوه بر نوشتن و کارگردانی خودش نیز در آن بازی میکرد، خوش درخشید و با پخش نمایشهای تلویزیونی دیگرش، طرف توجه مخاطبان خاص قرار گرفت. نمایشهای دو مرغابی در مه و یک گل و بهار که پناهی آنها را نوشته و کارگردانی کرده بود، بنا به درخواست مردم به دفعات از تلویزیون پخش شد. در دهه شصت و اوایل دهه هفتاد، او یکی از پرکارترین و نوآورترین نویسندگان و کارگردانان تلویزیون بود. به دلیل فیزیک کودکانه و شکننده، نحوه خاص سخن گفتن، سادگی و خلوصی که از رفتارش میبارید و طنز تلخش بازیگر نقشهای خاصی بود. اما حسین پناهی بیشتر شاعر بود. و این شاعرانگی در ذرهذره جانش نفوذ داشت. نخستین مجموعه شعر او با نام من و نازی در ۱۳۷۶ منتشرشد، این مجموعهٔ شعر تاکنون بیش از شانزده بار تجدید چاپ شد و به شش زبان زندهٔ دنیا ترجمه شدهاست. وی در ۱۴ مرداد ۱۳۸۳ و در سن ۴۹ سالگی بر اثر ایست قلبی درگذشت و در قبرستان شهر سوق به وصیت خود ایشان فقط به خاطر اینکه مادرش در آنجا دفن شدهاست، به خاک سپرده شد.
|
دو شنبه 29 آبان 1391برچسب:, :: 2:46 قبل از ظهر :: نويسنده : ali
دکتر علي شريعتي
فقر
ميخواهم بگويم ......
فقر همه جا سر ميكشد .......
فقر ، گرسنگي نيست ، عرياني هم نيست ......
فقر ، چيزي را " نداشتن " است ، ولي ، آن چيز پول نيست ..... طلا و غذا نيست .......
فقر ، همان گرد و خاكي است كه بر كتابهاي فروش نرفتهء يك كتابفروشي مي نشيند ......
فقر ، تيغه هاي برنده ماشين بازيافت است ، كه روزنامه هاي برگشتي را خرد ميكند ......
فقر ، كتيبهء سه هزار ساله اي است كه روي آن يادگاري نوشته اند .....
فقر ، پوست موزي است كه از پنجره يك اتومبيل به خيابان انداخته ميشود .....
فقر ، همه جا سر ميكشد ........
فقر ، شب را " بي غذا " سر كردن نيست ..
فقر ، روز را " بي انديشه" سر كردن است ..
دو شنبه 29 آبان 1391برچسب:, :: 2:43 قبل از ظهر :: نويسنده : ali
آیا تا بحال کنجکاو شده اید این اعداد و ارقامی که ته ظرف های پلاستیکی حک شده چه هستند؟ اگر دقت کرده باشید وسط آرم بازیافت معمولا حروف یا اعداد و گاهی هر دو نوشته شده. اگر هم ندیده اید نگران نباشید، متاسفانه هر لحظه ای که اراده کنید دور و برتان آنقدر ظرف پلاستیکی زیاد است که کافی است دستتان را دراز کنید تا یکیشان را بردارید. اما داستان این اعداد: پلاستیک ها با توجه به نوعشان به 7 گروه تقسیم بندی می شوند. با این شناخت پلاستیک های قابل بازیافت، خطرناک ، کم خطر و ... قابل شناسایی خواهند بود.
شماره 1: PETE یا PET که همان بطری های آب معدنی است که نسبتا بی خطرند اما بدلیل متخلخل بودن آن امکان نفوذ باکتری ها به درون بطری وجود دارد پس متاسفم که بگویم بهتر است آنها را استفاده مجدد نکنید.به زباله های خشک بسپاریدشان
شماره2: HDPE یا پلی اتیلن متراکم. پلاستیک بی خطری است. کدر رنگ است . ظروف مایع ظرفشویی و سایر مواد شستشو از این قبیل پلاستیک ها هستند و برای بازیافت ظروف مناسبی هستند.
شماره3: PVC که معمولا لوله ها از این جنس اند و همچنین مواد اولیه پلاستیک هایی که روی ظروف غذا می کشند و بطری های روغن مایع. این گونه از پلاستیک به هیچ وجه نباید نزدیک حرارت در هنگام پخت غذا شوند چراکه گرما باعث آزاد شدن مواد شیمیایی درون PVC شده و به درون مواد غذایی در حال پخت نفوذ می کند که باعث اختلالات هورمونی می شوند پس تا جایی که می توانید از استفاده ی ظروف با این جنس خودداری کنید . هرگز مواد را با پلاستیک رویش در مایکروویو نگذارید . راستی این PVC ها بد قلقند و به راحتی بازیافت نمی شوند.
