درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید كارمن به اشتراك گزاري انواع مطالب علمي و آموزنده و جالب براي همه است
آخرین مطالب
پيوندها
نويسندگان
مطالب علمي و آموزنده و جالب
به اشتراك گزاري انواع مطالب علمي و آموزنده و جالب براي همه






یک شنبه 26 شهريور 1391برچسب:IP, :: 4:28 بعد از ظهر ::  نويسنده : ali

یک تسـت معتبـر برای تعییـن خلاقیـت شـما



هیچ راهی برای تقویت مستقیم خلاقیت وجود ندارد! تنها می‌توان از طریق فرایند‌های مربوط به نحوه تصمیم‌گیری و عبور از مراحل حل یک مسئله، میزان خلاقیت یک‌نفر را مشخص کرد. در این تست هم مشخص می‌شود که شما چگونه این مراحل گوناگون را در ذهنتان مدیریت می‌کنید؛ یعنی سوال‌های مختلفی در زمینه مرحله درک صورت مسئله،‌ مرحله ارائه پیشنهادها، مرحله تصمیم‌گیری، مرحله اجرا و... وجود دارد كه توانایی شما را در این زمینه محک می‌زند.

این تست همان آزمون سنجش تورنس، یکی از معتبرترین آزمونهای روانشناسی در زمینه سنجش خلاقیت است. البته این آزمون، خطاهایی هم دارد ولی در حال حاضر یکی از مشهورترین تست‌هایی است که می‌توانید با آن به شناخت دقیق‌تری از خود برسید. خلاقیت های خودتان را بسنجید و شاید هم بتوانبد بفهمید می توانید فردی مانند استیو جابز باشید یا خیر؟

پرسشنامه‌ای را كه در پیش رو دارید حاوی 60 سؤال است كه هر سؤال مشتمل بر سه گزینه یا پاسخ می‌باشد. شما باید هر سؤال را به دقت بخوانید و گزینه مورد نظر خود را مشخص و نزد خودتان یادداشت کنید. مطمئن باشید هرقدر با خود صادق‌تر باشید، نتیجه تست‌تان دقیق‌تر خواهد بود ...


1. وقتی با یک مسئله خیلی مشکل روبه‌رو می‌شوید، معمولا چه می‌کنید؟


الف- گریه می‌کنم، چون فکر نمی‌کنم بتوانم مسئله را حل کنم.
ب- گریه نمی‌کنم، اما ناراحت می‌شوم.
ج- سعی می‌کنم راه مناسبی برای حل مسئله بیابم.

2. اگر سرگرم ساختن وسیله‌ای باشید و ناگهان دریابید قطعه مهمی از آن را گم کرده‌اید، چه می‌کنید؟

الف- کار را متوقف می‌کنم.
ب- سعی می‌کنم قطعه گم شده را پیدا کنم و اگر نتوانم آن را پیدا کنم، کار را متوقف می‌کنم.
ج- قطعه گمشده را پیدا می‌کنم و اگر نتوانم آن را پیدا کنم، به جای آن قطعه دیگری می‌سازم.

3. وقتی در مکان عمومی هستید، آیا سعی می‌کنید حدس بزنید افرادی که دور شما هستند درباره چه چیزی بحث می‌کنند؟

الف- هرگز علاقه‌مند نیستم حدس بزنم دیگران درباره چه چیزی بحث می‌کنند.
ب- گاهی دوست دارم حدس بزنم دیگران درباره چه چیزی بحث می‌کنند.
ج- همیشه دوست دارم حدس بزنم دیگران درباره چه چیزی بحث می‌کنند.

4. آیا از حل مسائل دشوار لذت می‌برید؟

الف- خیر، از حل مسائل دشوار لذت نمی‌برم.
ب- به ندرت از حل مسائل دشوار لذت می‌برم.
ج- اغلب از حل مسائل دشوار لذت می‌برم.

5. اگر عضو گروهی باشید که باید مسئله‌ای را با همکاری یکدیگر حل کنند، چه می‌کنید؟

الف- خودم کاری نمی‌کنم و می‌گذارم دیگر اعضای گروه مسئله را حل کنند.
ب- گاهی در آنچه گروه انجام می‌دهد، شرکت می‌کنم.
ج- به طور فعال در آنچه گروه انجام می‌دهد، شرکت می‌کنم.

6. وقتی با مسئله تازه‌ای روبه‌رو می‌شوید معمولا چه می‌کنید؟

الف- از کسی می‌خواهم آن را برایم حل کند.
ب- سعی می‌کنم با کمک کس دیگری آن را حل کنم.
ج- سعی می‌کنم اطلاعات بیشتری به دست آورم تا بتوانم خودم آن را حل کنم.

7. اگر درگیر حل مسئله مشکل ریاضی باشید، چه می‌کنید؟

الف- از معلم با شخصی می‌خواهم به من کمک کند.
ب- یک کتاب ریاضی مربوط مسئله را می‌خوانم.
ج- از منابعی که در دسترس دارم استفاده می‌کنم.

8. وقتی در گروهی برای حل مسئله‌ای کار می‌کنید، اعضای گروه چگونه از نظرات مبتکرانه شما استقبال می‌کنند؟

الف- به ندرت از نظرات مبتکرانه من استقبال می‌کنند.
ب- گاهی از نظرات مبتکرانه من استقبال می‌کنند.
ج- بیشتر از نظرات مبتکرانه من استقبال می‌کنند.

9. وقتی با مشکلی غیرعادی مواجه می‌شوید، معمولا آن را چگونه رفع می‌کنید؟

الف- اغلب از کسی کمک می‌گیرم.
ب- قبل از اینکه از کسی کمک بگیرم مدت کوتاهی تلاش می‌کنم تا خودم آن را حل کنم.
ج- مدتی بسیار طولانی تلاش می‌کنم تا خودم آن را حل کنم.

10. آیا به نظر دیگران شما سؤالات مشکلی طرح می‌کنید؟

الف- خیر، اینطور فکر نمی‌کنم.
ب- گاهی اینطور فکر می‌کنم.
ج- اغلب اینطور فکر می‌کنم.

11. آیا معمولا دوست دارید به کارهای تازه دست بزنید؟

الف- معمولا به کارهای تازه دست نمی​زنم.
ب- گاهی به کارهای تازه دست می​زنم.
ج- بیشتر به کارهای تازه دست می​زنم.

12. وقتی با مسئله پیچیده​ای روبه​رو می​شوید چه می​کنید؟

الف- سعی می​کنم خود را درگیر حل آن نکنم.
ب- ممکن است زمان کوتاهی برای حل آن تلاش کنم.
ج- زمانی بسایر طولانی برای حل آن تلاش می​کنم.

13. آیا از تجارب تازه لذت می‌برید؟

الف- از تجارب تازه لذت نمی‌برم.
ب- گاهی از تجارب تازه لذت می‌برم.
ج- از تجارب تازه لذت می‌برم.

14. وقتی در موقعیتی قرار می‌گیرید که از عهده آن برنمی‌آیید.

الف- اغلب به دیگران متوسل می‌شوم.
ب- گاهی به دیگران متوسل می‌شوم.
ج- معمولا ترجیح می‌دهم به خودم متکی باشم.

15. به آنچه به طور مستقل انجام می‌دهید، چقدر اطمینان دارید؟

الف- به آنچه خودم به طور مستقل انجام می‌دهم اطمینان زیادی ندارم.
ب- به آنچه خودم به طور مستقل انجام می‌دهم تا حدودی اطمینان دارم.
ج- به آنچه خودم به طور مستقل انجام می‌دهم، اطمینان زیادی دارم.

16. آیا از انجام آزمایش‌های علمی لذت می‌برید؟

الف- از انجام آزمایش لذت نمی‌برم.
ب- از انجام آزمایش تا حدودی لذت می‌برم.
ج- از انجام آزمایش خیلی لذت می‌برم.

17. آیا هرگز در رؤیا فرو می‌روی؟

الف- خیر، من در رؤیا فرو نمی‌روم.
ب- گاهی، اگر وقت داشته باشم در رؤیا فرو می‌روم.
ج- بیشتر اگر وقت داشته باشم در رؤیا فرو می‌روم.

18. در بیان مطالب خود با چه سهولتی از کلمات استفاده می‌کنید؟

الف- معمولا اشکال دارم.
ب- گاهی اشکال دارم.
ج- به ندرت اشکال دارم.

19. بیان شما تا چه اندازه خوب است؟

الف- مطالبم را به خوبی بیان نمی‌کنم.
ب- گاهی مطالبم را به خوبی بیان می‌کنم.
ج- بیشتر مطالبم را به خوبی بیان می‌کنم.

20. نوشتن شما تا چه اندازه خوب است؟

الف- در نوشتن نظراتم اشکال دارم.
ب- شاید بتوانم نظراتم را بنویسم.
ج- کاملا می‌توانم نظراتم را بنویسم.

21. اگر عده‌ای از افراد به نحوی غیرمنتظره از شما بخواهند بیش از 5 دقیقه درباره موضوعی صحبت کنید تا چه اندازه از عهده این کار برخواهید آمد؟

الف- از عهده‌اش برنخواهم آمد زیرا برای آن آمادگی نداشته‌ام.
ب- نهایت سعی خود را خواهم کرد تا از عهده آن برآیم.
ج- به خوبی از عهده‌ آن بر خواهم آمد.

22. برای توصیف چیزی با چه سهولتی به کلمات دست پیدا می‌کنید؟

الف- معمولا این کار برایم دشوار است.
ب- گاهی این کار برایم آسان است.
ج- بیشتر این کار برایم آسان است.

23. آیا به شغلی علاقه دارید که مستلزم فراهم ساختن اندیشه‌های بسیار باشد؟

الف- علاقه‌مند نخواهم بود.
ب- شاید علاقه‌مند باشم.
ج- همیشه علاقه‌مندم.

24. برای بیان یک اندیشه با چه سهولتی به کلمات مترادف دست پیدا می‌کنید؟

الف- معمولا این کار برایم دشوار است.
ب- گاهی این کار برایم آسان است.
ج- اغلب این کار برایم آسان است.

25. اگر به ناچار در مسابقه‌ای شرکت کنید که در آن باید تا حد امکان کلمه‌های بسیاری را که با حرف "ج" شروع می‌شوند، بیان کنید، تا چه اندازه از عهده این کار برمی‌آیید؟

الف- چندان از عهده این کار برنمی‌آیم.
ب- تا اندازه‌ای از عهده این کار برمی‌آیم.
ج- در حد خیلی زیادی از عهده این کار برمی‌آیم.

26. اگر از شما خواسته شود در مسابقه‌ای شرکت کنید که در آن باید چیزهای متعلق به یک طبقه معین، مانند غذاها یا گیاهان را نام ببرید تا چه اندازه‌ای از عهده این کار برمی‌آیید؟


الف- چندان از عهده این کار برنمی‌آیم.
ب- تا اندازه‌ای از عهده این کار برمی‌آیم.
ج- در حد خیلی زیادی از عهده این کار برمی‌آیم.

27. چند جمله می‌توانید بنویسید که همه آنها با کلمه "همه" شروع شود؟

الف- می‌توانم فقط چند تا بنویسم.
ب- می‌توانم تعدادی بنویسم.
ج- می‌توانم تعداد زیادی بنویسم.

28. آیا می‌توانید غیر از کاربرد معمولی اشیاء موارد استفاده دیگری نیز برای آنها پیدا کنید؟

الف- این کار برایم خیلی دشوار است.
ب- شاید بتوانم چند مورد استفاده دیگر پیدا کنم.
ج- می‌توانم موارد استفاده بسیاری پیدا کنم.

29. نوشتن تعداد زیادی داستان تازه چقدر برایتان آسان است؟

الف- این کار برایم دشوار است.
ب- می‌توانم چند داستان بنویسم.
ج- می‌توانم داستان‌های بسیاری بنویسم.

30. کدامیک از موارد زیر برایتان آسان‌ترین است؟

الف- حفظ یک شعر 10 بیتی.
ب- تفسیر یک شعر 10 بیتی.
ج- سرودن یک شعر 10 بیتی.

31. اگر از شما خواسته شود تا مقاله‌ای برای روزنامه درباره جامعه خود بنویسید، ترجیح می‌دهید درباره کدامیک از موارد زیر بنویسید؟


الف- آنچه را که پیش از آن درباره جامعه‌ام نوشته شده، خلاصه می‌کنم.
ب- بر آنچه پیش از آن درباره جامعه‌ام نوشته شده است، اطلاعات دیگری می‌افزایم.
ج- پس از مطالعه مطالبی که پیش از آن درباره جامعه‌ام نوشته شده است، به نوشتن مقاله خود اقدام می‌کنم.

32. از کدام مورد زیر بیشترین لذت را می‌برید؟

الف- از مطالعه کتاب‌های معروف لذت می‌برم.
ب- از مطالعه کتاب‌های معروف و نوشتن چند کتاب لذت می‌برم.
ج- از نوشتن کتاب‌ لذت می‌برم.

33. در طراحی اسباب‌بازی‌های جدید برای کودکان موفق می‌شوید؟

الف- چندان موفق نخواهم بود.
ب- شاید بتوانم چند طرح ارائه کنم.
ج- می‌توانم طرح‌های بسیاری ارائه کنم.

34. اگر به جای معلم به کلاس کودکستانی بروید و طرح درس نداشته باشید تا چه اندازه از عهده آن برمی‌آیید؟

الف- شکست خواهم خورد.
ب- مشکل خواهم داشت.
ج- موفق خواهم شد.

35. نوشتن مترادف‌های بسیار برای کلمه "سریع" چقدر برایتان آسان است؟

الف- این کار برایم خیلی دشوار است.
ب- این کار تا اندازه‌ای برایم دشوار است.
ج- این کار برایم آسان است.

36. فرض کنیم همه راه‌های معمولی برای گرم کردن غذا را از دست داده‌ایم، تهیه فهرستی طولانی از راه‌های دیگر برای گرم کردن غذا چقدر برایتان آسان است؟

الف- این کار برایم خیلی دشوار است.
ب- این کار تا اندازه‌ای برایم دشوار است.
ج- این کار برایم آسان است.

37. اگر به سخنرانی ناچار شوید، تا چه اندازه از عهده آن برمی‌آیید؟

الف- به طور کامل از روی یادداشت‌هایم می‌خوانم.
ب- بیشتر از روی یادداشت‌هایم می‌خوانم.
ج- گاهی به یادداشت‌هایم نگاه می‌کنم.

38. اگر با گروهی از دوستان‌تان باشید و آنان از شما بخواهند درباره چیزی که در آن تجربه دارید یک ساعت صحبت کنید، چه کار می‌کنید؟

الف- سعی می‌کنم از صحبت کردن درباره آن خودداری کنم.
ب- می‌توانم فکر کنم و چیزهایی بگویم.
ج- می‌توانم مدتی طولانی درباره آن صحبت کنم.

39. آیا به شغلی علاقه‌مند هستید که مستلزم سر هم کردن داستان در مقابل شنوندگان باشد؟

الف- علاقه‌مند نیستم.
ب- شاید علاقه‌مند باشم.
ج- علاقه‌مند هستم.

40. وقتی ناچار باشید با کسی که فارسی خوب بلد نیست ارتباط برقرار کنید، یافتن راه‌های ساده‌تر برای بیان مطالب خود به فارسی تا چه اندازه برایتان آسان است؟

الف- معمولا این کار برایم دشوار است.
ب- گاهی این کار برایم دشوار است.
ج- اغلب این کار برایم آسان است.

41. چقدر از ساختن چیزهای جدید لذت می‌برید؟

الف- معمولا از ساختن چیزهای جدید لذت می‌برم.
ب- گاهی از ساختن چیزهای جدید لذت می‌برم.
ج- اغلب از ساختن چیزهای جدید لذت می‌برم.

42. با افرادی که به سختی متقاعد می‌شوند، چگونه برخورد می‌کنید؟

الف- در یافتن دلایل متقاعدکننده مشکل دارم.
ب- سعی می‌کنم برای متقاعد کردن آنها دلایل مختلف بیابم.
ج- برای متقاعد کردن آنان دلایل بسیار می‌یابم.

43. وقتی می‌خواهید کار پیچیده‌ای را انجام دهید، معمولا کدام روش را بر می‌گزینید؟

الف- روشی واحد می‌یابم.
ب- شاید بتوانم چند روش بیابم.
ج- می‌توانم روش‌های متنوعی بیابم.

44. چه نوع کاری را بیشتر دوست دارید؟

الف- کاری که تقریبا همه مراحل آن از پیش مشخص و معین شده باشد.
ب- کاری را که بخشی از آن از پیش مشخص شده و بخشی از آن نیازمند ابتکار باشد.
ج- کاری را که بیشتر مراحل آن نیازمند ابتکار باشد.

45. آیا توضیح دلایل رفتار پیچیده مانند رفتار یک کودک نابهنجار برای شما دشوار است؟

الف- توضیح رفتار پیچیده برای من خیلی دشوار است.
ب- می‌توانم توضیحات کلی ارائه دهم.
ج- می‌توانم توضیحات بسیاری ارائه دهم.

46. اگر به یک گردهمایی دعوت شوید تا مسائل جامعه خود را مورد بحث قرار دهید، تهیه فهرستی طولانی از مسائل آن چقدر برایتان دشوار است؟

الف- خیلی دشوار است.
ب- تا حدی دشوار است.
ج- چندان هم دشوار نیست.

47. اگر از شما دعوت شود به منظور دریافت کمک مالی پیشنهادهایی به انجمن شهر ارائه دهید تا چه اندازه از عهده این کار بر می‌آیید؟

الف- ارائه پیشنهادهایی فراتر از آنچه شورای شهر قبلا در نظر گرفته است، برایم دشوار است.
ب- می‌توانم تعداد اندکی پیشنهاد فراتر از آنچه قبلا شورای شهر در نظر گرفته است، ارائه دهم.
ج- می‌توانم پیشنهادهای زیادی فراتر از آنچه قبلا شورای شهر در نظر گرفته است، ارائه دهم.

48. آیا می‌توانید به یک معلم کلاس اول کمک کنید تا راه‌های گوناگون بسیاری برای آموزش اعداد بیابد، به طوری که بچه‌ها به فراگیری اعداد علاقه‌مند شوند؟

الف- خیر، نمی‌توانم این کار را انجام دهم.
ب- شاید بتوانم چند راه معدود ارائه دهم.
ج- بله می‌توانم راه‌های بسیاری ارائه دهم.

49. کمک فکری به مدرسه‌ای با امکانات محدود، برای دستیابی به راه‌هایی برای تامین امکانات ورزشی و سرگرمی‌ها چقدر برای شما آسان است؟

الف- خیلی دشوار است.
ب- می‌توانم راه‌های جدیدی ارائه دهم.
ج- می‌توانم راه‌های بسیاری ارائه دهم.

50. وقتی حادثه غیرعادلانه‌ای برای شما رخ می‌دهد، آیا سعی می‌کنید به عوامل مختلفی که احتمالا در آن دخالت داشته‌اند، پی‌ببرید؟

الف- سعی نمی‌کنم.
ب- گاهی سعی می‌کنم.
ج- معمولا سعی می‌کنم.

51. وقتی حادثه عجیبی رخ می‌دهد، معمولا چه می‌کنید؟

الف- به آن توجه نمی‌کنم.
ب- به جست‌وجوی برخی از علل اصلی آن می‌پردازم.
ج- به جست‌وجوی همه علل ممکن می‌پردازم.

52. وقتی به چیزی علاقه‌مند می‌شوید، چقدر به جزئیات آن توجه می‌کنید؟

الف- زیاد به جزئیات توجه نمی‌کنم.
ب- به جزئیات کلی آن توجه می‌کنم.
ج- به همه جزئیات آن توجه می‌کنم.

53. وقتی که به آواز گوش می‌کنید، چقدر به محتوای آن توجه می‌کنید؟

الف- هرگز توجه نمی‌کنم.
ب- گاهی توجه می‌کنم.
ج- خیلی توجه می‌کنم.

54. وقتی به یک اثر هنری نگاه می‌کنید، آیا به آنچه هنرمند سعی دارد بگوید توجه می‌کنید؟

الف- به آنچه هنرمند سعی دارد بگوید، نمی‌اندیشم.
ب- بیشتر اوقات به آنچه که هنرمند سعی دارد بگوید، می‌اندیشم.
ج- فقط گاهی به آنچه هنرمند سعی دارد بگوید، می‌اندیشم.

55. وقتی یک نمایش بدون کلام (پانتومیم) تماشا می‌کنید، چه واکنشی نشان می‌دهید؟

الف- فقط برای لذت بردن تماشا می‌کنم.
ب- آن را تماشا می‌کنم و سعی می‌کنم پیام عمومی آن را درک کنم.
ج- آن را تماشا می‌کنم و سعی می‌کنم همه پیام آن را درک کنم.

56. پس از تماشای فیلمی که شما را تحت‌تاثیر قرار داده است، معمولا چه می‌کنید؟

الف- به کار بعدی خود می‌پردازم.
ب- شاید درباره یک جنبه از فیلم با دیگران صحبت کنم.
ج- درباره حوادث فیلم فکر می‌کنم و با دیگران صحبت می‌کنم.

57. وقتی نامه‌ای می‌نویسید، معمولا چه مطالبی در آن می‌گنجانید؟

الف- درباره چیزهایی می‌نویسم که دیگران به دانستن آن نیازمندند.
ب- درباره مهم‌ترین حوادث می‌نویسم.
ج- درباره جزئیات زندگی خودم می‌نویسم.

58. وقتی کتابی را می‌خوانید، آیا آنچه را می‌خوانید در ذهن خود مجسم می‌کنید؟

الف- آنچه را می‌خوانم، در ذهن خود مجسم نمی‌کنم.
ب- آنچه را می‌خوانم، گاهی در ذهن خود مجسم می‌کنم.
ج- همه آنچه را که می‌خوانم، مجسم می‌کنم.

59. در آنچه انجام می‌دهید از چه مقدار پیچیدگی لذت می‌برید؟

الف- از انجام امور ساده و سر راست لذت می‌برم.
ب- از انجام امور پیچیده زندگی لذت می‌برم.
ج- از انجام امور بسیار پیچیده لذت می‌برم.

60. چقدر به جزئیات کاری که انجام می‌دهید، می‌پردازید؟

الف- به ندرت به جزئیات می‌پردازم.
ب- گاهی به جزئیات می‌پردازم.
ج- اغلب به جزئیات می‌پردازم.


روش محاسبه امتیازات :

آزمونگر پس از ادای جملات بالا برای دست‌یابی به نتیجه آزمون باید به ازای هر پاسخ
به
پاسخ (الف) صفر امتیاز،پاسخ (ب) یك امتیازوپاسخ (ج) دو امتیازبدهد.
حالا امتیازهایتان را در یک جدول یادداشت کنید و برای محاسبه میزان خلاقیت آماده باشید :


خلاقیت بسیار زیاد : از120الی100
خلاقیت زیاد : از
100الی85
متوسط : از
85الی75
خلاقیت کم : از
75الی50
خلاقیت بسیار کم : از
50الیپایین



شنبه 25 شهريور 1391برچسب:, :: 2:39 بعد از ظهر ::  نويسنده : ali

اَلسَلامُ عَلَیکَ یا اَبا عَبدِاللّهِ یا جَعفَرَبنَ مُحَمَّدٍ اَیُّهَا الصّادِق یَابنَ رَسوُلِ اللّهِ



شنبه 25 شهريور 1391برچسب:, :: 1:1 قبل از ظهر ::  نويسنده : ali

می گویند:روزی مولانا ،شمس تبریزی را به خانه اش دعوت کرد. شمس به خانه ی
جلال الدین رومی رفت و پس از این که وسائل پذیرایی میزبانش را مشاهده کرد
از او پرسید: آیا برای من شراب فراهم نموده ای؟
مولانا حیرت زده پرسید: مگر تو شراب خوارهستی؟!
شمس پاسخ داد: بلی.
مولانا: ولی من از این موضوع اطلاع نداشتم!!
ـ حال که فهمیدی برای من شراب مهیا کن.
ـ در این موقع شب، شراب از کجا گیر بیاورم؟!
ـ به یکی از خدمتکارانت بگو برود و تهیه کند.
- با این کار آبرو و حیثیتم بین خدام از بین خواهد رفت.
- پس خودت برو و شراب خریداری کن.
- در این شهر همه مرا میشناسند، چگونه به محله نصاری نشین بروم و شراب بخرم؟!
ـ اگر به من ارادت داری باید وسیله راحتی مرا هم فراهم کنی چون من شب ها
بدون شراب نه میتوانم غذا بخورم، نه صحبت کنم و نه بخوابم.

مولوی به دلیل ارادتی که به شمس دارد خرقه ای به دوش می اندازد، شیشه ای
بزرگ زیر آن پنهان میکند و به سمت محله نصاری نشین راه می افتد.
تا قبل از ورود او به محله مذکور کسی نسبت به مولوی کنجکاوی نمیکرد اما
همین که وارد آنجا شد مردم حیرت کردند و به تعقیب وی پرداختند. آنها
دیدند که مولوی داخل میکده ای شد و شیشه ای شراب خریداری کرد و پس از
پنهان نمودن آن از میکده خارج شد.

هنوز از محله مسیحیان خارج نشده بود که گروهی از مسلمانان ساکن آنجا، در
قفایش به راه افتادند و لحظه به لحظه بر تعدادشان افزوده شد تا این که
مولوی به جلوی مسجدی که خود امام جماعت آن بود و مردم همه روزه در آن به
او اقتدا می کردند رسید. در این حال یکی از رقیبان مولوی که در جمعیت
حضور داشت فریاد زد: "ای مردم! شیخ جلاالدین که هر روز هنگام نماز به او
اقتدا میکنید به محله نصاری نشین رفته و شراب خریداری نموده است." آن مرد
این را گفت و خرقه را از دوش مولوی کشید. چشم مردم به شیشه افتاد. مرد
ادامه داد: "این منافق که ادعای زهد میکند و به او اقتدا میکنید،
اکنون شراب خریداری نموده و با خود به خانه میبرد!" سپس بر صورت
جلاالدین رومی آب دهان انداخت و طوری بر سرش زد که دستار از سرش باز شد و
بر گردنش افتاد. زمانی که مردم این صحنه را دیدند و به ویژه زمانی که
مولوی را در حال انفعال و سکوت مشاهده نمودند یقین پیدا کردند که مولوی
یک عمر آنها را با لباس زهد و تقوای دروغین فریب داده و درنتیجه خود را
آماده کردند که به او حمله کنند و چه بسا به قتلش رسانند. در این هنگام
شمس از راه رسید و فریاد زد: "ای مردم بی حیا! شرم نمیکنید که به مردی
متدین و فقیه تهمت شرابخواری میزنید، این شیشه که میبینید حاوی سرکه است
زیرا که هرروز با غذای خود تناول میکند."
رقیب مولوی فریاد زد: "این سرکه نیست بلکه شراب است."
شمس در شیشه را باز کرد و در کف دست همه ی مردم از جمله آن رقیب قدری از
محتویات شیشه ریخت و بر همگان ثابت شد که درون شیشه چیزی جز سرکه نیست.
رقیب مولوی بر سر خود کوبید و خود را به پای مولوی انداخت، دیگران هم دست
های او را بوسیدند و متفرق شدند.

آنگاه مولوی از شمس پرسید: برای چه امشب مرا دچار این فاجعه نمودی و
مجبورم کردی تا به آبرو و حیثیتم چوب حراج بزنم؟
شمس گفت: برای این که بدانی آنچه که به آن مینازی جز یک سراب نیست، تو
فکر میکردی که احترام یک مشت عوام برای تو سرمایه ایست ابدی، در حالی که
خود دیدی، با تصور یک شیشه شراب همه ی آن از بین رفت و آب دهان به صورتت
انداختند و بر فرقت کوبیدند و چه بسا تو را به قتل میرساندند. این سرمایه
ی تو همین بود که امشب دیدی و در یک لحظه بر باد رفت. پس به چیزی متکی
باش که با مرور زمان و تغییر اوضاع از بین نرود.

(کتاب ملاصدرا.تالیف هانری کورب



دو شنبه 20 شهريور 1391برچسب:مولانا حیرت زده پرسید: مگر تو شراب خوارهست شمس و مولانا , :: 2:47 قبل از ظهر ::  نويسنده : ali


پسرکی از مادرش پرسید : مادر چرا گریه می کنی؟
مادر فرزندش را در آغوش گرفت و گفت : نمی دانم عزیزم ، نمی دانم
پسرک نزد پدرش رفت و گفت : بابا ، چرا مامان همیشه گریه می کند؟ او چه می خواهد؟
پدرش تنها دلیلی که به ذهنش می رسید ، این بود : همه ی زنها گریه می کنند ، بی هیچ دلیلی
پسرک متعجب شد ولی هنوز از اینکه زنها خیلی راحت به گریه می افتند، متعجب بود
یکبار در خواب دید که دارد با خدا صحبت می کند ، از خدا پرسید: خدایا چرا زنها این همه گریه می کنند؟
خدا جواب داد : من زن را به شکل ویژه ای آفریده ام . به شانه های او قدرتی داده ام تا بتواند سنگینی زمین را تحمل کند
به بدنش قدرتی داده ام تا بتواند درد زایمان را تحمل کند ، به دستانش قدرتی داده ام که
حتی اگر تمام کسانش دست از کار بکشند ، او به کار ادامه دهد
به او احساسی داده ام تا با تمام وجود به فرزندانش عشق بورزد ، حتی اگر او را هزاران بار اذیت کنند
به او قلبی داده ام تا همسرش را دوست بدارد ، از خطاهای او بگذرد و همواره در کنار او باشد و به او اشکی داده ام
تا هرهنگام که خواست ، فرو بریزد . این اشک را منحصرا برای او خلق کرده ام تا هرگاه نیاز داشت
بتواند از آن استفاده کند
زیبایی یک زن در لباسش ، مو ها ، یا اندامش نیست . زیبایی زن را باید در چشمانش جست و جو کرد


چیزی که زن دارد و مرد را تسخیر می کند ، مهربانی اوست ، نه سیمای زیبایش
ویلیام شکسپیر

هر کجا مردی یافت شد که به مقامات عالیه رسیده یقیناً زنی پاکدامن او را همراهی کرده است
شیلر

زن عاقل به تربیت همسرش همت می گمارد و مرد عاقل می گذارد که زنش او را تربیت کند
مارک تواین

زن کانون پرفروغ خانواده ، مرکز مهر ، مظهر عشق ، نمایشگر پاکی ،
نمونه عطوفت و چشمه عنایت است
اقبال لاهوری

آیندۀ اجتماع در دست مادران است. اگر جهان به میانجیگری زن گرفتار شود ،
تنها اوست که می تواند آن را نجات دهد
ابوفور

زنی را....

زنی را می شناسم من
که شوق بال و پر دارد
ولی از بس که پر شور است
دو صد بیم از سفر دارد

زنی را می شناسم من
که در یک گوشه ی خانه
میان شستن و پختن
درون آشپزخانه

سرود عشق می خواند
نگاهش ساده و تنهاست
صدایش خسته و محزون
امیدش در ته فرداست

زنی را می شناسم من
که می گوید پشیمان است
چرا دل را به او بسته
کجا او لایق آنست

زنی هم زیر لب گوید
گریزانم از این خانه
ولی از خود چنین پرسد
چه کس موهای طفلم را
پس از من می زند شانه؟

زنی آبستن درد است
زنی نوزاد غم دارد
زنی می گرید و گوید
به سینه شیر کم دارد

زنی را با تار تنهایی
لباس تور می بافد
زنی در کنج تاریکی
نماز نور می خواند

زنی خو کرده با زنجیر
زنی مانوس با زندان
تمام سهم او اینست
نگاه سرد زندانبان

زنی را می شناسم من
که می میرد ز یک تحقیر
ولی آواز می خواند
که این است بازی تقدیر

زنی با فقر می سازد
زنی با اشک می خوابد
زنی با حسرت و حیرت
گناهش را نمی داند


زنی واریس پایش را
زنی درد نهانش را
ز مردم می کند مخفی
که یک باره نگویندش
چه بد بختی چه بد بختی

زنی را می شناسم من
که شعرش بوی غم دارد
ولی می خندد و گوید
که دنیا پیچ و خم دارد

زنی را می شناسم من
که هر شب کودکانش را
به شعر و قصه می خواند
اگر چه درد جانکاهی
درون سینه اش دارد

زنی می ترسد از رفتن
که او شمعی ست در خانه
اگر بیرون رود از در
چه تاریک است این خانه


زنی آواز می خواند
زنی خاموش می ماند
زنی حتی شبانگاهان
میان کوچه می ماند

زنی در کار چون مرد است
به دستش تاول درد است
ز بس که رنج و غم دارد

نمی دانم؟




جمعه 17 شهريور 1391برچسب:زن زیباست , :: 6:30 قبل از ظهر ::  نويسنده : ali


افـق هایی از زنـدگی که به زیبـایی رویـاهاست


زندگی شما می‌تواند به زیبایی رویاهایتان باشد تا شاید به سرنوشتی که به زندگیتان پیوند خورده هرگز تردید نکنید. فقط باید باور داشته باشید که می‌توانید با انجام کارهایی ساده آرزوهایتان را محقق کنید. در زیر لیستی از کارهایی که می‌توانید برای داشتن یک زندگی شادتر انجام دهید، آورده شده است که پیشنهاد می شود سعی کنید هر روز آنها را به کار بگیرید و از لحظه لحظه ی زندگی خود لذت ببرید ...

سلامتی:

1.آب فراوان بنوشید.
2.مثل یک پادشاه صبحانه بخورید، مثل یک شاهزاده ناهار و مثل یک گدا شام بخورید.
3.از سبزیجات بیشتر استفاده کنید تا غذاهای فراوری شده.
4.با این 3 تا E زندگی کنید: Energy (انرژی)، Enthusiasm (اشتیاق)، Empathy (همدلی).
5.از ورزش کمک بگیرید.
6.بیشتر بازی کنید.
7.بیشتر از سال گذشته کتاب بخوانید.
8.روزانه 10 دقیقه سکوت کنید و به تفکر بپردازید.
9.حداقل 7 ساعت بخوابید.
10.هر روز 10 تا 30 دقیقه پیاده‌روی کنید و در حین پیاده‌روی، لبخند بزنید.

شخصیت:

11.زندگی خود را با هیچ شخصی مقایسه نکنید، شما نمی‌دانید که بین آنها چه می‌گذرد.
12.افکار منفی نداشته باشید، در عوض انرژی خود را صرف امور مثبت کنید.
13.بیش از حد توان خود کاری انجام ندهید.
14.خیلی خود را جدی نگیرید.
15.انرژی خود را صرف فضولی در امور دیگران نکنید.
16.وقتی بیدار هستید بیشتر خیال‌پردازی کنید.
17.حسادت یعنی اتلاف وقت، شما هر چه را که باید داشته باشید، دارید.
18.گذشته را فراموش کنید. اشتباهات گذشته ی شریک زندگی خود را به او یادآور نشوید چرا که با این کار موجب از دست رفتن آرامش زمان حال خود می شوید.
19.زندگی کوتاه‌تر از این است که از دیگران متنفر باشید، پس هیچگاه نسبت به دیگران تنفر نداشته باشید.
20.با گذشته ی خود رفیق باشید تا زمان حال خود را خراب نکنید.
21.هیچ کس مسئول خوشحال کردن شما نیست، مگر خود شما.
22.بدانید که زندگی به مدرسه‌ای می‌ماند که باید در آن چیزهایی بیاموزید. مشکلات قسمتی از برنامه درسی هستند و به مانند کلاس جبر می‌باشند.
23.بیشتر بخندید و لبخند بزنید.
24.مجبور نیستید که در هر بحثی برنده شوید. بهر حال زمانی هم مخالفت وجود دارد.

جامعه:

25.گه گاهی به خانواده و اقوام خود زنگ بزنید.
26.هر روز یک چیز خوب به دیگران ببخشید.
27.خطای هر کسی را به خاطر هر چیزی ببخشید.
28.زمانی را با افراد بالای 70 سال و زیر 6 سال بگذرانید.
29.سعی کنید حداقل هر روز به 3 نفر لبخند بزنید.
30.در مورد اینکه دیگران راجع به شما چگونه فکر می‌کنند، افکارتان را آشفته نسازید.
31.زمان بیماری شغل شما به کمک شما نمی‌آید، بلکه دوستانتان به شما مدد می‌رسانند، پس با آنها در ارتباط باشید.

زندگی:

32.حتی الامکان همیشه کارهای مثبت انجام دهید.
33.از هر چیز بی فایده فاصله بگیرید و از عواملی که زائیده ی زشتی و ناخوشایندیست دوری بجویید.
34.به عشق ایمان داشته باشید چرا که عشق درمانگر هر نابسامانی است.
35.هر موقعیتی چه خوب یا بد، گذرا است. پس از گذز زمان غفلت نکنید.
36.مهم نیست که چه احساسی دارید، باید به پا خیزید، لباس خود را به تن کرده و در جامعه حضور پیدا کنید.
37.در بدبیاری ها امید داشته باشید که خوشوقتی ها هم در راهست.
38.همین که صبح از خواب بیدار می‌شوید، باید از هستي تان انرژی بگیرید و از هستی بخشتان شاكر باشيد.
39.بخش عمده ای از درون شما که همان ضمیر شماست شاد است، بنابراین به اینده لبخند بزنید.

آخرین اما نه کم‌اهمیت‌ترین:

40.لطفا این موارد را به هر کسی که دوستش دارید، بفرستید ...