شماره 4: LDPE یا پلی اتیلن با تراکم کم. همان کیسه های نایلونی خرید . این کیسه ها بی خطرند اما متاسفانه و متاسفانه معمولا غیر قابل بازیافت.
شماره 5: PP یا پلی پروپیلن . ظرف ماست و ظروف مشابه که دهانه گشادی دارند. همچنین نی نوشیدنی ها . بی خطرند و به راحتی بازیافت می شوند.
شماره 6:PS یا پلی استیرن ها. همان ظروف یکبار مصرف . در این ظروف مواد سمی بالقوه وجود دارد بویژه هنگام گرم شدن . تا جایی که می شود از این ظروف استفاده نکنید. بیشتر مواقع غیر قابل بازیافتند.
شماره 7: همان گزینه معروف سایر موارد. از کیس کامپیوتر و iPod گرفته تا ظروف غذا. استفاده از این جنس پلاستیک بویژه برای غذا همیشه آخرین گزینه تان باشد و این شماره 7 هم معمولا غیر قابل بازیافت است.
نمی دانم توجه کردید یا نه اما بدترین ها همان کیسه نایلونی خرید و ظروف یکبارمصرف بودند که هم سمی اند و هم بازیافتشان سخت است. اما این بدترین ها بدبختانه در شمار بیشترین ها هم هستند.
|
|
یک شنبه 28 آبان 1391برچسب:, :: 6:28 قبل از ظهر :: نويسنده : ali
یک شنبه 28 آبان 1391برچسب:, :: 6:24 قبل از ظهر :: نويسنده : ali
یک شنبه 28 آبان 1391برچسب:, :: 6:18 قبل از ظهر :: نويسنده : ali
یک شنبه 28 آبان 1391برچسب:, :: 6:12 قبل از ظهر :: نويسنده : ali
مضرات زنان زيبا براي سلامت مردان
خبرگزاري فارس : دانشمندان اعلام كردند ملاقات با يك زن زيبا ميتواند براي سلامت شما مضر باشد .
به گزارش “سرويس فضاي مجازي ” خبرگزاري فارس و به نقل از منابع اينترنتي، تلگراف نوشت؛ نتايج يك تحقيق در دانشگاه والنسيا نشان ميدهد كه ملاقات با يك زن زيبا باعث افزايش هورمون استرس موسوم به كورتيزول در بدن انسان ميشود.
اين هورمون تحت تاثير استرسهاي فيزيكي و رواني در بدن انسان توليد ميشود كه مي تواند در نهايت منجر به بيماريهاي قلبي شود. لطفا از خواندن ادامه خبر در خبرگزاری فارس غافل نشوید که خالی از لطف نیست .
.
.
در هر صورت در مملکتی که شما از صبح تا شب سرب تنفس می کنید و از شب تا صبح مورد عنایت پارازیت های سرطان زا هستید، دانستن این موضوع که مجاورت با خانم های زیبا رو ممکن است باعث افزایش خطر سکته قلبی در شما بشود بسیار مهم است.
فرض کنید بعد از 50 سال زنده ماندن در ایران یعنی نمردن از بیماری های تنفسی و قلبی، انواع سرطان، مسمومیت از انواع سموم موجود در برنج و دیگر مواد خوراکی خطرناک، جا خالی دادن از تیر هایی که بعضا در خیابان ها در می شود و جان سالم به در بردن از تصادفات جاده ای و فرود های نا خوشایند هواپیما های توپولف، چقدر ک.. سوزی دارد اگر یک مرتبه با دیدن یک دختر خانم خوشگل سکته قلبی کنید و بمیرید !؟
به هر حال شما را نمی دانم ولی با وجود این همه ریسک باز هم
بنده ترجیح می دهم در مجاورت باخانمهای سمت چپ تصویر سکته قلبی که هیچ ، سرطان پانکراس بگیرم تا اینکه در مجاورت خواهران سمت راست عمری زندگی کنم
یک شنبه 28 آبان 1391برچسب:, :: 6:9 قبل از ظهر :: نويسنده : ali
اعمال ماه محرم
۱-یکى از اعمال مهم ، دعاى اول ماه است . و به جهت اینکه اول این ماه اول سال بوده و از طرف دیگر دعاهاى قبل از وقت نیز تاثیر خاصى در برآورده شدن حاجات و رسیدن به امور مهم دارد، این دعا تاثیر زیادى در سلامتى و دورى از آفات دینى و دنیایى آن سال و بهبودى حال و بدست آوردن نیکیها دارد. و دعایى که براى اول ماه در اقبال روایت شده دعاى بسیار مفیدى براى مطالب مذکور است .
۲ – بهتر است در شب اول، بعضى از نمازهایى را که در این شب وارد شده به مقدار حال و توانایى خود خوانده – حداقل دو رکعت نمازى را که شامل حمد و یازده بار “قل هو الله احد” است -، بعد از آن دعایى را که پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم بعد از این نماز خوانده است و در کتاب اقبال نقل شده بخواند و فرداى آن روز را روزه بگیرد.
در روایت آمده است : کسى که چنین عملى را انجام دهد، مانند کسى است که بمدت یک سال کارهاى خوب انجام داده و تا سال آینده محفوظ خواهد بود.
۳ – روزه روز سوم، در روایت آمده است: حضرت یوسف علیه السلام در این روز از چاه خارج شد. و اگر کسى این روز را روزه بگیرد، خداوند مشکل او را برطرف نموده و سختیها را بر او آسان مى نماید.
۴ – روایت شده: مستحب است تمام ماه را روزه بگیرد. و در مورد روزه روز تاسوعا و عاشورا روایت مخصوص داریم اما احتیاط این است که روز عاشورا را روزه نگیرد ولى از خوردن و آشامیدن تا عصر خوددارى نماید و آنگاه چیزى بخورد یا بیاشامد به جهت این که امام حسین علیه السلام و یاران حضرت در عصر از غصه هاى این دنیاى پست رهایى یافتند و در هنگام عصر سعادتمند شده و به مطلوب خود که عبارت بود از دیدار خداوند بزرگ، رسیدند. و شاید به همین جهت است که دوستان عزادار آن حضرت علیه السلام در عصر این روز غم و غصه آنها کاهش پیدا کرده و از بین مىرود.
حضرت یوسف علیه السلام در روز سوم محرم از چاه خارج شد. و اگر کسى این روز را روزه بگیرد، خداوند مشکل او را برطرف نموده و سختیها را بر او آسان مى نماید
دو نکته
الف- در سایر اعمال شب و روز عاشور، از قبیل نمازها و دعاهاى آن – غیر از زیارتها و نمازهاى آن – اشکالهایى وجود دارد. و ممکن است این اعمال ساخته و پرداخته مخالفین شیعه باشد. مواردى مانند استحباب سرمه کشیدن و غیر آن ؛ و حتى اگر از معصومین علیهم السلام نیز روایت شده باشد، باز هم انجام مراسم عزادارى و صلوات فرستادن بر امام علیه السلام و اصحاب او و لعنت نمودن کشندگان آنها بهتر از انجام چیزهایى است که در آن روایات وارد شده است . زیرا در روایت بر این اعمال نیز تاکید شده است.
ب- از چیزهایى که عقل آنها را همراه با زیارت آن حضرت علیه السلام لازم مى داند، زیارت اهل بیت و یاران شهید اوست؛ بخصوص ب زیارتهایى که وارد شده است.
شنبه 27 آبان 1391برچسب:, :: 6:17 قبل از ظهر :: نويسنده : ali
{
Dr Stephen Mark treats terminal ill cancer patients by "un-orthodox" way and many patients recovered.
دکتر استفان مارک، بیمارهای سرطانی در مرحله آخر را با استفاده از روش های "نامتعارف" درمان کرده است و بسیاری از آنها بهبود یافتند
He believes on natural healing in the body against illnesses. See the article below.
او به درمان طبیعی درمقابل با بیماریها مغتقد است
EATING FRUIT...