خداوندا دستانم خالی و دلم غرق در آرزوست
یا با قدرت بیکرانت دستانم را توانا گردان
یا دلم را از آرزوهای دست نیافتنی خالی کن




پنج شنبه 16 شهريور 1391برچسب: افـق هایی از زنـدگی که به زیبـایی رویـاهاست , :: 6:36 قبل از ظهر ::  نويسنده : ali

چهل و یک مورد از کم‌هزینه‌ترین لذت‌های دنیا





تصویر درون برنامه‌ای 1

از شما دعوت می‌کنیم چهل + یک مورد از کم‌هزینه‌ترین لذت‌های دنیا را که در عین حال نتایج ماندگاری بر حال و حس شما دارند، در ادامه بخوانید.
این لذت‌ها چنان به روح ما نزدیک هستند که حتی فقط با خواندن هر کدام از آنها، احساس می‌کنید حالتان چقدر بهتر شده است؛
اجرا کردن آنها که دیگر کولاک می‌کند
۱ـ گاهی به تماشای غروب آفتاب بنشینیم.
۲ـ سعی کنیم بیشتر بخندیم.
۳ـ بیشتر شکر کنیم و کمتر گله کنیم.
۴ـ با تلفن کردن به یک دوست قدیمی، او را غافلگیر کنیم.
۵ـ گاهی هدیه‌هایی که گرفته‌ایم را بیرون بیاوریم و تماشا کنیم.
۶ـ بیشتر دعا کنیم.
۷ـ در داخل آسانسور و راه پله و... با آدم‌ها صحبت کنیم.
۸ـ هر از گاهی نفس عمیق بکشیم.
۹ـ لذت عطسه کردن را حس کنیم.
۱۰ـ قدر این‌که پایمان نشکسته است را بدانیم.
۱۱ـ زیر دوش آواز بخوانیم.
۱۲ـ سعی کنیم با حداقل یک ویژگی منحصر به فرد، با بقیه فرق داشته باشیم.
۱۳ـ گاهی به دنیای بالای سرمان خیره شویم.
۱۴ـ با حیوانات و سایر جانداران مهربان باشیم.
۱۵ـ برای انجام کارهایی که ماه‌ها مانده و انجام نشده در آخر همین هفته برنامه‌ریزی کنیم!
۱۶ـ از تفکر دربارۀ تناقضات لذت ببریم.
۱۷ـ برای کار‌هایمان برنامه‌ریزی کنیم و آن را طبق برنامه انجام دهیم.
۱۸ـ مجموعه‌ای از یک چیز (تمبر، برگ، سنگ، کتاب و...) برای خودمان جمع‌آوری کنیم.
۱۹ـ در یک روز برفی با خانواده آدم‌برفی بسازیم.
۲۰ـ گاهی در حوض یا استخر شنا کنیم، البته اگر کنار ماهی‌ها باشد چه بهتر :)
۲۱ـ گاهی از درخت بالا برویم.
۲۲ـ احساس خود را دربارۀ زیبایی‌ها به دیگران بگوییم.
۲۳ـ گاهی کمی پابرهنه راه برویم!
۲۴ـ بدون آن‌که مقصد خاصی داشته باشیم پیاده‌روی کنیم.
۲۵ـ وقتی کارمان را خوب انجام دادیم، مثلا امتحاناتمان تمام شد، برای خودمان یک بستنی بخریم و با لذت بخوریم :)
۲۶ـ در جلوی آینه بایستیم و خودمان را تماشا کنیم.
۲۷ـ سعی کنیم فقط نشنویم، بلکه به‌طور فعال گوش کنیم.
۲۸ـ رنگ‌ها را بشناسیم و از آنها لذت ببریم.
۲۹ـ وقتی از خواب بیدار می‌شویم، زنده بودن را حس کنیم.
۳۰ـ زیر باران راه برویم.
۳۱ـ کمتر حرف بزنیم و بیشتر گوش کنیم.
۳۲ـ قبل از آن‌که مجبور به رژیم گرفتن بشویم، ورزش کنیم و مراقب تغذیۀ خود باشیم.
۳۳ـ چند بازی و سرگرمی مانند شطرنج و... را یاد بگیریم.
۳۴ـ گاهی کنار رودخانه بنشینیم و در سکوت به صدای آب گوش کنیم.
۳۵ـ هرگز شوخ‌طبعی خود را از دست ندهیم.
۳۶ـ احترام به اطرافیان را هرگز فراموش نکنیم.
۳۷ـ به دنیای شعر و ادبیات نزدیک‌تر شویم.
۳۸ـ گاهی از دیدن یک فیلم در کنار همۀ اعضای خانواده لذت ببریم.
۳۹ـ تماشای گل و گیاه را به چشمان خود هدیه کنیم.
۴۰ـ از هر آن‌چه که داریم خود و دیگران استفاده کنیم؛ ممکن است فردا دیر باشد.
تصویر درون برنامه‌ای 2
و نکتۀ چهل و یکم:
۴۱ـ این مطلب را به هر مهربانی که دوستش دارید با مهربانی ارسال کنید.




سه شنبه 14 شهريور 1391برچسب:چهل و یک مورد از کم‌هزینه‌ترین لذت‌های دنیا از شما دعوت می‌کنیم چهل + یک مورد از کم‌هزینه‌ترین لذت‌های دنیا را که در عین حال نتایج ماندگاری بر حال و حس شما دارند, در ادامه بخوانید, این لذت‌ها چنان به روح ما نزدیک هستند که حتی فقط با خواندن هر کدام از آنها, احساس می‌کنید حالتان چقدر بهتر شده است؛ اجرا کردن آنها که دیگر کولاک می‌کند ۱ـ گاهی به تماشای غروب آفتاب بنشینیم, ۲ـ سعی کنیم بیشتر بخندیم, ۳ـ بیشتر شکر کنیم و کمتر گله کنیم, ۴ـ با تلفن کردن به یک دوست قدیمی, او را غافلگیر کنیم, ۵ـ گاهی هدیه‌هایی که گرفته‌ایم را بیرون بیاوریم و تماشا کنیم, ۶ـ بیشتر دعا کنیم, ۷ـ در داخل آسانسور و راه پله و,,, با آدم‌ها صحبت کنیم, ۸ـ هر از گاهی نفس عمیق بکشیم, ۹ـ لذت عطسه کردن را حس کنیم, ۱۰ـ قدر این‌که پایمان نشکسته است را بدانیم, ۱۱ـ زیر دوش آواز بخوانیم, ۱۲ـ سعی کنیم با حداقل یک ویژگی منحصر به فرد, با بقیه فرق داشته باشیم, ۱۳ـ گاهی به دنیای بالای سرمان خیره شویم, ۱۴ـ با حیوانات و سایر جانداران مهربان باشیم, ۱۵ـ برای انجام کارهایی که ماه‌ها مانده و انجام نشده در آخر همین هفته برنامه‌ریزی کنیم! ۱۶ـ از تفکر دربارۀ تناقضات لذت ببریم, ۱۷ـ برای کار‌هایمان برنامه‌ریزی کنیم و آن را طبق برنامه انجام دهیم, ۱۸ـ مجموعه‌ای از یک چیز (تمبر, برگ, سنگ, کتاب و,,,) برای خودمان جمع‌آوری کنیم, ۱۹ـ در یک روز برفی با خانواده آدم‌برفی بسازیم, ۲۰ـ گاهی در حوض یا استخر شنا کنیم, البته اگر کنار ماهی‌ها باشد چه بهتر :) ۲۱ـ گاهی از درخت بالا برویم, ۲۲ـ احساس خود را دربارۀ زیبایی‌ها به دیگران بگوییم, ۲۳ـ گاهی کمی پابرهنه راه برویم! ۲۴ـ بدون آن‌که مقصد خاصی داشته باشیم پیاده‌روی کنیم, ۲۵ـ وقتی کارمان را خوب انجام دادیم, مثلا امتحاناتمان تمام شد, برای خودمان یک بستنی بخریم و با لذت بخوریم :) ۲۶ـ در جلوی آینه بایستیم و خودمان را تماشا کنیم, ۲۷ـ سعی کنیم فقط نشنویم, بلکه به‌طور فعال گوش کنیم, ۲۸ـ رنگ‌ها را بشناسیم و از آنها لذت ببریم, ۲۹ـ وقتی از خواب بیدار می‌شویم, زنده بودن را حس کنیم, ۳۰ـ زیر باران راه برویم, ۳۱ـ کمتر حرف بزنیم و بیشتر گوش کنیم, ۳۲ـ قبل از آن‌که مجبور به رژیم گرفتن بشویم, ورزش کنیم و مراقب تغذیۀ خود باشیم, ۳۳ـ چند بازی و سرگرمی مانند شطرنج و,,, را یاد بگیریم, ۳۴ـ گاهی کنار رودخانه بنشینیم و در سکوت به صدای آب گوش کنیم, ۳۵ـ هرگز شوخ‌طبعی خود را از دست ندهیم, ۳۶ـ احترام به اطرافیان را هرگز فراموش نکنیم, ۳۷ـ به دنیای شعر و ادبیات نزدیک‌تر شویم, ۳۸ـ گاهی از دیدن یک فیلم در کنار همۀ اعضای خانواده لذت ببریم, ۳۹ـ تماشای گل و گیاه را به چشمان خود هدیه کنیم, ۴۰ـ از هر آن‌چه که داریم خود و دیگران استفاده کنیم؛ ممکن است فردا دیر باشد, و نکتۀ چهل و یکم: ۴۱ـ این مطلب را به هر مهربانی که دوستش دارید با مهربانی ارسال کنید, , :: 2:51 قبل از ظهر ::  نويسنده : ali


خاطـرهای تفـکربرانگیـز از پـروفسور حسـابی


پروفسور حسابی؛ ملقب به پدر فیزیک ایران بعد از ملاقاتی كه با انیشتین داشتند و پس از آنكه انیشتین به ایشان نوید می دهند كه نظریه شما در آینده ای نه چندان دور، علم فیزیك را در جهان متحول خواهد كرد، به پروفسور پیشنهاد می دهد كه برای تكمیل نظریه خود در آزمایشگاه مجهز دانشگاه شیكاگو به كار خود ادامه دهد. در ادامه ایمیل خاطره ای بسیار آموزنده از ایشان در دانشگاه شیکاگو نقل شده كه هر ایرانی را به فكر وا می دارد. امیدوارم شما دوستان هم فرصت خوندنش رو از دست ندهید ...

دانشگاه شیکاگو بسیار پیشرفته بود. مهم تر از هر چیزی آزمایشگاه های متعدد و معتبر آن بود.

من در لابراتوار بسیار پیشرفته اپتیک، مشغول به کار شدم. در خوابگاه دانشگاه هم اتاق مجهزی برای اقامت، به من داده بودند.

از نظر وسایل رفاهی، مثل اتاق یک هتل بسیار خوب بود. آدم باورش نمی شد، این اتاق در دانشگاه باشد. معلوم بود که همه چیز را، برای دلگرمی محققین و اساتید، فراهم کرده بودند.

نکته خیلی مهم و حائز اهمیت، آزمایشگاه ها و چگونگی تجهیزات آن بود. یک نمونه از آن مربوط به میزی می شد که در آن آزمایشگاه به من داده بودند. این میز کشوی کوچکی داشت.

از روی کنجکاوی آنرا بیرون کشیدم و با کمال تعجب، چشمم به یک دسته چک افتاد. دسته چک را برداشتم و متوجه شدم تمام برگه های آن امضا شده است!

فوراً آنرا نزد پروفسوری که رئیس آزمایشگاه ها و استاد راهنمای خودم بود بردم. چک را به او دادم و گفتم: ببخشید استاد، که بی خبر مزاحم شدم. موضوع بسیار مهمی اتفاق افتاده است. ظاهراً این دسته چک مربوط به پژوهشگر قبلی بوده و در کشوی میز من جا مانده است. و اضافه کردم، مواظب باشید، چون تمام برگ های آن امضا شده است، یک وقت گم نشود.

پروفسور با لبخند تعجب آوری، به من گفت: این دسته چک را دانشگاه برای شما، مانند تمام پژوهشگران دیگر دانشگاه، آماده کرده است، تا اگر در هنگام آزمایش ها به تجهیزاتی نیاز داشتید، بدون معطلی به کمپانی سازنده تجهیزات اطلاع بدهید. آن تجهیزات را، برای شما می آورند و راه می اندازند و بعد فاکتوری به شما می دهند. شما هم مبلغ فاکتور شده را روی چک می نویسید و تحویل کمپانی می دهید. به این ترتیب آزمایش های شما با سرعت بیشتری پیش می روند.

توضیح پروفسور مرا شگفت زده کرد و از ایشان پرسیدم: بسیار خوب، ولی این جا اشکالی وجود دارد، و آن امضای چک های سفید است؛ اگر کسی از این چک سوء استفاده کرد، شما چه خواهید کرد؟با لبخند بسیار آموزنده ای چنین پاسخ داد: "بله، حق با شماست. ولی باید قبول کنید، که درصد پیشرفتی که ما در سال بر اساس این اعتماد به دست می آوریم، قابل مقایسه با خطایی که ممکن است اتفاق بیفتد نیست."

"این نکته، تذکر یک واقعیت بزرگ و آموزنده بود. نکته ای ساده که متاسفانه ما در کشورمان نسبت به آن بی توجه هستیم."

یک روز که در آزمایشگاه مشغول به کار بودم، دیدم همین پروفسور از دور مرا به شکلی غیر معمول، نگاه می کند. وقتی متوجه شد که من از طرز دقت او نسبت به خودم متعجب شده ام، با لبخندی بسیار
جذابی کنارم آمد و گفت: آقای دکتر حسابی، شما تازگی ها چقدر صورتتان شبیه افراد آرزومند شده است؟ آیا به دنبال چیزی می گردید، یا گم گشته خاصی دارید؟

من که از توجه پروفسور تعجب کرده بودم با حالت قدرشناسی گفتم: بله، من مشغول تجربه ی نظریه ی خودم در مورد عبور نور از مجاورت ماده هستم. برای همین، اگر یک فلز با چگالی زیاد، مثل شمش طلا با عیار بالا داشتم، از آزمایش های متعدد، روی فلزهای معمولی خلاص می شدم و نتایج بهتری را در فرصت کمتری به دست می آوردم؛ البته این یک آرزوست.

او به محض شنیدن خواسته ام، گفت: پس چرا به من نمی گویید؟

گفتم آخر خواسته من، چیز عملی نیست. من با شمش آلومینیوم، میله برنز و میله آهنی تجربیاتی داشته ام. ولی نتایج کافی نگرفته ام و می دانم که دستیابی به خواسته ام غیر ممکن است.

پروفسور وقتی حرف های مرا شنید از ته دل خنده ای کرد و اشاره کرد که همراه او بروم.

با پروفسور به اتاق تلفنخانه دانشگاه آمدیم. پروفسور با لبخند و شوق، به خانمی که تلفنچی و کارمند جوان آنجا بود، سفارش شمش طلا داد و خداحافظی کرد و رفت.

من که هنوز باورم نمی شد، فکر می کردم پروفسور قصد شوخی دارد و سربه سرم می گذارد. با نومیدی به تعطیلات آخر هفته رفتم.

در واقع 72 ساعت بعد، یعنی روز دوشنبه که به آزمایشگاه آمدم، دیدم جعبه ای روز میز آزمایشگاه است. یادداشتی هم از طرف همان خانم تلفنچی، روی جعبه قرار داشت که نوشته بود امیدوارم این شمش طلا، به طول 25 سانتی متر و با قطر 5 سانتی متر با عیار بسیار بالایی به میزان 24، که تقاضا کرده اید، نتایج بسیار خوبی برای کار تحقیقی شما بدست دهد.

با ناباوری ولی اشتیاق و امید به آینده ای روشن کارم را شروع کردم. شب و روز مطالعه و آزمایش می کردم تا بهترین نتایج را بدست آورم.

حالا دیگر نظریه ام شکل گرفته بود و مبتنی بر تحقیقات علمی عمیق و گسترده ای شده بود.

بعد از یکسال که آزمایش های بسیار جالبی را با نتایج بسیار ارزشمندی به دست آورده بودم، نزد آن خانم آوردم و شمش طلای خرده شده و تکه تکه را که هزار جور آزمایش روی آن انجام داده بودم را داخل یک
جعبه روی میز خانم تلفنچی گذاشتم.

به محض اینکه چشمش به من افتاد مرا شناخت و با لبخند پر مهر و امیدی، از من پرسید: آیا از تحقیقات خود، نتایج لازم را بدست آوردید؟

فوراً پاسخ دادم: بلی، نتایج بسیار عالی و شایان توجهی، بدست آوردم. به همین دلیل نزد شما آمده ام که شمش را پس بدهم، ولی بسیار نگران هستم. زیرا این شمش، دیگر آن شمش اولی نیست، و در جعبه را باز کردم و شمش تکه تکه شده را به او نشان دادم و پرسیدم حالا باید چه کار کنم؟ چون قسمتی از این شمش را بریده ام، سوهان زده ام و طبیعتاً مقداری از طلاها دور ریخته شده است.

خانم تلفنچی با همان روی خوش لبخند بیشتری زد و به من گفت: اصلاً مهم نیست، نتایج آزمایش شما برای ما مهم است. مسئولیت پس دادن این شمش با من است.

وقتی با قدم های آرام و تفکری ژرف از آنچه گذشته است، به خوابگاه می آمدم، به این مهم رسیدم، که علت ترقی کشورهای توسعه یافته، همین اطمینان خاطر و احترام کارکنان مراکز تحقیقاتی می باشد و بس، یعنی کافیست شما در یک مرکز آموزشی، دانشگاهی و یا تحقیقاتی کار کنید، دیگر فرقی نمی کند که شما تلفنچی باشید یا استاد.

چون تمام مجموعه آن مراکز در کشورهای پیشرفته دارای احترام هستند و بسیار طبیعی است که وقتی دست یک پژوهشگری در امر تحقیقات و یا تمام تجهیزات باز باشد و دارای احترامی شایسته باشد، حاصلی به جز توسعه علمی در پی نخواهد داشت.


منبع: كتاب استاد عشق تالیف ایرج حسابی



سه شنبه 14 شهريور 1391برچسب:خاطـره ای تفـکربرانگیـز از پـروفسور حسـابی , :: 2:47 قبل از ظهر ::  نويسنده : ali


دو شنبه 13 شهريور 1391برچسب:, :: 6:31 قبل از ظهر ::  نويسنده : ali




یک روز یه ترکه

اسمش ستارخان بود، شاید هم باقرخان.. ؛

خیلی شجاع بود، خیلی نترس.. ؛

یکه و تنها از پس ارتش حکومت مرکزی براومد، جونش رو گذاشت کف دستش و سرباز راه مشروطیت و آزادی شد، فداکاری کرد، برای ایران، برای من و تو، برای اینکه ما تو این مملکت آزاد زندگی کنیم



یه روز یه رشتیه..


اسمش میرزا کوچک خان بود، میرزا کوچک خان جنگلی؛

برای مهار کردن گاو وحشی قدرت مطلق شاه تلاش کرد، برای اینکه کسی تو این مملکت ادعای خدایی نکنه؛

اونقدر جنگید تا جونش رو فدای سرزمینش کرد



یه روز یه لره...

اسمش کریم خان زند بود، موسس سلسله زندیه؛

ساده زیست، نیک سیرت و عدالت پرور بود و تا ممکن می شد از شدت عمل احتراز می کرد



یه روز یه قزوینی ...


به نام علامه دهخدا ؛

از لحاظ اخلاقی بسیار منحصر بفرد بود و دیوان پارسی بسیار خوبی برای ما بر جا نهاد




یه روز ما همه با هم بودیم...، ترک و رشتی و لر و اصفهانی



تا اینکه یه عده رمز دوستی ما رو کشف کردند و قفل دوستی ما رو شکستند... ؛

حالا دیگه ما برای هم جوک می سازیم، به همدیگه می خندیم!!! و اینجوری شادیم

این از فرهنگ ایرانی به دور است. آخه این نسل جدید نسل قابل اطمینان و متفاوتی هستند

پس با همدیگه بخندیم نه به همدیگه




دو شنبه 13 شهريور 1391برچسب:, :: 6:27 قبل از ظهر ::  نويسنده : ali

عقابوقتی می‌خواهد به ارتفاع بالاتری صعود کند، در لبه‌ی یک صخره، به انتظار یک اتفاق می‌نشیند!
می‌دانید اتفاق چیست؟ گردبادی که از رو‌به‌رو بیاید!
عقاب به محض این‌که ‌آمدن گردباد را حس‌کرد، بال‌های خود را می‌گشاید و اجازه می‌دهد ‌باد، او را با خود بلند کند.
به محض این‌که طوفان قصد سرنگونی عقاب را کرد، این پرنده‌ی بلند‌پرواز، سر خود را به‌سوی آسمان بلند می‌کند و عمود بر طوفان می‌ایستد و مانند گلوله‌ی توپی، به سمت بالا پرتاب ‌می‌شود. او آن‌قدر با کمک باد مخالف، اوج ‌می‌گیرد تا به ارتفاع موردنظر برسد و آن‌گاه با چرخش خود به‌سوی قله‌ی موردنظر، در بالاترین نقطه‌ی کوهستان، مأوا می‌گزیند.
خوب به شیوه‌ی عقاب برای بالارفتن دقت کنید. او منتظر حادثه می‌ماند، حادثه‌ای که برای مرغ‌های زمینی، یک مصیبت و بلاست. او منتظر طوفان می‌نشیند تا از انرژی پنهان در گردباد، به نفع خود استفاده کند.
وقتی طوفان از راه می‌رسد، عقاب به‌جای زانوی غم بغل‌گرفتن و در کنج سنگ‌ها پناه‌گرفتن، جشن می‌گیرد و خود را به بالاترین نقطه‌ی وزش باد می‌رساند و از آن‌جا، سنگین‌ترین ضربه‌های گردباد را به نفع خود به‌کار می‌گیرد؛ عقاب از نیروی مهاجم، به نفع خویش استفاده می‌کند.
او نه‌تنها از نیروی مخالف نمی‌هراسد، بلکه منتظر آن نیز می‌نشیند‌ چراکه می‌داند این انرژی پنهان در نیروی مخالف است که می‌تواند او را به فضای بالاتر پرتاب کند.
انرژی اوج، به رایگان به کسی داده نمی‌شود. به‌طور اساسی در قانون بقای طبیعت، تقلای بقای نیروهای منفی، ایجاب می‌کند که تعداد نیروهای مخالف در زندگی، همیشه بیش‌تر از جریان موافق شما باشد.
پس اگر قرار است نیروی کمکی برای صعود شما حاصل گردد، قاعدتاً باید این نیرو از سوی مخالفان شما تأمین شود‌ بنابراین وقتی اتفاقی خلاف میل شما رخ‌می‌دهد، به‌جای عقب‌نشینی و سرخوردگی و واگذار کردن میدان، بی‌درنگ عقاب‌گونه جشن بگیرید و این رخداد ناخوشایند را به فال نیک گرفته و سعی‌کنید ‌در لابه‌لای این حادثه‌ی به‌ظاهر نامطلوب، خواسته و طلب موردنظر خود را پیدا کنید و با استفاده از نیروی مخالف، خود را به خواسته‌ی خویش نزدیک سازید.
نیرویی که قرار است باعث صعود شما در زندگی شود، توسط همان کسانی فراهم می‌شود که درحال حاضر، مخالف جدی شما هستند و قصد نابودی‌تان ‌را دارند.
این شما هستید که باید منتظر فرصت باشید و با تأمل و آمادگی و صبر و تدبیر به‌موقع، از این نیرو برای بالا‌رفتن و اوج‌گرفتن استفا‌ده کنید.
پس هرگز از وجود سختی و زحمت و نیروی مخالف در زندگی و کار و تحصیل و... خود گله‌مند نباشید. این‌ها مخازن انرژی پرواز شما هستند و اگر نباشند، شاید هرگز صعودی در زندگی‌تان حاصل نگردد.
به‌جای دست روی دست گذاشتن و از وجود مشکل‌ها و مخالفت‌ها گله‌‌کردن، کمی چشم دل خود را باز کنید و به حکمت پنهان در مصیبت‌ها و سختی‌های زندگی بیندیشید.
خالق هستی با هیچ موجودی حتی بدترین مخلوقات عالم هم دشمنی ندارد و اگر اتفاقی رخ‌می‌دهد که به‌ظاهر، آزاردهنده و ناخوشایند است، شک نکنید که او در هر‌چه رقم می‌زند، خیر و برکت و سعادت پنهان است. این ما هستیم که باید شجاعت رویارویی با جریان‌های مخالف را داشته باشیم و در وقت مناسب، بال‌های خود را بگشاییم و چرخش صعود خود به سمت بالا را تجربه کنیم



شنبه 11 شهريور 1391برچسب:عقاب, :: 6:37 قبل از ظهر ::  نويسنده : ali


شنبه 11 شهريور 1391برچسب:پياز , :: 6:17 قبل از ظهر ::  نويسنده : ali
وبلاگ


پنج شنبه 9 شهريور 1391برچسب:, :: 3:7 قبل از ظهر ::  نويسنده : ali

v

دليل كيفيت بالايعسلطبيعي آن است كه به طور كامل حاصل عصاره شهد گل‌هاي طبيعي و فرآوري زنبور بوده است.


پنج شنبه 9 شهريور 1391برچسب:, :: 2:35 قبل از ظهر ::  نويسنده : ali

مفهوم برخی کلمات

طلاق:مرحله ای مابین ازدواج و مرگ .

کار:وقفه ای مشمئز کننده بین خواب و خواب .

فردا:یک تکنولوژی ساده برای رهایی از کارهای امروز.

مرگ:درمان دردها به طور ناگهانی و با کمترین مخارج .

مغز:ارگانی از بدن که ما فکر می کنیم که فکر می کند.

روماتیسم:عشقولانه ترین بیماری کشف شده تاکنون .

تجربه:نامی که آدم ها روی اشتباهات خود می گذارند .

پارادوکس:نسخه دو پزشک برای یک بیمار، نشانگر آن است .

دانشگاه:یک دوره چهارساله که … چیز بیشتری یادم نمی آید .

کشمش:انگوری که خود را ساعت ها زیر آفتاب برنزه کرده است .

راز:عبارتی که روزی قرار است به کسی بگویید و پشیمان شوید .

لباسشویی:یکی از لوازم خانگی که مخصوص خوردن جوراب است .

خلاق:آدمی که حداقل بیست دلیل برای انتخاب روش ابلهانه خود دارد.

بزرگسال:فردی که از سن رشد طولی گذشته و مشغول رشد عرضی است.

لوازم آرایشی:ابزاری که زن زیبا را زشت و زن زشت را زشت تر نشان می دهد.

عشق:یکی از خفن ترین بیماری های بشر که تنها راه از بین رفتنش، ازدواج است.

مالیات:می گویند باید با لبخند پرداخت کرد، اما من امتحان کردم، نقد می خواستند.

منوآل (هلپ):قسمتی از رایانه که به شما در یافتن سوال های بیشتر کمک می کند .

بیماری خوشخیم:یک بیماری که قرار نیست به این زودی ها از دستش خلاص بشوید .

بکاپ:کاری که همیشه وقتی یادتان می افتد انجام دهید که اطلاعاتتان به فنا رفته است.

گیاهخواری:طریقه ای از زندگی که قدیما، شکارچیان دست و پا چلفتی اختراع کرده بودند.

ازدواج:وقتی که دو نفر تبدیل به یک نفر می شوند، اما مشکل اینجاست که دقیقا کدام یک؟

رزومه:جمع آوری هرگونه اطلاعات غلط درباره خود به منظور دستیابی به یک شغل پردرآمدتر

پیری:وقتی آره یعنی نه، شاید یعنی حتما، جالبه یعنی خاطره و نوه آویزان از یخچال می شود.

هالک شگفت انگیز:بر و بچه های بدنساز، پس از پایان تمرین، چنین تصوری از هیکل خود دارند.

صداقت:حالتی که شما پس از نوشیدن هفده دلستر لیمویی پشت سر هم دچارش می شوید.

جالبه:کلمه ای که در چت های محترمانه، به منظور پایان مکالمه طرف مقابل استفاده می شود.

و غیره:علامتی که این مفهوم را می رساند؛ شما بیش از چیزی که واقعا می فهمید، می فهمید.

کمک های خارجی:انتقال پول از مردم فقیر در کشورهای ثروتمند به افراد ثروتمند در کشورهای فقیر.

پزشک:آدمی که با قرص هایش درد را از شما گرفته و با صورت حسابش، مرگ را به شما هدیه می دهد.

خانه داری:مجموعه کارهایی که درون خانه صورت می گیرد، شامل خوابیدن تا لنگ ظهر و تماشای تلویزیون

دبستان:روزهای خوش نوجوانی، مشق شب، فحش بابا، فلک معلم، شلنگ ناظم، خوشی در مراسم ختم.

فهرست خرید:لیستی که تهیه اش ساعت ها طول می کشد اما در فروشگاه به یاد می آورید که جا گذاشته اید.

آنتیک:وسیله ای که اجداد شما خریده اند و پدر و مادر شما خود را از شر آنها خلاص کرده اند و حالا شما دوباره برای خرید آن، پول گزافی پیاده می شوید.


با معروف ترین چربی سوزها آشنا شوید

گاهی اوقات برخی از افراد دوست ندارند خیلی ورزش کنند و بیشتر می خواهند با استفاده از غذاهای جایگزین میزان زیادی وزن را کم کنند. در ادامه به برخی از این جایگزین ها اشاره می کنیم:

● آب

آب به طور طبیعی جلوی گرسنگی را می گیرد. تحقیقات فراوانی نشان داده نوشیدن آب فراوان، به کاهش سریع تر وزنتان کمک می کند. طبق بررسی های محققان آلمانی با خوردن روزانه ۴۸۱ گرم آب، متابولیسم بدن ۳۰ درصد افزایش می یابد: در ضمن نوشیدن آب جلوی گرسنگی را هم می گیرد و تا حدی سیر کننده است.

● چای سبز

به جای اینکه معتاد به مصرف چای سیاه و قهوه به دلیل کافئین بالا شوید، چای سبز بنوشید. تحقیقات نشان داده است مصرف چای سبز متابولیسم بدن را افزایش می دهد و به کاهش وزن کمک می کند. این نوشیدنی پر فایده خواص ضد سرطانی دارد و جلوی ناراحتی های قلبی عروقی را می گیرد.

● شیر

تحقیقات اخیر پژوهشگران نشان داده کلسیم به کاهش وزن کمک می کند. البته هنگام خرید لبنیات باید این نکته را مدنظر بگیرید که لبنیات کم چرب تهیه کنید.

● سوپ

سوپ، پیش غذا یا عصرانه خوبی است. طبق بررسی های پژوهشگران دانشگاه Pennstate افرادی که به عنوان پیش غذا سوپ می خورند ۱۰۰ کالری کمتر در روز مصرف می کنند و وزن کم می کنند.

● غلات کامل

متخصصان توصیه می کنند به جای نان سفید و برنج سفید فیبر بیشتری مصرف کنید و غلات کامل را در برنامه غذایی خود بگنجانید. غلات کامل احساس سیری را القا می کنند. درحالی که غلات تصفیه شده حاوی قند بوده و گرسنه می کنند. غلات کامل متابولیسم را بهبود می بخشند و زمان هضم و جذب مواد غذایی را افزایش می دهند.

● گوشت مرغ

تحقیقات فراوانی نشان داده است مصرف پروتئین بالا می تواند به کاهش چربی و افزایش بافت ماهیچه ای کمک کند. مصرف ۸۵ گرم گوشت مرغ بدون پوست حاوی ۱۲۰ کالری، ۲۶ گرم پروتئین و یک گرم چربی است.

● گریپ فروت

تمامی منابع ویتامین C می تواند میزان ترشح انسولین را کاهش می دهد و سبب کاهش وزن شود. البته اگر دارو مصرف می کنید در رابطه با مصرف همزمان آن با مرکبات با پزشک خود مشورت کنید. زیرا گاهی این مواد بر هم تاثیر منفی می گذارند.



یک شنبه 5 شهريور 1391برچسب:, :: 10:44 بعد از ظهر ::  نويسنده : ali


بازگو کردن مشکلات، وزن آنها را کم میکند. علاوه بر آن معمولا وقتی سفره دلتان را جلو کسی باز می‌کنید، او هم سفره خودش را برایتان باز میکند و یحتمل می فهمید که شما در این دنیا، تنها آدم کتک خورده نیستید و این یعنی آرامش ...

دوم >فقط به زمان حال فکر کنید :

گذشته‌تان و آینده‌تان را خیلی جدی نگیرید. اصلا پاپیچ خرابکاریها و کوتاهی‌هایی که در گذشته در حق خودتان کرده‌اید، نشوید.


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


همه همینطور بوده‌اند و انگشت فرو کردن در زخمهای قدیمی، هیچ فایده‌ای جز چرکی شدن آنها ندارد. آینده را هم که رسما باید به هیچ کجایتان حساب نیاورید. ترس از حوادث و رخدادهای احتمالی، حماقت محض است , فکر هر چیزی، از خود آن چیز معمولا سخت‌تر و دردناک‌تر است …

سوم >به خودتان استراحت بدهید :

حالا می‌گویم استراحت، یکهو فکرتان نرود به سمت یک ماه عشق و حال وسط سواحل هاوایی؛ وسط همه گرفتاریها و استرسها و بدبختی‌هاتون...!!!


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.net


آدم میتواند خیلی شیک به خود، مرخصی چند ساعته بدهد. کمی تنهایی، کمی بچگی کردن یا هر چیز نامتعارفی که شاید دوست داشته باشید… که کمی از دنیای واقعی دورتان کند و خستگی را بگیرد. مثل نهنگ‌ها که هر از چندگاهی به بالای آب می‌آیند و نفسی تازه می‌کنند و دوباره به زیر آب برمی‌گردند …

چهارم >تن‌‌تان را بجنبانید چون ورزش قاتل استرس است :

لزومی هم ندارد که وقتی می‌گوییم ورزش، خودتان را موظف کنید روزی هزار بار وزنه یک تنی بزنید و به اندازه گوریل بازو دربیاورید.


گروه اینترنتی پرشیـن استار | www.Persian-Star.org


همچین که یک جفتک چارکش منظم و خفیف در روز داشته باشید، کلی موثر است… از من به شما نصیحت.

پنجم >واقع‌بین باشید :

ما ملت شریف، بیشتر استرسمان بابت چیزهایی است که کنترلی روی آنها نداریم.


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


داستان، مثل آمپول زدن میماند! وقتی اصغر آمپول‌زن، قرار است ماتحت مریض را نوازش کند، حتما این کار را می‌کند و حالا اگر عضله آنجایت را بخواهی سفت کنی، هیچ خاصیتی ندارد الا اینکه درد آمپول بیشتر می‌شود. گاهی مواقع باید واقع‌بین بود و عضله‌ها را شل کرد که دردش کمتر شود …

ششم >زندگی‌تان، میدان و مسابقه اسب‌دوانی نیست :

خودتان را دائم با دیگران مقایسه نکنید… مقایسه کردن و"رقابت‌پیشگی"، استرس‌زا است.


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


اینکه جاسم فوق‌لیسانس دارد و من ندارم و قاسم لامبورگینی دارد و من ندارم و عبود فلان دارد و من ندارم، شما را دقیقا می‌کند همان اسب مسابقه که همه عمرش را بابت هویج ِ سر چوب، دویده و به هیچ کجا هم نرسیده.

زندگی مسخره‌تر از چیزی است که شما فکرش را می‌کنید … هیچ دونفری لزوما نباید مثل هم باشند بلکه خودتان باشید …

هفتم >از مواجهه با عوامل "ترس‌زا" هراس نداشته باشید :

مثال ساده آن، دندان‌پزشک است… وقتی دندان خراب دارید، یک کله پیش دکتر بروید و درستش کنید… نه اینکه مثل بز بترسید و یک عمر را از ترس دندان‌پزشک، با درد آن بسازید و همه لقمه‌هایتان را با یکطرف دهانتان بجوید …


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


نیم ساعت جنگیدن با درد، بهتر از یک عمر زندگی با ترس ِ درد است… ترس، استرس می زاید.

هشتم >خوب بخورید و بخوابید و شعارتان "گور بابای دنیا" باشد :

آدمی که درست نخوابد و نخورد، مغزش درست کارنمی‌کند. مغز علیل هم، عادت دارد همه چیز را سخت و مهلک نشان دهد…


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


آدم وقتی گرسنه و خسته است، یک وزنه یک کیلویی را هم نمی‌تواند بلند کند، چه برسد به یک فکر چند کیلویی…! بازگو کردن مشکلات، وزن آنها را کم میکند…

نهم >بخندید :

همه مشکل دارند … من دارم، شما هم دارید … همه بدبختی داریم، گرفتاری داریم و این موضوع تابع محل جغرافیایی آدمها هم نیست. یاد بگیرید بطور معمول بخندید. به ریش دنیا و مشکلات بخندید … به بدبختی‌ها بخندید … به من که دو ساعت صرف نوشتن این موضوع کردم، بخندید … و اگر هم فرصت کردید به خودتان بخندید …


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


دو بار اولش سخت است، اما کم کم عادت میکنید و می‌بینید که رابطه خنده و گرفتاری، مثل رابطه خیار است و سوختگی پوست … درمانش نمی‌کند اما دردش را کم میکند.



شنبه 4 شهريور 1391برچسب:, :: 3:53 بعد از ظهر ::  نويسنده : ali
شنبه 4 شهريور 1391برچسب:, :: 3:42 بعد از ظهر ::  نويسنده : ali

دوستم تو خونه خوابیده بود داداشم از راه اومده میگه خوابه؟

میگم پَـــ نَ پَـــ رفته رو اسکرین سیور لگد بزنی روشن میشه!!!!

————–

آب خونه قطع شده بود. بعد که وصل شد یه آب زرد از شیر میومد. می پرسه زنگ لوله هاست؟
پــــَ نه پــــــَ سازمان آب واسه عذرخواهی اولش آب پرتقال می فرسته..!