It's long but very informative
مطلب طولانی است اما بسیار مفید است
We all think eating fruits means just buying fruits,
cutting it and just popping it into our mouths.
It's not as easy as you think.
It's important to know how and when to eat.
همه ما فکر میکنیم که خوردن میوه یعنی خرید میوه، پوست کندنش و فقط گذاشتنش توی دهان
به این سادگی که فکر میکنید نیست
بسیار مهم است که بدانیم چگونه و چه وقت باید میوه بخوریم
What is the correct way of eating fruits?
راه صحیح خوردن میوه ها چیست؟
IT MEANS NOT EATING FRUITS AFTER YOUR MEALS! * FRUITS SHOULD BE EATEN ON AN EMPTY STOMACH.
این است که میوه ها را بعد از مصرف غذا نخورید
میوه ها باید زمانی خورده شوند که معده خالی است
If you eat fruit like that, it will play a major role to detoxify your system,
supplying you with a great deal of energy for
weight loss and other life activities.
اگر میوه ها را به آن صورت بخورید، نقش مهمی در مسموم کردن سیستم بدنتان خواهند داشت
بدنتان را با مقدار زیادی انرژی تامین میکنند
که این انرژی به جای مفید بودن باعث از دست دادن وزن و
کاهش قدرت برای انجام دیگر فعالیتهای زندگی میشود
FRUIT IS THE MOST IMPORTANT FOOD.
Let's say you eat two slices of bread and then a slice of fruit.The slice of fruit is ready to go straight through the stomach into the intestines,
but it is prevented from doing so.
میوه مهم ترین خوراکهاست
برای مثال درنظر بگیرید که دو تکه نان و یک تکه میوه خورده اید
تکه میوه آماده است که مستقیما وارد معده تان و روده تان شود
اما به دلیل آن دو تکه نان، از ورود سریع آن به معده جلوگیری می شود
In the meantime the whole meal rots and ferments
and turns to acid. The minute the fruit comes into
contact with the food in the stomach and digestive juices,
the entire mass of food begins to spoil....
در این بین همه غذا فاسد شده، تخمیر میشود و به اسید تبدیل میشود
به محض اینکه درون معده، میوه با غذا و آنزیمهای گوارشی
تماس پیدا میکند، همه حجم غذا شروع به ازبین رفتن و فاسد شدن میکند
So please eat your fruits on an empty stomach or
before your meals! You have heard people complaining — every time I eat watermelon I burp,
when I eat durian my stomach bloats up,
when I eat a banana I feel like running to the toilet, etc — actually all this will not arise if you eat the fruit on an empty stomach. The fruit mixes with the putrefying other food and produces gas and hence you will bloat!
پس لطفا میوه های خود را زمانی مصرف کنید که معده تان خالی است
شب آرامی بود
می روم در ایوان، تا بپرسم از خود
مادرم سینی چایی در دست
گل لبخندی چید ،هدیه اش داد به من
خواهرم تکه نانی آورد ، آمد آنجا
لب پاشویه نشست
پدرم دفتر شعری آورد، تکيه بر پشتی داد
شعر زیبایی خواند ، و مرا برد، به آرامش زیبای یقین
با خودم می گفتم
زندگی، راز بزرگی است که در ما جاریست
زندگی فاصله آمدن و رفتن ماست
رود دنیا جاریست
زندگی ، آبتنی کردن در این رود است
وقت رفتن به همان عریانی؛ که به هنگام ورود آمده ایم
دست ما در کف این رود به دنبال چه می گردد؟
هیچ!!!
زندگی ، وزن نگاهی است که در خاطره ها می ماند
شاید این حسرت بیهوده که بر دل داری
شعله گرمی امید تو را، خواهد کشت
زندگی در همین اکنون است
زندگی شوق رسیدن به همان
فردایی است، که نخواهد آمد
تو نه در دیروزی، و نه در فردایی
ظرف امروز، پر از بودن توست
شاید این خنده که امروز، دریغش کردی
آخرین فرصت همراهی با، امید است
زندگی یاد غریبی است که در سینه خاک
به جا می ماند
زندگی ، سبزترین آیه ، در اندیشه برگ
زندگی، خاطر دریایی یک قطره، در آرامش رود
زندگی، حس شکوفایی یک مزرعه، در باور بذر
زندگی، باور دریاست در اندیشه ماهی، در تنگ
زندگی، ترجمه روشن خاک است، در آیینه عشق
زندگی فهم نفهمیدن هاست
زندگی، پنجره ای باز، به دنیای وجود
تا که این پنجره باز است، جهانی با ماست
آسمان، نور، خدا، عشق، سعادت با ماست
فرصت بازی این پنجره را دریابیم
در نبندیم به نور، در نبندیم به آرامش پر مهر نسیم
پرده از ساحت دل برگیریم
رو به این پنجره، با شوق، سلامی بکنیم
زندگی، رسم پذیرایی از تقدیر است
وزن خوشبختی من، وزن رضایتمندی ست
زندگی، شاید شعر پدرم بود که خواند
چای مادر، که مرا گرم نمود
نان خواهر، که به ماهی ها داد
زندگی شاید آن لبخندی ست، که دریغش کردیم
زندگی زمزمه پاک حیات ست، میان دو سکوت
زندگی ، خاطره آمدن و رفتن ماست
لحظه آمدن و رفتن ما، تنهایی ست
سه شنبه 23 آبان 1391برچسب:, :: 5:31 قبل از ظهر :: نويسنده : ali
دو شنبه 22 آبان 1391برچسب:, :: 3:57 قبل از ظهر :: نويسنده : ali
برای درخشندگی مو