————–

در پارکینگ و باز کردم برم تو یارو اومده جلو در پارک کرده میگه میخوای بری تو؟

پـَـــ نــه پـَـــ در و باز کردم هوای کوچه عوض شه

————–
رفتم فست فود گارسون دختر اومده میگه غذا میل دارین ؟!
میگم پـَـــ نــه پـَـــ بشین ۲ دقیقه اومدم خودتو ببینم همش تو اشپزخونه ای!!!
————–
رفتم حموم داد زدم میگم این آب چرا ســـــــــرده؟!!!! بابام میگه داری دوش میگیری؟
میگم پـَـــ نــه پـَـــ دارم تمرین های دوره غواصی رو تو تشت دوره میکنم …
————–
رفتم خاستگاری میرم تو اتاق که با دختره خصوصی صحبت کنم دختره میگه میخای باهام ازدواج کنی
میگم پـَـــ نــه پـَـــ اومدم باهم خاله بازی کنیم حوصلم سررفته بود
————–
پسره به دوستش میگه:GF همون دوست دختره؟!؟! دوستش
میگه پـَـــ نــه پـَـــ مخفف گوجه فرنگیه
————–

جارو دستم بود داشتم می رفتم اتاقمو جارو بزنم … عمه ام دید گفت داری میری جارو بزنی؟

پـَـــ نــه پـَـــ زنگ زدم بچه ها بیان قسمت هشت هری پاترو بسازیم

————–

تو اتاق عمل نوزاد تازه به دنیا اومده به دستیار میگم چاقو رو بده میگه میخوای بند نافو ببری؟
پـَـَـ نَ پـَـَــــ میخوام رقص چاقو کنم از مامان بچه شاباش بگیرم!!

————–

با دوستم رفتیم باغ وحش،جلوی قفسِ شیر وایسادیم. دوستم میگه:شیرِ؟
میگم:پَــــ نَ پَــــ… گربه اس باباش مرده ریش گذاشته!!!!

————- جملات خنده دار پـَـــ نــه پـَــ ————-

رفتم درمونگاه , منشیه میگه : مریض شمایید؟
گفتم پَــــ نَ پَــــ من میکروبم , اومدم خودمو معرفی کنم!

————–

با دوستم رازِ بقا میدیدیم بهم میگه:شیرایِ نَر همشون صورتاشون مو داره !!!
گفتم: پـَـَـ نــه پـَـَــــ فقط اونائی که عضو پایگاه مقاومت بسیج جنگلن اینطورین

————–

دوستم پریده تو استخر داد میزنه میگه شنـــا کنم ؟
میگم پـَـَـ نَ پـَـَــــ بزار اهنگ تـایتـانیک بزارم آروم غرق شو..!

————–

اومده تو اتاق ،قابِ عکسِ رو دیوار و دیده میگه : وای داداشتــــــــــــه؟؟؟
میگم: آره
میگه : عکسشـــــــــــــه؟؟؟
میگم پـــَــ نَ پـــَـــ خودشه ، گذاشتمش رو دیوار با دمپایی کوبیدم رو صورتش،چسبیده به دیوار!!!

————–

داریم بازیه بارسا و رئالو نیگا میکنیم
دوستم پای تلویزیون خوابش برده بود
مسی که گل رو زد همه پریدن تو هوا و خوشحالی کردن
یه دفعه دوستم از خواب پریدو گفت چرا خوشحالین؟گل شد؟
گفتم پَــ نَ پَــــ ،خرمشهر آزاد شد

————–

سگم رو بردم پیش دامپزشک، منشیش میگه سگتون مریضه؟
میگم پـــَ نَ پـــَ خودم هاری گرفتم سگم گفت آشنا داره منو آورد اینجا معالجه کنه.



شنبه 4 شهريور 1391برچسب:, :: 3:28 بعد از ظهر ::  نويسنده : ali

رازهـایی برای یک ازدواج هميـشه پايـدار



اینکه در زندگی زناشویی، موفق نیستید بخاطر شانس و اقبال تان نیست. گناه زندگی تان را به گردن سرنوشت و تقدیر نیندازید. اگر زندگی زناشویی تان آنگونه که تصور می کردید پیش نمی رود باید به دنبال علت مشکلات باشید و راه رسیدن به یک زندگی خوب را یاد بگیرید. هم شما و هم همسرتان باید لوازم رسیدن به یک زندگی موفق و شاد را بشناسید و طبق یک الگوی درست و هماهنگ در زندگی پیش بروید. واقع بین باشید و اگر پیش از ازدواج تصورات رویایی از ازدواج داشته اید آنها را کنار بگذارید و زندگی واقعی تان را شروع کنید. اگر زندگی زناشویی تان را تازه شروع کرده اید اما احساس می کنید زندگی خوبی نخواهید داشت و یا اگر سال ها است که ازدواج کرده اید و همچنان از زندگی زناشویی تان ناراضی هستید نباید تسلیم این نوع زندگی شوید و باید برای تغییر آن تلاش کنید. از ازدواج های موفق الگو بگیرید و برای بهبود رابطه خودتان از آنها استفاده کنید.

● توافق درباره خواست ها

ازدواج با هم خانه شدن فرق می کند. هر دوی شما از همسرتان انتظارات و توقعاتی دارید. توقعاتی که هرگز از یک همخانه ندارید. بسیاری از توقعات و انتظارات شما الگو گرفته از آن چیزهایی است که والدینتان از یکدیگر توقع داشتند. مثلا شاید شما از اینکه همسر تحصیلکرده ای دارید خوشحال باشید و یا از اینکه همسرتان اهل مطالعه است راضی باشید اما واقعیت این است که شما انتظار دارید که او بعد از تحصیلاتش درآمد خوبی هم داشته باشد و اینکه او فقط مطالعه کند و به مسائل دیگر بی توجه باشد شما را ناراحت می کند.

یک زوج موفق پیش از ازدواج درباره خواست ها و نیازهایشان با هم صحبت می کنند و اگر متوجه شوند که خواست هایشان با هم بسیار متفاوت است مثلا اگر مرد می خواهد که بچه دار شود و زن نمی خواهد، درباره ازدواج با هم جدی تر فکر می کنند. زن و شوهر هایی که در زندگی زناشویی شان موفق هستند بعد از ازدواج نیز درباره انتظارات و توقعاتشان گفت وگو می کنند و اگر درباره این خواست ها با هم توافق نداشته باشند از راه همدلی، گفت وگو و تعامل دیدگاه هایشان را به یکدیگر نزدیک می کنند.

● حفظ استقلال فردی

اگرچه بعد از ازدواج زن و شوهر به یکدیگر وابسته هستند و آزادی های دوران مجردی تغییر می کنند، اما زن و شوهر موفق هرگز فردیت و استقلال همسرشان را نادیده نمی گیرند. این مسئله با وابستگی زن و شوهر بسیار فرق دارد. وابستگی اعضای خانواده بعد از بچه دار شدن بیشتر می شود اما این وابستگی بخاطر حمایت و علاقه زن و شوهر به هم و به فرزندانشان است.

یک زوج موفق معنای این وابستگی را می دانند اما یکدیگر را تشویق می کنند تا استقلال خودشان را نیز حفظ کنند. آنها به هم اجازه می دهند تا خلوت و تنهایی خودشان را داشته باشند. به سرگرمی ها و علایق شخصی شان بپردازند و در امور فردی یکدیگر دخالت های بی مورد نداشته باشند. برای داشتن یک رابطه سالم به فردیت و استقلال همسرتان اهمیت بدهید، خواهید دید که زندگی زناشویی تان چقدر شاداب و سرزنده می شود.

● توجه متقابل

پس از ازدواج این احتمال هست که از شور و شوق دوران نامزدی تان کم شود و توجه و حواستان نسبت به همسرتان کمتر شود و اگر از روی علاقه با همسرتان ازدواج نکرده باشید این مسئله بیشتر بروز پیدا می کند. دیگر همسرتان حرف اول زندگی تان را نمی زند و شما دغدغه و نگرانی کمتری نسبت به همسرتان نشان می دهید.

زوج های موفق نمی گذارند که مسیر زندگی شان چنین تغییراتی داشته باشد. آنها یکدیگر را در مرکز توجه می بینند و عقاید و نیازهای شریک زندگی برایشان بسیار مهم است. آنها همسرشان را جدی می گیرند. آنها زمانی که با دیگران درباره همسرشان صحبت می کنند، همیشه از جملات محبت آمیز و زیبا استفاده می کنند. زن و شوهرهای موفق نگاه مثبتی به زندگی زناشویی شان دارند و زمانی که به همسرشان فکر می کنند او را شایسته بیشترین احترام و بهترین چیزها می دانند.

● کشف راه حل اختلافات

چیزی که زندگی موفق را از ازدواج ناموفق متمایز می کند توانایی حل مشکلات و اختلافات است. اگر زمانی که با همسرتان اختلاف و درگیری دارید، نخواهید و نتوانید که راه حلی برای مشکلاتتان پیدا کنید جراحت های عمیقی در زندگی تان ایجاد می کنید. اگر می خواهید که زندگی خانوادگی سالمی داشته باشید باید بیاموزید که چگونه اختلافاتتان را حل کنید. همانگونه که زوج های موفق این کار را می کنند. آنها با هم تعامل می کنند. حتی زمانی که بدترین اختلافات را با یکدیگر پیدا می کنند تعامل درستی با یکدیگر دارند. آنها نمی گذارند که کینه و نفرت به راحتی قلب و احساس شان را پر کند. زوج های موفق اختلافات را بخش کوچکی از مسائل زندگی شان می دانند و به دنبال راه حلی برای مشکلاتشان می گردند. آنها به جای متهم کردن حامی یکدیگر هستند و با صبوری و آرامش به دنبال برطرف کردن اختلافات هستند. آنها می دانند که اهمیت و ارزش عشق بیشتر از آن است که اختلافات بتوانند به آن آسیبی بزنند.

● روابط سالم

خودخواهی و بی توجهی به خواست های همسر دو عامل مهم در سردی روابط جنسی همسران است. این در حالیست که زوج های موفق در این رابطه خودخواه نیستند و به خواست های همسرشان توجه می کنند. در طی سال های دراز زندگی ممکن است به دلایل مختلف همسران روابط جنسی در نوسانی داشته باشند و به افراط یا تفریط کشیده شوند. زوج های سالم می توانند حدومرز این رابطه را بشناسند و تعادل را برقرار کنند. سلامت جنسی یکی از عوامل پایداری زندگی زناشویی است. اگر در زندگی زناشویی تان درباره این موضوع مشکلی دارید باید به دنبال چاره ای برای آن باشید. هر نوع بیماری جسمی و روحی در این مورد باید مورد بررسی قرار بگیرد تا یک رابطه سالم میان زن و شوهر ایجاد شود. این نکته ای است که زوج های موفق آن را رعایت می کنند.

● کمک به رشد یکدیگر

هرگز این نکته را فراموش نکنید که شما و همسرتان همیشه یک فرد ثابت نخواهید ماند. شما با تجربه و زمان تغییر می کنید بنابراین نباید بخواهید که خودتان و همسرتان در دهمین سال زندگی مشترک دقیقا همانی باشید که روز اول ازدواجتان بودید. اتفاقاتی مثل بچه دار شدن، مرگ عزیزانتان، شکست ها و یا موفقیت های مالی و بسیاری از موارد دیگر در زندگی، باعث تغییر شما و همسرتان می شود.

زوج های موفق متوجه این تغییرات هستند و توقع ندارند که هیچ تغییری در آنها ایجاد نشود. آنها انواع تحولات روحی مثبت و منفی را برای زندگی زناشویی می پذیرند. زن و شوهری که رابطه سالمی با هم دارند به خوبی می دانند که همانطور که قواعد و قانون ها تغییر می کنند آنها نیز باید تابع قانون های جدید باشند. آنها از یکدیگر حمایت می کنند و این تغییرات را به نفع زندگی زناشویی شان می دانند. آنها هرگز مانع رشد یکدیگر در مسیر زندگی نمی شوند و با همدلی تغییرات را می پذیرند. همچنین آنها سعی می کنند همانگونه که همسرشان تغییر می کند در خودشان نیز تحول و تغییر ایجاد کنند تا درک درستی از یکدیگر به دست بیاورند.

● هشیار و بیدار

شاید گمان کنید که زندگی زناشویی موفقی دارید و هیچ چیز نمی تواند در رابطه شما با همسرتان خللی ایجاد کند. اما هشیار باشید. گاهی زندگی به مرور زمان و بخاطر اتفاقات ناخوشایند آسیب می بیند بدون اینکه شما متوجه این ترک های کوچک بشوید. زوج های موفق برای اینکه به این مرحله نرسند چه می کنند؟ آنها همیشه با هم گفت وگو می کنند و درباره مسائل زندگی شان گفت وگو می کنند. آنها از هم می پرسند که "کجای کار هستیم" و با این پرسش تلاش می کنند تا به یک زندگی شاد برسند.

اگر هرکدام از شما نخواهید تا با گفت وگو با هم به شناخت های جدید از یکدیگر برسید مشکلات همچنان باقی خواهند ماند. زن وشوهر های موفق زمان را از دست نمی دهند و نمی گذارند با بی توجهی به رابطه زناشویی شان آسیبی وارد شود.

● تصمیم گیری مشترک

آنها در مورد موضوعات مهم زندگی تصمیم های مشترک می گیرند و هرگز تک روی نمی کنند. مثلا اگر قرار است درباره مدرسه فرزندشان تصمیمی بگیرند هردو نفر درباره آن نظر می دهند. یا اگر قرار است تغییر شغل بدهند و یا خانه جدیدی بخرند تنها یک نفر تصمیم نمی گیرد. اگر عادت دارید که تصمیم های شخصی تان را به دیگران تحمیل کنید باید در مورد روش زندگی تان تجدید نظر کنید. زمانی که تنها یک نفر در مورد مسائل زندگی تصمیم می گیرد شریک زندگی همواره با این احساس درگیر است که نظر و خواسته هایش از سوی همسرش نادیده گرفته می شود. زوج های موفق تصمیم گیری های مشترک را از روی احترام به حقوق یکدیگر می گیرند.

● اعتماد همیشگی

یکی از رازهای ازدواج های موفق اعتماد به یکدیگر است. اعتماد یک شبه بین زن وشوهر ایجاد نمی شود زمان زیادی لازم است که هر دونفر بتوانند کاملا به هم اعتماد کنند. اما اگر قرار است بنای درستی در زندگی زناشویی ایجاد شود زن و شوهر باید بتوانند که به یکدیگر اعتماد داشته باشند. زوج های موفق این اعتماد متقابل را در خود پرورش می دهند. آنها همسرشان را تکیه گاه خود می دانند. برای تکیه کردن به دیگری باید به او اعتماد داشت. آنها عشق و اعتماد را به عنوان دو خصلت مهم در زندگی زناشویی زنده نگه می دارند. پس به یاد داشته باشید که اگر در زندگی یک تکیه گاه می خواهید و به دنیال یک زندگی شاد هستید باید شک و بی اعتمادی را کنار بگذارید و به یکدیگر اعتماد کنید.

● تعامل مناسب

آیا در زندگی زناشویی تان می توانید درباره ایده ها و افکارتان به راحتی با همسرتان حرف بزنید؟ این ویژگی زوج های موفق است که می توانند با تعامل درست با یکدیگر در مورد خواست ها، نیازها و افکارشان گفت وگو کنند. آنها نسبت به شریک زندگی شان ترس و نگرانی ندارند و از قضاوت هایش هراسی ندارند. ایجاد یک ارتباط زناشویی سالم بسیار ساده است اگر بخواهید که این رابطه را داشته باشید. برقراری این ارتباط و تعامل بسیار مهم است زیرا اگر چنین تعاملی نداشته باشید به مرور زمان عقده ها و مشکلات زیادی نسبت به همسرتان پیدا خواهید کرد.

● عشق جاویدان

عشق ورزی یکی از کلید های زندگی سالم خانوادگی است. زمانی که به همسرتان عشق می ورزید شما توانایی انجام بسیاری از کارها را دارید. اگر بتوانید احساسات مثبت، دوستی و علاقه تان را به همسرتان نشان بدهید زندگی شادتر و موفق تری خواهید داشت. احساساتتان را به همسرتان ابراز کنید و گاهی با خرید گل و یا هدیه ای علاقه و عشق تان را نشان بدهید. زوج های موفق راه ابراز عشق و علاقه را می شناسند. و از هر فرصتی برای ابراز علاقه به همسرشان استفاده می کنند. رسیدن به یک زندگی شاد و سالم که در آن زن و شوهر فارغ از انواع مشکلات و سوء تفاهم ها با عشق و علاقه زندگی کنند آسان نیست اما هوشیاری و هوشمندی همسران می تواند راه رسیدن به آن باشد. برای داشتن یک زندگی موفق باید تلاش کنید و درک بالایی از زندگی مشترک و خانواده داشته باشید. از عشق ورزی خجالت نکشید و به تفسیر ها و تعبیرهای غلط دیگران در این باره اهمیتی ندهید. بسیاری از مردم تعاریف غلطی از عشق ورزی در ذهن دارند اما زوج های موفق ابراز عشق درست و کاربردی را به خوبی می شناسند. شما نیز ابتدا به تعریف درستی از عشق ورزی برسید و آن را نشان بدهید.

هر کدام از الگوهایی که زوج های موفق برای بهبود روابط شان استفاده می کنند تنها در صورتی برای شما کارایی دارد که ذهن و قلب پذیرایی داشته باشید. این الگوها را جدی بگیرید و سعی کنید از آنها در زندگی زناشویی تان پیروی کنید.




شنبه 4 شهريور 1391برچسب:, :: 1:16 قبل از ظهر ::  نويسنده : ali
banner

چهار شنبه 1 شهريور 1391برچسب:, :: 11:3 بعد از ظهر ::  نويسنده : ali


چهار شنبه 1 شهريور 1391برچسب:, :: 1:35 قبل از ظهر ::  نويسنده : ali


یک شنبه 26 شهريور 1391برچسب:IP, :: 4:28 بعد از ظهر ::  نويسنده : ali

 یک تسـت معتبـر برای تعییـن خلاقیـت شـما



هیچ راهی برای تقویت مستقیم خلاقیت وجود ندارد! تنها می‌توان از طریق فرایند‌های مربوط به نحوه تصمیم‌گیری و عبور از مراحل حل یک مسئله، میزان خلاقیت یک‌نفر را مشخص کرد. در این تست هم مشخص می‌شود که شما چگونه این مراحل گوناگون را در ذهنتان مدیریت می‌کنید؛ یعنی سوال‌های مختلفی در زمینه مرحله درک صورت مسئله،‌ مرحله ارائه پیشنهادها، مرحله تصمیم‌گیری، مرحله اجرا و... وجود دارد كه توانایی شما را در این زمینه محک می‌زند.

این تست همان آزمون سنجش تورنس، یکی از معتبرترین آزمونهای روانشناسی در زمینه سنجش خلاقیت است. البته این آزمون، خطاهایی هم دارد ولی در حال حاضر یکی از مشهورترین تست‌هایی است که می‌توانید با آن به شناخت دقیق‌تری از خود برسید. خلاقیت های خودتان را بسنجید و شاید هم بتوانبد بفهمید می توانید فردی مانند استیو جابز باشید یا خیر؟

پرسشنامه‌ای را كه در پیش رو دارید حاوی 60 سؤال است كه هر سؤال مشتمل بر سه گزینه یا پاسخ می‌باشد. شما باید هر سؤال را به دقت بخوانید و گزینه مورد نظر خود را مشخص و نزد خودتان یادداشت کنید. مطمئن باشید هرقدر با خود صادق‌تر باشید، نتیجه تست‌تان دقیق‌تر خواهد بود ...


1. وقتی با یک مسئله خیلی مشکل روبه‌رو می‌شوید، معمولا چه می‌کنید؟


الف- گریه می‌کنم، چون فکر نمی‌کنم بتوانم مسئله را حل کنم.
ب- گریه نمی‌کنم، اما ناراحت می‌شوم.
ج- سعی می‌کنم راه مناسبی برای حل مسئله بیابم.

2. اگر سرگرم ساختن وسیله‌ای باشید و ناگهان دریابید قطعه مهمی از آن را گم کرده‌اید، چه می‌کنید؟

الف- کار را متوقف می‌کنم.
ب- سعی می‌کنم قطعه گم شده را پیدا کنم و اگر نتوانم آن را پیدا کنم، کار را متوقف می‌کنم.
ج- قطعه گمشده را پیدا می‌کنم و اگر نتوانم آن را پیدا کنم، به جای آن قطعه دیگری می‌سازم.

3. وقتی در مکان عمومی هستید، آیا سعی می‌کنید حدس بزنید افرادی که دور شما هستند درباره چه چیزی بحث می‌کنند؟

الف- هرگز علاقه‌مند نیستم حدس بزنم دیگران درباره چه چیزی بحث می‌کنند.
ب- گاهی دوست دارم حدس بزنم دیگران درباره چه چیزی بحث می‌کنند.
ج- همیشه دوست دارم حدس بزنم دیگران درباره چه چیزی بحث می‌کنند.

4. آیا از حل مسائل دشوار لذت می‌برید؟

الف- خیر، از حل مسائل دشوار لذت نمی‌برم.
ب- به ندرت از حل مسائل دشوار لذت می‌برم.
ج- اغلب از حل مسائل دشوار لذت می‌برم.

5. اگر عضو گروهی باشید که باید مسئله‌ای را با همکاری یکدیگر حل کنند، چه می‌کنید؟

الف- خودم کاری نمی‌کنم و می‌گذارم دیگر اعضای گروه مسئله را حل کنند.
ب- گاهی در آنچه گروه انجام می‌دهد، شرکت می‌کنم.
ج- به طور فعال در آنچه گروه انجام می‌دهد، شرکت می‌کنم.

6. وقتی با مسئله تازه‌ای روبه‌رو می‌شوید معمولا چه می‌کنید؟

الف- از کسی می‌خواهم آن را برایم حل کند.
ب- سعی می‌کنم با کمک کس دیگری آن را حل کنم.
ج- سعی می‌کنم اطلاعات بیشتری به دست آورم تا بتوانم خودم آن را حل کنم.

7. اگر درگیر حل مسئله مشکل ریاضی باشید، چه می‌کنید؟

الف- از معلم با شخصی می‌خواهم به من کمک کند.
ب- یک کتاب ریاضی مربوط مسئله را می‌خوانم.
ج- از منابعی که در دسترس دارم استفاده می‌کنم.

8. وقتی در گروهی برای حل مسئله‌ای کار می‌کنید، اعضای گروه چگونه از نظرات مبتکرانه شما استقبال می‌کنند؟

الف- به ندرت از نظرات مبتکرانه من استقبال می‌کنند.
ب- گاهی از نظرات مبتکرانه من استقبال می‌کنند.
ج- بیشتر از نظرات مبتکرانه من استقبال می‌کنند.

9. وقتی با مشکلی غیرعادی مواجه می‌شوید، معمولا آن را چگونه رفع می‌کنید؟

الف- اغلب از کسی کمک می‌گیرم.
ب- قبل از اینکه از کسی کمک بگیرم مدت کوتاهی تلاش می‌کنم تا خودم آن را حل کنم.
ج- مدتی بسیار طولانی تلاش می‌کنم تا خودم آن را حل کنم.

10. آیا به نظر دیگران شما سؤالات مشکلی طرح می‌کنید؟

الف- خیر، اینطور فکر نمی‌کنم.
ب- گاهی اینطور فکر می‌کنم.
ج- اغلب اینطور فکر می‌کنم. 

11. آیا معمولا دوست دارید به کارهای تازه دست بزنید؟

الف- معمولا به کارهای تازه دست نمی​زنم.
ب- گاهی به کارهای تازه دست می​زنم.
ج- بیشتر به کارهای تازه دست می​زنم.

12. وقتی با مسئله پیچیده​ای روبه​رو می​شوید چه می​کنید؟

الف- سعی می​کنم خود را درگیر حل آن نکنم.
ب- ممکن است زمان کوتاهی برای حل آن تلاش کنم.
ج- زمانی بسایر طولانی برای حل آن تلاش می​کنم.

13. آیا از تجارب تازه لذت می‌برید؟

الف- از تجارب تازه لذت نمی‌برم.
ب- گاهی از تجارب تازه لذت می‌برم.
ج- از تجارب تازه لذت می‌برم.

14. وقتی در موقعیتی قرار می‌گیرید که از عهده آن برنمی‌آیید.

الف- اغلب به دیگران متوسل می‌شوم.
ب- گاهی به دیگران متوسل می‌شوم.
ج- معمولا ترجیح می‌دهم به خودم متکی باشم.

15. به آنچه به طور مستقل انجام می‌دهید، چقدر اطمینان دارید؟

الف- به آنچه خودم به طور مستقل انجام می‌دهم اطمینان زیادی ندارم.
ب- به آنچه خودم به طور مستقل انجام می‌دهم تا حدودی اطمینان دارم.
ج- به آنچه خودم به طور مستقل انجام می‌دهم، اطمینان زیادی دارم.

16. آیا از انجام آزمایش‌های علمی لذت می‌برید؟

الف- از انجام آزمایش لذت نمی‌برم.
ب- از انجام آزمایش تا حدودی لذت می‌برم.
ج- از انجام آزمایش خیلی لذت می‌برم.

17. آیا هرگز در رؤیا فرو می‌روی؟ 

الف- خیر، من در رؤیا فرو نمی‌روم.
ب- گاهی، اگر وقت داشته باشم در رؤیا فرو می‌روم.
ج- بیشتر اگر وقت داشته باشم در رؤیا فرو می‌روم.

18. در بیان مطالب خود با چه سهولتی از کلمات استفاده می‌کنید؟

الف- معمولا اشکال دارم.
ب- گاهی اشکال دارم.
ج- به ندرت اشکال دارم.

19. بیان شما تا چه اندازه خوب است؟

الف- مطالبم را به خوبی بیان نمی‌کنم.
ب- گاهی مطالبم را به خوبی بیان می‌کنم.
ج- بیشتر مطالبم را به خوبی بیان می‌کنم.

20. نوشتن شما تا چه اندازه خوب است؟

الف- در نوشتن نظراتم اشکال دارم.
ب- شاید بتوانم نظراتم را بنویسم.
ج- کاملا می‌توانم نظراتم را بنویسم.

21. اگر عده‌ای از افراد به نحوی غیرمنتظره از شما بخواهند بیش از 5 دقیقه درباره موضوعی صحبت کنید تا چه اندازه از عهده این کار برخواهید آمد؟

الف- از عهده‌اش برنخواهم آمد زیرا برای آن آمادگی نداشته‌ام.
ب- نهایت سعی خود را خواهم کرد تا از عهده آن برآیم.
ج- به خوبی از عهده‌ آن بر خواهم آمد.

22. برای توصیف چیزی با چه سهولتی به کلمات دست پیدا می‌کنید؟

الف- معمولا این کار برایم دشوار است.
ب- گاهی این کار برایم آسان است.
ج- بیشتر این کار برایم آسان است.

23. آیا به شغلی علاقه دارید که مستلزم فراهم ساختن اندیشه‌های بسیار باشد؟

الف- علاقه‌مند نخواهم بود.
ب- شاید علاقه‌مند باشم.
ج- همیشه علاقه‌مندم.

24. برای بیان یک اندیشه با چه سهولتی به کلمات مترادف دست پیدا می‌کنید؟

الف- معمولا این کار برایم دشوار است.
ب- گاهی این کار برایم آسان است.
ج- اغلب این کار برایم آسان است.

25. اگر به ناچار در مسابقه‌ای شرکت کنید که در آن باید تا حد امکان کلمه‌های بسیاری را که با حرف "ج" شروع می‌شوند، بیان کنید، تا چه اندازه از عهده این کار برمی‌آیید؟

الف- چندان از عهده این کار برنمی‌آیم.
ب- تا اندازه‌ای از عهده این کار برمی‌آیم.
ج- در حد خیلی زیادی از عهده این کار برمی‌آیم.

26. اگر از شما خواسته شود در مسابقه‌ای شرکت کنید که در آن باید چیزهای متعلق به یک طبقه معین، مانند غذاها یا گیاهان را نام ببرید تا چه اندازه‌ای از عهده این کار برمی‌آیید؟


الف- چندان از عهده این کار برنمی‌آیم.
ب- تا اندازه‌ای از عهده این کار برمی‌آیم.
ج- در حد خیلی زیادی از عهده این کار برمی‌آیم.

27. چند جمله می‌توانید بنویسید که همه آنها با کلمه "همه" شروع شود؟

الف- می‌توانم فقط چند تا بنویسم.
ب- می‌توانم تعدادی بنویسم.
ج- می‌توانم تعداد زیادی بنویسم.

28. آیا می‌توانید غیر از کاربرد معمولی اشیاء موارد استفاده دیگری نیز برای آنها پیدا کنید؟

الف- این کار برایم خیلی دشوار است.
ب- شاید بتوانم چند مورد استفاده دیگر پیدا کنم.
ج- می‌توانم موارد استفاده بسیاری پیدا کنم.

29. نوشتن تعداد زیادی داستان تازه چقدر برایتان آسان است؟

الف- این کار برایم دشوار است.
ب- می‌توانم چند داستان بنویسم.
ج- می‌توانم داستان‌های بسیاری بنویسم.

30. کدامیک از موارد زیر برایتان آسان‌ترین است؟

الف- حفظ یک شعر 10 بیتی.
ب- تفسیر یک شعر 10 بیتی.
ج- سرودن یک شعر 10 بیتی.

31. اگر از شما خواسته شود تا مقاله‌ای برای روزنامه درباره جامعه خود بنویسید، ترجیح می‌دهید درباره کدامیک از موارد زیر بنویسید؟


الف- آنچه را که پیش از آن درباره جامعه‌ام نوشته شده، خلاصه می‌کنم.
ب- بر آنچه پیش از آن درباره جامعه‌ام نوشته شده است، اطلاعات دیگری می‌افزایم.
ج- پس از مطالعه مطالبی که پیش از آن درباره جامعه‌ام نوشته شده است، به نوشتن مقاله خود اقدام می‌کنم.

32. از کدام مورد زیر بیشترین لذت را می‌برید؟

الف- از مطالعه کتاب‌های معروف لذت می‌برم.
ب- از مطالعه کتاب‌های معروف و نوشتن چند کتاب لذت می‌برم.
ج- از نوشتن کتاب‌ لذت می‌برم.

33. در طراحی اسباب‌بازی‌های جدید برای کودکان موفق می‌شوید؟

الف- چندان موفق نخواهم بود.
ب- شاید بتوانم چند طرح ارائه کنم.
ج- می‌توانم طرح‌های بسیاری ارائه کنم.

34. اگر به جای معلم به کلاس کودکستانی بروید و طرح درس نداشته باشید تا چه اندازه از عهده آن برمی‌آیید؟

الف- شکست خواهم خورد.
ب- مشکل خواهم داشت.
ج- موفق خواهم شد.

35. نوشتن مترادف‌های بسیار برای کلمه "سریع" چقدر برایتان آسان است؟

الف- این کار برایم خیلی دشوار است.
ب- این کار تا اندازه‌ای برایم دشوار است.
ج- این کار برایم آسان است.

36. فرض کنیم همه راه‌های معمولی برای گرم کردن غذا را از دست داده‌ایم، تهیه فهرستی طولانی از راه‌های دیگر برای گرم کردن غذا چقدر برایتان آسان است؟

الف- این کار برایم خیلی دشوار است.
ب- این کار تا اندازه‌ای برایم دشوار است.
ج- این کار برایم آسان است.

37. اگر به سخنرانی ناچار شوید، تا چه اندازه از عهده آن برمی‌آیید؟

الف- به طور کامل از روی یادداشت‌هایم می‌خوانم.
ب- بیشتر از روی یادداشت‌هایم می‌خوانم.
ج- گاهی به یادداشت‌هایم نگاه می‌کنم.

38. اگر با گروهی از دوستان‌تان باشید و آنان از شما بخواهند درباره چیزی که در آن تجربه دارید یک ساعت صحبت کنید، چه کار می‌کنید؟

الف- سعی می‌کنم از صحبت کردن درباره آن خودداری کنم.
ب- می‌توانم فکر کنم و چیزهایی بگویم.
ج- می‌توانم مدتی طولانی درباره آن صحبت کنم.

39. آیا به شغلی علاقه‌مند هستید که مستلزم سر هم کردن داستان در مقابل شنوندگان باشد؟

الف- علاقه‌مند نیستم.
ب- شاید علاقه‌مند باشم.
ج- علاقه‌مند هستم.

40. وقتی ناچار باشید با کسی که فارسی خوب بلد نیست ارتباط برقرار کنید، یافتن راه‌های ساده‌تر برای بیان مطالب خود به فارسی تا چه اندازه برایتان آسان است؟

الف- معمولا این کار برایم دشوار است.
ب- گاهی این کار برایم دشوار است.
ج- اغلب این کار برایم آسان است.

41. چقدر از ساختن چیزهای جدید لذت می‌برید؟

الف- معمولا از ساختن چیزهای جدید لذت می‌برم.
ب- گاهی از ساختن چیزهای جدید لذت می‌برم.
ج- اغلب از ساختن چیزهای جدید لذت می‌برم.

42. با افرادی که به سختی متقاعد می‌شوند، چگونه برخورد می‌کنید؟

الف- در یافتن دلایل متقاعدکننده مشکل دارم.
ب- سعی می‌کنم برای متقاعد کردن آنها دلایل مختلف بیابم.
ج- برای متقاعد کردن آنان دلایل بسیار می‌یابم.

43. وقتی می‌خواهید کار پیچیده‌ای را انجام دهید، معمولا کدام روش را بر می‌گزینید؟

الف- روشی واحد می‌یابم.
ب- شاید بتوانم چند روش بیابم.
ج- می‌توانم روش‌های متنوعی بیابم.

44. چه نوع کاری را بیشتر دوست دارید؟

الف- کاری که تقریبا همه مراحل آن از پیش مشخص و معین شده باشد.
ب- کاری را که بخشی از آن از پیش مشخص شده و بخشی از آن نیازمند ابتکار باشد.
ج- کاری را که بیشتر مراحل آن نیازمند ابتکار باشد.

45. آیا توضیح دلایل رفتار پیچیده مانند رفتار یک کودک نابهنجار برای شما دشوار است؟

الف- توضیح رفتار پیچیده برای من خیلی دشوار است.
ب- می‌توانم توضیحات کلی ارائه دهم.
ج- می‌توانم توضیحات بسیاری ارائه دهم.

46. اگر به یک گردهمایی دعوت شوید تا مسائل جامعه خود را مورد بحث قرار دهید، تهیه فهرستی طولانی از مسائل آن چقدر برایتان دشوار است؟

الف- خیلی دشوار است.
ب- تا حدی دشوار است.
ج- چندان هم دشوار نیست.

47. اگر از شما دعوت شود به منظور دریافت کمک مالی پیشنهادهایی به انجمن شهر ارائه دهید تا چه اندازه از عهده این کار بر می‌آیید؟

الف- ارائه پیشنهادهایی فراتر از آنچه شورای شهر قبلا در نظر گرفته است، برایم دشوار است.
ب- می‌توانم تعداد اندکی پیشنهاد فراتر از آنچه قبلا شورای شهر در نظر گرفته است، ارائه دهم.
ج- می‌توانم پیشنهادهای زیادی فراتر از آنچه قبلا شورای شهر در نظر گرفته است، ارائه دهم.

48. آیا می‌توانید به یک معلم کلاس اول کمک کنید تا راه‌های گوناگون بسیاری برای آموزش اعداد بیابد، به طوری که بچه‌ها به فراگیری اعداد علاقه‌مند شوند؟

الف- خیر، نمی‌توانم این کار را انجام دهم.
ب- شاید بتوانم چند راه معدود ارائه دهم.
ج- بله می‌توانم راه‌های بسیاری ارائه دهم.

49. کمک فکری به مدرسه‌ای با امکانات محدود، برای دستیابی به راه‌هایی برای تامین امکانات ورزشی و سرگرمی‌ها چقدر برای شما آسان است؟

الف- خیلی دشوار است.
ب- می‌توانم راه‌های جدیدی ارائه دهم.
ج- می‌توانم راه‌های بسیاری ارائه دهم.

50. وقتی حادثه غیرعادلانه‌ای برای شما رخ می‌دهد، آیا سعی می‌کنید به عوامل مختلفی که احتمالا در آن دخالت داشته‌اند، پی‌ببرید؟

الف- سعی نمی‌کنم.
ب- گاهی سعی می‌کنم.
ج- معمولا سعی می‌کنم.

51. وقتی حادثه عجیبی رخ می‌دهد، معمولا چه می‌کنید؟

الف- به آن توجه نمی‌کنم.
ب- به جست‌وجوی برخی از علل اصلی آن می‌پردازم.
ج- به جست‌وجوی همه علل ممکن می‌پردازم.

52. وقتی به چیزی علاقه‌مند می‌شوید، چقدر به جزئیات آن توجه می‌کنید؟

الف- زیاد به جزئیات توجه نمی‌کنم.
ب- به جزئیات کلی آن توجه می‌کنم.
ج- به همه جزئیات آن توجه می‌کنم.

53. وقتی که به آواز گوش می‌کنید، چقدر به محتوای آن توجه می‌کنید؟

الف- هرگز توجه نمی‌کنم.
ب- گاهی توجه می‌کنم.
ج- خیلی توجه می‌کنم.

54. وقتی به یک اثر هنری نگاه می‌کنید، آیا به آنچه هنرمند سعی دارد بگوید توجه می‌کنید؟

الف- به آنچه هنرمند سعی دارد بگوید، نمی‌اندیشم.
ب- بیشتر اوقات به آنچه که هنرمند سعی دارد بگوید، می‌اندیشم.
ج- فقط گاهی به آنچه هنرمند سعی دارد بگوید، می‌اندیشم.

55. وقتی یک نمایش بدون کلام (پانتومیم) تماشا می‌کنید، چه واکنشی نشان می‌دهید؟

الف- فقط برای لذت بردن تماشا می‌کنم.
ب- آن را تماشا می‌کنم و سعی می‌کنم پیام عمومی آن را درک کنم.
ج- آن را تماشا می‌کنم و سعی می‌کنم همه پیام آن را درک کنم.