یك قاشق سركه به موهای خود زده، سپس آب بكشید.

برای به دست آوردن یخ پاك و تمیز

آب را اول بجوشانید.

برای درخشندگی آینه

آن را با اسپرایت پاك كنید.

برای پاك كردن آدامس از روی لباس

لباس را به مدت 1 ساعت در فریزر قرار دهید.

برای جلا بخشیدن به لباس های سفید

لباس را همراه با یك تكه لیمو به
مدت 10 دقیقه در آب داغ خیس كنید.

برای جلوگیری از ریزش اشك هنگام پوست كندن پیاز

آدامس بجوید.

برای جوشاندن سریع سیب زمینی

پیش از جوشاندن سیب زمینی را فقط از
یك جهت پوست بگیرید.

برای جوشاندن سریع تخم مرغ

به آب آن نمك اضافه كنید.

برای امتحان تازه بودن ماهی

آن را در یك كاسه آب سرد بگذارید.
در صورتی كه ماهی شناور شود تازه است.

برای امتحان تازگی تخم مرغ

آن را در آب بگذارید اگر به صورت افقی قرار گرفت تازه است.
اگر به صورت كج قرار گرفت 3-4 روزه است.
اگر عمودی قرار گرفت 10 روزه است.
اگر شناور شد كهنه است.

برای پاك كردن اثر جوهر از روی لباس

خمیر دندان را روی لكه جوهر قرار دهید و بگذارید
خشك شود سپس بشویید.

برای فرار مورچه ها

پوست خیار را نزدیك سوراخ مورچهها قرار دهید.

برای خلاص شدن از دست موش

در محلی كه موش را پیدا كردهاید فلفل سیاه بپاشید.
موش ها فرار خواهند كرد.