56. پس از تماشای فیلمی که شما را تحت‌تاثیر قرار داده است، معمولا چه می‌کنید؟

الف- به کار بعدی خود می‌پردازم.
ب- شاید درباره یک جنبه از فیلم با دیگران صحبت کنم.
ج- درباره حوادث فیلم فکر می‌کنم و با دیگران صحبت می‌کنم.

57. وقتی نامه‌ای می‌نویسید، معمولا چه مطالبی در آن می‌گنجانید؟

الف- درباره چیزهایی می‌نویسم که دیگران به دانستن آن نیازمندند.
ب- درباره مهم‌ترین حوادث می‌نویسم.
ج- درباره جزئیات زندگی خودم می‌نویسم.

58. وقتی کتابی را می‌خوانید، آیا آنچه را می‌خوانید در ذهن خود مجسم می‌کنید؟

الف- آنچه را می‌خوانم، در ذهن خود مجسم نمی‌کنم.
ب- آنچه را می‌خوانم، گاهی در ذهن خود مجسم می‌کنم.
ج- همه آنچه را که می‌خوانم، مجسم می‌کنم.

59. در آنچه انجام می‌دهید از چه مقدار پیچیدگی لذت می‌برید؟

الف- از انجام امور ساده و سر راست لذت می‌برم.
ب- از انجام امور پیچیده زندگی لذت می‌برم.
ج- از انجام امور بسیار پیچیده لذت می‌برم.

60. چقدر به جزئیات کاری که انجام می‌دهید، می‌پردازید؟

الف- به ندرت به جزئیات می‌پردازم.
ب- گاهی به جزئیات می‌پردازم.
ج- اغلب به جزئیات می‌پردازم.


روش محاسبه امتیازات :

آزمونگر پس از ادای جملات بالا برای دست‌یابی به نتیجه آزمون باید به ازای هر پاسخ
به
 پاسخ (الف) صفر امتیاز، پاسخ (ب) یك امتیاز و پاسخ (ج) دو امتیاز بدهد.
حالا امتیازهایتان را در یک جدول یادداشت کنید و برای محاسبه میزان خلاقیت آماده باشید :


خلاقیت بسیار زیاد : از 120 الی 100
خلاقیت زیاد : از 
100 الی 85
متوسط : از 
85 الی 75
خلاقیت کم : از 
75 الی 50
خلاقیت بسیار کم : از 
50 الی پایین

 

 



شنبه 25 شهريور 1391برچسب:, :: 2:39 بعد از ظهر ::  نويسنده : ali

 

اَلسَلامُ عَلَیکَ یا اَبا عَبدِاللّهِ یا جَعفَرَبنَ مُحَمَّدٍ اَیُّهَا الصّادِق یَابنَ رَسوُلِ اللّهِ 

 

 



شنبه 25 شهريور 1391برچسب:, :: 1:1 قبل از ظهر ::  نويسنده : ali

 می گویند:روزی مولانا ،شمس تبریزی را به خانه اش دعوت کرد. شمس به خانه ی
جلال الدین رومی رفت و پس از این که وسائل پذیرایی میزبانش را مشاهده کرد
از او پرسید: آیا برای من شراب فراهم نموده ای؟
مولانا حیرت زده پرسید: مگر تو شراب خوارهستی؟!
شمس پاسخ داد: بلی.
مولانا: ولی من از این موضوع اطلاع نداشتم!!
ـ حال که فهمیدی برای من شراب مهیا کن.
ـ در این موقع شب، شراب از کجا گیر بیاورم؟!
ـ به یکی از خدمتکارانت بگو برود و تهیه کند.
- با این کار آبرو و حیثیتم بین خدام از بین خواهد رفت.
- پس خودت برو و شراب خریداری کن.
- در این شهر همه مرا میشناسند، چگونه به محله نصاری نشین بروم و شراب بخرم؟!
ـ اگر به من ارادت داری باید وسیله راحتی مرا هم فراهم کنی چون من شب ها
بدون شراب نه میتوانم غذا بخورم، نه صحبت کنم و نه بخوابم.

مولوی به دلیل ارادتی که به شمس دارد خرقه ای به دوش می اندازد، شیشه ای
بزرگ زیر آن پنهان میکند و به سمت محله نصاری نشین راه می افتد.
تا قبل از ورود او به محله مذکور کسی نسبت به مولوی کنجکاوی نمیکرد اما
همین که وارد آنجا شد مردم حیرت کردند و به تعقیب وی پرداختند. آنها
دیدند که مولوی داخل میکده ای شد و شیشه ای شراب خریداری کرد و پس از
پنهان نمودن آن از میکده خارج شد.

هنوز از محله مسیحیان خارج نشده بود که گروهی از مسلمانان ساکن آنجا، در
قفایش به راه افتادند و لحظه به لحظه بر تعدادشان افزوده شد تا این که
مولوی به جلوی مسجدی که خود امام جماعت آن بود و مردم همه روزه در آن به
او اقتدا می کردند رسید. در این حال یکی از رقیبان مولوی که در جمعیت
حضور داشت فریاد زد: "ای مردم! شیخ جلاالدین که هر روز هنگام نماز به او
اقتدا میکنید به محله نصاری نشین رفته و شراب خریداری نموده است." آن مرد
این را گفت و خرقه را از دوش مولوی کشید. چشم مردم به شیشه افتاد. مرد
ادامه داد: "این منافق که ادعای زهد میکند و به او اقتدا میکنید،
اکنون شراب خریداری نموده و با خود به خانه میبرد!" سپس بر صورت
جلاالدین رومی آب دهان انداخت و طوری بر سرش زد که دستار از سرش باز شد و
بر گردنش افتاد. زمانی که مردم این صحنه را دیدند و به ویژه زمانی که
مولوی را در حال انفعال و سکوت مشاهده نمودند یقین پیدا کردند که مولوی
یک عمر آنها را با لباس زهد و تقوای دروغین فریب داده و درنتیجه خود را
آماده کردند که به او حمله کنند و چه بسا به قتلش رسانند. در این هنگام
شمس از راه رسید و فریاد زد: "ای مردم بی حیا! شرم نمیکنید که به مردی
متدین و فقیه تهمت شرابخواری میزنید، این شیشه که میبینید حاوی سرکه است
زیرا که هرروز با غذای خود تناول میکند."
رقیب مولوی فریاد زد: "این سرکه نیست بلکه شراب است."
شمس در شیشه را باز کرد و در کف دست همه ی مردم از جمله آن رقیب قدری از
محتویات شیشه ریخت و بر همگان ثابت شد که درون شیشه چیزی جز سرکه نیست.
رقیب مولوی بر سر خود کوبید و خود را به پای مولوی انداخت، دیگران هم دست
های او را بوسیدند و متفرق شدند.

آنگاه مولوی از شمس پرسید: برای چه امشب مرا دچار این فاجعه نمودی و
مجبورم کردی تا به آبرو و حیثیتم چوب حراج بزنم؟
شمس گفت: برای این که بدانی آنچه که به آن مینازی جز یک سراب نیست، تو
فکر میکردی که احترام یک مشت عوام برای تو سرمایه ایست ابدی، در حالی که
خود دیدی، با تصور یک شیشه شراب همه ی آن از بین رفت و آب دهان به صورتت
انداختند و بر فرقت کوبیدند و چه بسا تو را به قتل میرساندند. این سرمایه
ی تو همین بود که امشب دیدی و در یک لحظه بر باد رفت. پس به چیزی متکی
باش که با مرور زمان و تغییر اوضاع از بین نرود.

(کتاب ملاصدرا.تالیف هانری کورب



دو شنبه 20 شهريور 1391برچسب:مولانا حیرت زده پرسید: مگر تو شراب خوارهست شمس و مولانا , :: 2:47 قبل از ظهر ::  نويسنده : ali

 

 
 
 

 
پسرکی از مادرش پرسید : مادر چرا گریه می کنی؟
مادر فرزندش را در آغوش گرفت و گفت : نمی دانم عزیزم ، نمی دانم
پسرک نزد پدرش رفت و گفت : بابا ، چرا مامان همیشه گریه می کند؟ او چه می خواهد؟
پدرش تنها دلیلی که به ذهنش می رسید ، این بود : همه ی زنها گریه می کنند ، بی هیچ دلیلی
پسرک متعجب شد ولی هنوز از اینکه زنها خیلی راحت به گریه می افتند، متعجب بود
یکبار در خواب دید که دارد با خدا صحبت می کند ، از خدا پرسید: خدایا چرا زنها این همه گریه می کنند؟
خدا جواب داد : من زن را به شکل ویژه ای آفریده ام . به شانه های او قدرتی داده ام تا بتواند سنگینی زمین را تحمل کند
به بدنش قدرتی داده ام تا بتواند درد زایمان را تحمل کند ، به دستانش قدرتی داده ام که
حتی اگر تمام کسانش دست از کار بکشند ، او به کار ادامه دهد
به او احساسی داده ام تا با تمام وجود به فرزندانش عشق بورزد ، حتی اگر او را هزاران بار اذیت کنند
به او قلبی داده ام تا همسرش را دوست بدارد ، از خطاهای او بگذرد و همواره در کنار او باشد و به او اشکی داده ام
تا هرهنگام که خواست ، فرو بریزد . این اشک را منحصرا برای او خلق کرده ام تا هرگاه نیاز داشت
بتواند از آن استفاده کند
زیبایی یک زن در لباسش ، مو ها ، یا اندامش نیست . زیبایی زن را باید در چشمانش جست و جو کرد


چیزی که زن دارد و مرد را تسخیر می کند ، مهربانی اوست ، نه سیمای زیبایش 
ویلیام شکسپیر 

هر کجا مردی یافت شد که به مقامات عالیه رسیده یقیناً زنی پاکدامن او را همراهی کرده است 
شیلر 

زن عاقل به تربیت همسرش همت می گمارد و مرد عاقل می گذارد که زنش او را تربیت کند 
مارک تواین 

زن کانون پرفروغ خانواده ، مرکز مهر ، مظهر عشق ، نمایشگر پاکی ، 
نمونه عطوفت و چشمه عنایت است 
اقبال لاهوری 

آیندۀ اجتماع در دست مادران است. اگر جهان به میانجیگری زن گرفتار شود ، 
تنها اوست که می تواند آن را نجات دهد 
ابوفور 

زنی را....

زنی را می شناسم من
که شوق بال و پر دارد
ولی از بس که پر شور است
دو صد بیم از سفر دارد

زنی را می شناسم من
که در یک گوشه ی خانه 
میان شستن و پختن
درون آشپزخانه

سرود عشق می خواند
نگاهش ساده و تنهاست
صدایش خسته و محزون 
امیدش در ته فرداست

زنی را می شناسم من
که می گوید پشیمان است
چرا دل را به او بسته
کجا او لایق آنست

زنی هم زیر لب گوید 
گریزانم از این خانه
ولی از خود چنین پرسد
چه کس موهای طفلم را
پس از من می زند شانه؟

زنی آبستن درد است
زنی نوزاد غم دارد
زنی می گرید و گوید 
به سینه شیر کم دارد

زنی را با تار تنهایی
لباس تور می بافد 
زنی در کنج تاریکی
نماز نور می خواند

زنی خو کرده با زنجیر
زنی مانوس با زندان
تمام سهم او اینست
نگاه سرد زندانبان

زنی را می شناسم من
که می میرد ز یک تحقیر
ولی آواز می خواند
که این است بازی تقدیر

زنی با فقر می سازد
زنی با اشک می خوابد
زنی با حسرت و حیرت 
گناهش را نمی داند


زنی واریس پایش را
زنی درد نهانش را 
ز مردم می کند مخفی
که یک باره نگویندش 
چه بد بختی چه بد بختی

زنی را می شناسم من
که شعرش بوی غم دارد
ولی می خندد و گوید
که دنیا پیچ و خم دارد

زنی را می شناسم من
که هر شب کودکانش را
به شعر و قصه می خواند 
اگر چه درد جانکاهی
درون سینه اش دارد

زنی می ترسد از رفتن
که او شمعی ست در خانه
اگر بیرون رود از در
چه تاریک است این خانه


زنی آواز می خواند
زنی خاموش می ماند
زنی حتی شبانگاهان 
میان کوچه می ماند

زنی در کار چون مرد است
به دستش تاول درد است
ز بس که رنج و غم دارد

نمی دانم؟


 
 
 
   


جمعه 17 شهريور 1391برچسب:زن زیباست , :: 6:30 قبل از ظهر ::  نويسنده : ali

 


 افـق هایی از زنـدگی که به زیبـایی رویـاهاست


زندگی شما می‌تواند به زیبایی رویاهایتان باشد تا شاید به سرنوشتی که به زندگیتان پیوند خورده هرگز تردید نکنید. فقط باید باور داشته باشید که می‌توانید با انجام کارهایی ساده آرزوهایتان را محقق کنید. در زیر لیستی از کارهایی که می‌توانید برای داشتن یک زندگی شادتر انجام دهید، آورده شده است که پیشنهاد می شود سعی کنید هر روز آنها را به کار بگیرید و از لحظه لحظه ی زندگی خود لذت ببرید ...

سلامتی:

1. آب فراوان بنوشید.
2. مثل یک پادشاه صبحانه بخورید، مثل یک شاهزاده ناهار و مثل یک گدا شام بخورید.
3. از سبزیجات بیشتر استفاده کنید تا غذاهای فراوری شده.
4. با این 3 تا E زندگی کنید: Energy (انرژی)، Enthusiasm (اشتیاق)، Empathy (همدلی).
5. از ورزش کمک بگیرید.
6. بیشتر بازی کنید.
7. بیشتر از سال گذشته کتاب بخوانید.
8. روزانه 10 دقیقه سکوت کنید و به تفکر بپردازید.
9. حداقل 7 ساعت بخوابید.
10. هر روز 10 تا 30 دقیقه پیاده‌روی کنید و در حین پیاده‌روی، لبخند بزنید.

شخصیت:

11. زندگی خود را با هیچ شخصی مقایسه نکنید، شما نمی‌دانید که بین آنها چه می‌گذرد.
12. افکار منفی نداشته باشید، در عوض انرژی خود را صرف امور مثبت کنید.
13. بیش از حد توان خود کاری انجام ندهید.
14. خیلی خود را جدی نگیرید.
15. انرژی خود را صرف فضولی در امور دیگران نکنید.
16. وقتی بیدار هستید بیشتر خیال‌پردازی کنید.
17. حسادت یعنی اتلاف وقت، شما هر چه را که باید داشته باشید، دارید.
18. گذشته را فراموش کنید. اشتباهات گذشته ی شریک زندگی خود را به او یادآور نشوید چرا که با این کار موجب از دست رفتن آرامش زمان حال خود می شوید.
19. زندگی کوتاه‌تر از این است که از دیگران متنفر باشید، پس هیچگاه نسبت به دیگران تنفر نداشته باشید.
20. با گذشته ی خود رفیق باشید تا زمان حال خود را خراب نکنید.
21. هیچ کس مسئول خوشحال کردن شما نیست، مگر خود شما.
22. بدانید که زندگی به مدرسه‌ای می‌ماند که باید در آن چیزهایی بیاموزید. مشکلات قسمتی از برنامه درسی هستند و به مانند کلاس جبر می‌باشند.
23. بیشتر بخندید و لبخند بزنید.
24. مجبور نیستید که در هر بحثی برنده شوید. بهر حال زمانی هم مخالفت وجود دارد.

جامعه:

25. گه گاهی به خانواده و اقوام خود زنگ بزنید.
26. هر روز یک چیز خوب به دیگران ببخشید.
27. خطای هر کسی را به خاطر هر چیزی ببخشید.
28. زمانی را با افراد بالای 70 سال و زیر 6 سال بگذرانید.
29. سعی کنید حداقل هر روز به 3 نفر لبخند بزنید.
30. در مورد اینکه دیگران راجع به شما چگونه فکر می‌کنند، افکارتان را آشفته نسازید.
31. زمان بیماری شغل شما به کمک شما نمی‌آید، بلکه دوستانتان به شما مدد می‌رسانند، پس با آنها در ارتباط باشید.

زندگی:

32. حتی الامکان همیشه کارهای مثبت انجام دهید.
33. از هر چیز بی فایده فاصله بگیرید و از عواملی که زائیده ی زشتی و ناخوشایندیست دوری بجویید.
34. به عشق ایمان داشته باشید چرا که عشق درمانگر هر نابسامانی است.
35. هر موقعیتی چه خوب یا بد، گذرا است. پس از گذز زمان غفلت نکنید.
36. مهم نیست که چه احساسی دارید، باید به پا خیزید، لباس خود را به تن کرده و در جامعه حضور پیدا کنید.
37. در بدبیاری ها امید داشته باشید که خوشوقتی ها هم در راهست.
38. همین که صبح از خواب بیدار می‌شوید، باید از هستي تان انرژی بگیرید و از هستی بخشتان شاكر باشيد.
39. بخش عمده ای از درون شما که همان ضمیر شماست شاد است، بنابراین به اینده لبخند بزنید.

آخرین اما نه کم‌اهمیت‌ترین:

40. لطفا این موارد را به هر کسی که دوستش دارید، بفرستید ...