برای خلاص شدن از دست حشرات در هنگام شب

برگ های نعنا را نزدیك تخت و بالش و در
اطراف اطاق خود قرار دهید.
جمعه 18 آبان 1391برچسب:, :: 5:18 قبل از ظهر :: نويسنده : ali
نمیدانم نویسنده این سطور چه کسی میباشد. اما متن زیبایی است.
دوستی با بعضی آدم ها مثل نوشیدن چای کیسهایست. هول هولکی و دم دستی. این دوستیها برای رفع تکلیف خوبند. اما خستگیات را رفع نمیکنند. این چای خوردنها دل آدم را باز نمیکند. خاطره نمیشود. فقط از سر اجبار میخوریشان که چای خورده باشی به بعدش هم فکر نمیکنی.
دوستی با بعضی آدمها مثل خوردن چای خارجی است. پر از رنگ و بو. این دوستیها جان میدهد برای مهمانبازی برای تعریف کردن لطیفههای خندهدار. برای فرستادن اس ام اسهای صد تا یک غاز. برای خاطرههای دمِ دستی. اولش هم حس خوبی به تو میدهند. این چای زود دم خارجی را میریزی در فنجان بزرگ. مینشینی با شکلات فندقی میخوری و فکر میکنی خوشحالترین آدم روی زمینی. فقط نمیدانی چرا باقی چای که مانده در فنجان بعد از یکی دو ساعت میشود رنگ قیر. یک مایع سیاه و بد بو که چنان به دیواره فنجان رنگ میدهد که انگار در آن مرکب چین ریخته بودی نه چای.
دوستی با بعضی آدمها مثل نوشیدن چای سرگل لاهیجان است. باید نرم دم بکشد. باید انتظارش را بکشی. باید برای عطر و رنگش منتظر بمانی. باید صبر کنی. آرام باشی و مقدماتش را فراهم کنی. باید آن را بریزی در یک استکان کوچک کمر باریک. خوب نگاهش کنی. عطر ملایمش را احساس کنی و آهسته، جرعه جرعه بنوشیاش و زندگی کنی
پنج شنبه 18 آبان 1391برچسب:, :: 5:13 قبل از ظهر :: نويسنده : ali
چهار شنبه 17 آبان 1391برچسب:, :: 5:14 قبل از ظهر :: نويسنده : ali
غنچه از خواب پرید ... و گلی تازه به دنیا آمد ...
خار خندید و به گل گفت : سلام ... و جوابی نشنید ...
خار رنجید ولی هیچ نگفت ...
ساعتی چند گذشت ... گل چه زیبا شده بود ...
دست بی رحمی آمد نزدیک ... گل سراسیمه ز وحشت افسرد ...
لیک آن خار در آن دست خلید ... و گل از مرگ رهید ...
صبح فردا که رسید ... خار با شبنمی از خواب پرید ...
گل صمیمانه به او گفت : سلام ...
چه زیباست که خاری گل دهد
و چه بی حیاست گلی که خار را دوست نداشته باشد
گل اگر خار نداشت، دل اگر بی غم بود، اگر از بهر کبوتر قفسی تنگ نبود،
زندگی ،عشق، اسارت ،قهر ،آشتی، هم بی معنا بود
همه کس عکس گل یار به تماشا خواهد
لیک از آن گل که در او خار نیست تمنا نکنیم
زندگي با همه وسعت خويش
محفل ساكت غم خوردن نيست
حاصلش تن به قضا دادن و افسردن نيست
اضطراب وهوس ديدن و ناديدن نيست
زندگي جنبش جاري شدن است
زندگي کوشش و راهي شدن است
از تماشاگه آغازحيات تا به جايي كه خدا مي داند.
زندگي چون گل سرخي است پر از خار و پر از برگ و پر از عطر لطيف،
يادمان باشد اگر گل چيديم،
عطر و برگ و گل و خار،
همه همسايه ديوار به ديوار همند..
سه شنبه 16 آبان 1391برچسب:, :: 5:57 قبل از ظهر :: نويسنده : ali
|
|