خداوندا دستانم خالی و دلم غرق در آرزوست
یا با قدرت بیکرانت دستانم را توانا گردان
یا دلم را از آرزوهای دست نیافتنی خالی کن




پنج شنبه 16 شهريور 1391برچسب: افـق هایی از زنـدگی که به زیبـایی رویـاهاست , :: 6:36 قبل از ظهر ::  نويسنده : ali

 چهل و یک مورد از کم‌هزینه‌ترین لذت‌های دنیا





تصویر درون برنامه‌ای 1

از شما دعوت می‌کنیم چهل +  یک مورد از کم‌هزینه‌ترین لذت‌های دنیا را که در عین حال نتایج ماندگاری بر حال و حس شما دارند، در ادامه بخوانید.
 این لذت‌ها چنان به روح ما نزدیک هستند که حتی فقط با خواندن هر کدام از آنها، احساس می‌کنید حالتان چقدر بهتر شده است؛
 اجرا کردن آنها که دیگر کولاک می‌کند
 
۱ـ گاهی به تماشای غروب آفتاب بنشینیم.
۲ـ سعی کنیم بیشتر بخندیم.
۳ـ بیشتر شکر کنیم و کمتر گله کنیم.
۴ـ با تلفن کردن به یک دوست قدیمی، او را غافلگیر کنیم.
۵ـ گاهی هدیه‌هایی که گرفته‌ایم را بیرون بیاوریم و تماشا کنیم.
۶ـ بیشتر دعا کنیم.
۷ـ در داخل آسانسور و راه پله و... با آدم‌ها صحبت کنیم.
۸ـ هر از گاهی نفس عمیق بکشیم.
۹ـ لذت عطسه کردن را حس کنیم.
۱۰ـ قدر این‌که پایمان نشکسته است را بدانیم.
۱۱ـ زیر دوش آواز بخوانیم.
۱۲ـ سعی کنیم با حداقل یک ویژگی منحصر به فرد، با بقیه فرق داشته باشیم.
۱۳ـ گاهی به دنیای بالای سرمان خیره شویم.
۱۴ـ با حیوانات و سایر جانداران مهربان باشیم.
۱۵ـ برای انجام کارهایی که ماه‌ها مانده و انجام نشده در آخر همین هفته برنامه‌ریزی کنیم!
 ۱۶ـ از تفکر دربارۀ تناقضات لذت ببریم.
۱۷ـ برای کار‌هایمان برنامه‌ریزی کنیم و آن را طبق برنامه انجام دهیم.
۱۸ـ مجموعه‌ای از یک چیز (تمبر، برگ، سنگ، کتاب و...) برای خودمان جمع‌آوری کنیم.
۱۹ـ در یک روز برفی با خانواده آدم‌برفی بسازیم.
۲۰ـ گاهی در حوض یا استخر شنا کنیم، البته اگر کنار ماهی‌ها باشد چه بهتر :)
۲۱ـ گاهی از درخت بالا برویم.
۲۲ـ احساس خود را دربارۀ زیبایی‌ها به دیگران بگوییم.
۲۳ـ گاهی کمی پابرهنه راه برویم!
۲۴ـ بدون آن‌که مقصد خاصی داشته باشیم پیاده‌روی کنیم.
۲۵ـ وقتی کارمان را خوب انجام دادیم، مثلا امتحاناتمان تمام شد، برای خودمان یک بستنی بخریم و با لذت بخوریم :)
۲۶ـ در جلوی آینه بایستیم و خودمان را تماشا کنیم.
۲۷ـ سعی کنیم فقط نشنویم، بلکه به‌طور فعال گوش کنیم.
۲۸ـ رنگ‌ها را بشناسیم و از آنها لذت ببریم.
۲۹ـ وقتی از خواب بیدار می‌شویم، زنده بودن را حس کنیم.
۳۰ـ زیر باران راه برویم.
۳۱ـ کمتر حرف بزنیم و بیشتر گوش کنیم.
۳۲ـ قبل از آن‌که مجبور به رژیم گرفتن بشویم، ورزش کنیم و مراقب تغذیۀ خود باشیم.
۳۳ـ چند بازی و سرگرمی مانند شطرنج و... را یاد بگیریم.
۳۴ـ گاهی کنار رودخانه بنشینیم و در سکوت به صدای آب گوش کنیم.
۳۵ـ هرگز شوخ‌طبعی خود را از دست ندهیم.
۳۶ـ احترام به اطرافیان را هرگز فراموش نکنیم.
۳۷ـ به دنیای شعر و ادبیات نزدیک‌تر شویم.
۳۸ـ گاهی از دیدن یک فیلم در کنار همۀ اعضای خانواده لذت ببریم.
۳۹ـ تماشای گل و گیاه را به چشمان خود هدیه کنیم.
۴۰ـ از هر آن‌چه که داریم خود و دیگران استفاده کنیم؛ ممکن است فردا دیر باشد.
 تصویر درون برنامه‌ای 2
 
و نکتۀ چهل و یکم:
۴۱ـ این مطلب را به هر مهربانی که دوستش دارید با مهربانی ارسال کنید.
 




سه شنبه 14 شهريور 1391برچسب:چهل و یک مورد از کم‌هزینه‌ترین لذت‌های دنیا از شما دعوت می‌کنیم چهل + یک مورد از کم‌هزینه‌ترین لذت‌های دنیا را که در عین حال نتایج ماندگاری بر حال و حس شما دارند, در ادامه بخوانید, این لذت‌ها چنان به روح ما نزدیک هستند که حتی فقط با خواندن هر کدام از آنها, احساس می‌کنید حالتان چقدر بهتر شده است؛ اجرا کردن آنها که دیگر کولاک می‌کند ۱ـ گاهی به تماشای غروب آفتاب بنشینیم, ۲ـ سعی کنیم بیشتر بخندیم, ۳ـ بیشتر شکر کنیم و کمتر گله کنیم, ۴ـ با تلفن کردن به یک دوست قدیمی, او را غافلگیر کنیم, ۵ـ گاهی هدیه‌هایی که گرفته‌ایم را بیرون بیاوریم و تماشا کنیم, ۶ـ بیشتر دعا کنیم, ۷ـ در داخل آسانسور و راه پله و,,, با آدم‌ها صحبت کنیم, ۸ـ هر از گاهی نفس عمیق بکشیم, ۹ـ لذت عطسه کردن را حس کنیم, ۱۰ـ قدر این‌که پایمان نشکسته است را بدانیم, ۱۱ـ زیر دوش آواز بخوانیم, ۱۲ـ سعی کنیم با حداقل یک ویژگی منحصر به فرد, با بقیه فرق داشته باشیم, ۱۳ـ گاهی به دنیای بالای سرمان خیره شویم, ۱۴ـ با حیوانات و سایر جانداران مهربان باشیم, ۱۵ـ برای انجام کارهایی که ماه‌ها مانده و انجام نشده در آخر همین هفته برنامه‌ریزی کنیم! ۱۶ـ از تفکر دربارۀ تناقضات لذت ببریم, ۱۷ـ برای کار‌هایمان برنامه‌ریزی کنیم و آن را طبق برنامه انجام دهیم, ۱۸ـ مجموعه‌ای از یک چیز (تمبر, برگ, سنگ, کتاب و,,,) برای خودمان جمع‌آوری کنیم, ۱۹ـ در یک روز برفی با خانواده آدم‌برفی بسازیم, ۲۰ـ گاهی در حوض یا استخر شنا کنیم, البته اگر کنار ماهی‌ها باشد چه بهتر :) ۲۱ـ گاهی از درخت بالا برویم, ۲۲ـ احساس خود را دربارۀ زیبایی‌ها به دیگران بگوییم, ۲۳ـ گاهی کمی پابرهنه راه برویم! ۲۴ـ بدون آن‌که مقصد خاصی داشته باشیم پیاده‌روی کنیم, ۲۵ـ وقتی کارمان را خوب انجام دادیم, مثلا امتحاناتمان تمام شد, برای خودمان یک بستنی بخریم و با لذت بخوریم :) ۲۶ـ در جلوی آینه بایستیم و خودمان را تماشا کنیم, ۲۷ـ سعی کنیم فقط نشنویم, بلکه به‌طور فعال گوش کنیم, ۲۸ـ رنگ‌ها را بشناسیم و از آنها لذت ببریم, ۲۹ـ وقتی از خواب بیدار می‌شویم, زنده بودن را حس کنیم, ۳۰ـ زیر باران راه برویم, ۳۱ـ کمتر حرف بزنیم و بیشتر گوش کنیم, ۳۲ـ قبل از آن‌که مجبور به رژیم گرفتن بشویم, ورزش کنیم و مراقب تغذیۀ خود باشیم, ۳۳ـ چند بازی و سرگرمی مانند شطرنج و,,, را یاد بگیریم, ۳۴ـ گاهی کنار رودخانه بنشینیم و در سکوت به صدای آب گوش کنیم, ۳۵ـ هرگز شوخ‌طبعی خود را از دست ندهیم, ۳۶ـ احترام به اطرافیان را هرگز فراموش نکنیم, ۳۷ـ به دنیای شعر و ادبیات نزدیک‌تر شویم, ۳۸ـ گاهی از دیدن یک فیلم در کنار همۀ اعضای خانواده لذت ببریم, ۳۹ـ تماشای گل و گیاه را به چشمان خود هدیه کنیم, ۴۰ـ از هر آن‌چه که داریم خود و دیگران استفاده کنیم؛ ممکن است فردا دیر باشد, و نکتۀ چهل و یکم: ۴۱ـ این مطلب را به هر مهربانی که دوستش دارید با مهربانی ارسال کنید, , :: 2:51 قبل از ظهر ::  نويسنده : ali

 

 


خاطـره ای تفـکربرانگیـز از پـروفسور حسـابی


پروفسور حسابی؛ ملقب به پدر فیزیک ایران بعد از ملاقاتی كه با انیشتین داشتند و پس از آنكه انیشتین به ایشان نوید می دهند كه نظریه شما در آینده ای نه چندان دور، علم فیزیك را در جهان متحول خواهد كرد، به پروفسور پیشنهاد می دهد كه برای تكمیل نظریه خود در آزمایشگاه مجهز دانشگاه شیكاگو به كار خود ادامه دهد. در ادامه ایمیل خاطره ای بسیار آموزنده از ایشان در دانشگاه شیکاگو نقل شده كه هر ایرانی را به فكر وا می دارد. امیدوارم شما دوستان هم فرصت خوندنش رو از دست ندهید ...

دانشگاه شیکاگو بسیار پیشرفته بود. مهم تر از هر چیزی آزمایشگاه های متعدد و معتبر آن بود.

من در لابراتوار بسیار پیشرفته اپتیک، مشغول به کار شدم. در خوابگاه دانشگاه هم اتاق مجهزی برای اقامت، به من داده بودند.

از نظر وسایل رفاهی، مثل اتاق یک هتل بسیار خوب بود. آدم باورش نمی شد، این اتاق در دانشگاه باشد. معلوم بود که همه چیز را، برای دلگرمی محققین و اساتید، فراهم کرده بودند.

نکته خیلی مهم و حائز اهمیت، آزمایشگاه ها و چگونگی تجهیزات آن بود. یک نمونه از آن مربوط به میزی می شد که در آن آزمایشگاه به من داده بودند. این میز کشوی کوچکی داشت.

از روی کنجکاوی آنرا بیرون کشیدم و با کمال تعجب، چشمم به یک دسته چک افتاد. دسته چک را برداشتم و متوجه شدم تمام برگه های آن امضا شده است!

فوراً آنرا نزد پروفسوری که رئیس آزمایشگاه ها و استاد راهنمای خودم بود بردم. چک را به او دادم و گفتم: ببخشید استاد، که بی خبر مزاحم شدم. موضوع بسیار مهمی اتفاق افتاده است. ظاهراً این دسته چک مربوط به پژوهشگر قبلی بوده و در کشوی میز من جا مانده است. و اضافه کردم، مواظب باشید، چون تمام برگ های آن امضا شده است، یک وقت گم نشود.

پروفسور با لبخند تعجب آوری، به من گفت: این دسته چک را دانشگاه برای شما، مانند تمام پژوهشگران دیگر دانشگاه، آماده کرده است، تا اگر در هنگام آزمایش ها به تجهیزاتی نیاز داشتید، بدون معطلی به کمپانی سازنده تجهیزات اطلاع بدهید. آن تجهیزات را، برای شما می آورند و راه می اندازند و بعد فاکتوری به شما می دهند. شما هم مبلغ فاکتور شده را روی چک می نویسید و تحویل کمپانی می دهید. به این ترتیب آزمایش های شما با سرعت بیشتری پیش می روند.

توضیح پروفسور مرا شگفت زده کرد و از ایشان پرسیدم: بسیار خوب، ولی این جا اشکالی وجود دارد، و آن امضای چک های سفید است؛ اگر کسی از این چک سوء استفاده کرد، شما چه خواهید کرد؟با لبخند بسیار آموزنده ای چنین پاسخ داد: "بله، حق با شماست. ولی باید قبول کنید، که درصد پیشرفتی که ما در سال بر اساس این اعتماد به دست می آوریم، قابل مقایسه با خطایی که ممکن است اتفاق بیفتد نیست."

"این نکته، تذکر یک واقعیت بزرگ و آموزنده بود. نکته ای ساده که متاسفانه ما در کشورمان نسبت به آن بی توجه هستیم."

یک روز که در آزمایشگاه مشغول به کار بودم، دیدم همین پروفسور از دور مرا به شکلی غیر معمول، نگاه می کند. وقتی متوجه شد که من از طرز دقت او نسبت به خودم متعجب شده ام، با لبخندی بسیار
جذابی کنارم آمد و گفت: آقای دکتر حسابی، شما تازگی ها چقدر صورتتان شبیه افراد آرزومند شده است؟ آیا به دنبال چیزی می گردید، یا گم گشته خاصی دارید؟

من که از توجه پروفسور تعجب کرده بودم با حالت قدرشناسی گفتم: بله، من مشغول تجربه ی نظریه ی خودم در مورد عبور نور از مجاورت ماده هستم. برای همین، اگر یک فلز با چگالی زیاد، مثل شمش طلا با عیار بالا داشتم، از آزمایش های متعدد، روی فلزهای معمولی خلاص می شدم و نتایج بهتری را در فرصت کمتری به دست می آوردم؛ البته این یک آرزوست.

او به محض شنیدن خواسته ام، گفت: پس چرا به من نمی گویید؟

گفتم آخر خواسته من، چیز عملی نیست. من با شمش آلومینیوم، میله برنز و میله آهنی تجربیاتی داشته ام. ولی نتایج کافی نگرفته ام و می دانم که دستیابی به خواسته ام غیر ممکن است.

پروفسور وقتی حرف های مرا شنید از ته دل خنده ای کرد و اشاره کرد که همراه او بروم.

با پروفسور به اتاق تلفنخانه دانشگاه آمدیم. پروفسور با لبخند و شوق، به خانمی که تلفنچی و کارمند جوان آنجا بود، سفارش شمش طلا داد و خداحافظی کرد و رفت.

من که هنوز باورم نمی شد، فکر می کردم پروفسور قصد شوخی دارد و سربه سرم می گذارد. با نومیدی به تعطیلات آخر هفته رفتم.

در واقع 72 ساعت بعد، یعنی روز دوشنبه که به آزمایشگاه آمدم، دیدم جعبه ای روز میز آزمایشگاه است. یادداشتی هم از طرف همان خانم تلفنچی، روی جعبه قرار داشت که نوشته بود امیدوارم این شمش طلا، به طول 25 سانتی متر و با قطر 5 سانتی متر با عیار بسیار بالایی به میزان 24، که تقاضا کرده اید، نتایج بسیار خوبی برای کار تحقیقی شما بدست دهد.

با ناباوری ولی اشتیاق و امید به آینده ای روشن کارم را شروع کردم. شب و روز مطالعه و آزمایش می کردم تا بهترین نتایج را بدست آورم.

حالا دیگر نظریه ام شکل گرفته بود و مبتنی بر تحقیقات علمی عمیق و گسترده ای شده بود.

بعد از یکسال که آزمایش های بسیار جالبی را با نتایج بسیار ارزشمندی به دست آورده بودم، نزد آن خانم آوردم و شمش طلای خرده شده و تکه تکه را که هزار جور آزمایش روی آن انجام داده بودم را داخل یک
جعبه روی میز خانم تلفنچی گذاشتم.

به محض اینکه چشمش به من افتاد مرا شناخت و با لبخند پر مهر و امیدی، از من پرسید: آیا از تحقیقات خود، نتایج لازم را بدست آوردید؟

فوراً پاسخ دادم: بلی، نتایج بسیار عالی و شایان توجهی، بدست آوردم. به همین دلیل نزد شما آمده ام که شمش را پس بدهم، ولی بسیار نگران هستم. زیرا این شمش، دیگر آن شمش اولی نیست، و در جعبه را باز کردم و شمش تکه تکه شده را به او نشان دادم و پرسیدم حالا باید چه کار کنم؟ چون قسمتی از این شمش را بریده ام، سوهان زده ام و طبیعتاً مقداری از طلاها دور ریخته شده است.

خانم تلفنچی با همان روی خوش لبخند بیشتری زد و به من گفت: اصلاً مهم نیست، نتایج آزمایش شما برای ما مهم است. مسئولیت پس دادن این شمش با من است.

وقتی با قدم های آرام و تفکری ژرف از آنچه گذشته است، به خوابگاه می آمدم، به این مهم رسیدم، که علت ترقی کشورهای توسعه یافته، همین اطمینان خاطر و احترام کارکنان مراکز تحقیقاتی می باشد و بس، یعنی کافیست شما در یک مرکز آموزشی، دانشگاهی و یا تحقیقاتی کار کنید، دیگر فرقی نمی کند که شما تلفنچی باشید یا استاد.

چون تمام مجموعه آن مراکز در کشورهای پیشرفته دارای احترام هستند و بسیار طبیعی است که وقتی دست یک پژوهشگری در امر تحقیقات و یا تمام تجهیزات باز باشد و دارای احترامی شایسته باشد، حاصلی به جز توسعه علمی در پی نخواهد داشت.


منبع: كتاب استاد عشق تالیف ایرج حسابی



سه شنبه 14 شهريور 1391برچسب:خاطـره ای تفـکربرانگیـز از پـروفسور حسـابی , :: 2:47 قبل از ظهر ::  نويسنده : ali


دو شنبه 13 شهريور 1391برچسب:, :: 6:31 قبل از ظهر ::  نويسنده : ali

 




یک روز یه ترکه

اسمش ستارخان بود، شاید هم باقرخان.. ؛

خیلی شجاع بود، خیلی نترس.. ؛

یکه و تنها از پس ارتش حکومت مرکزی براومد، جونش رو گذاشت کف دستش و سرباز راه مشروطیت و آزادی شد، فداکاری کرد، برای ایران، برای من و تو، برای اینکه ما تو این مملکت آزاد زندگی کنیم

  

 یه روز یه رشتیه..
 

اسمش میرزا کوچک خان بود، میرزا کوچک خان جنگلی؛

برای مهار کردن گاو وحشی قدرت مطلق شاه تلاش کرد، برای اینکه کسی تو این مملکت ادعای خدایی نکنه؛

اونقدر جنگید تا جونش رو فدای سرزمینش کرد

 

 یه روز یه لره...

اسمش کریم خان زند بود، موسس سلسله زندیه؛

ساده زیست، نیک سیرت و عدالت پرور بود و تا ممکن می شد از شدت عمل احتراز می کرد



 یه روز یه قزوینی ...


به نام علامه دهخدا ؛

از لحاظ اخلاقی بسیار منحصر بفرد بود و دیوان پارسی بسیار خوبی برای ما بر جا نهاد

 
 

یه روز ما همه با هم بودیم...، ترک و  رشتی و  لر  و  اصفهانی

 

تا اینکه یه عده رمز دوستی ما رو کشف کردند و قفل دوستی ما رو شکستند... ؛

 حالا دیگه ما برای هم جوک می سازیم، به همدیگه می خندیم!!! و اینجوری شادیم

این از فرهنگ ایرانی به دور است. آخه این نسل جدید نسل قابل اطمینان و متفاوتی هستند

پس با همدیگه بخندیم نه به همدیگه




دو شنبه 13 شهريور 1391برچسب:, :: 6:27 قبل از ظهر ::  نويسنده : ali

 عقاب وقتی می‌خواهد به ارتفاع بالاتری صعود کند، در لبه‌ی یک صخره، به انتظار یک اتفاق می‌نشیند
می‌دانید اتفاق چیست؟ گردبادی که از رو‌به‌رو بیاید
عقاب به محض این‌که ‌آمدن گردباد را حس‌کرد، بال‌های خود را می‌گشاید و اجازه می‌دهد ‌باد، او را با خود بلند کند
به محض این‌که طوفان قصد سرنگونی عقاب را کرد، این پرنده‌ی بلند‌پرواز، سر خود را به‌سوی آسمان بلند می‌کند و عمود بر طوفان می‌ایستد و مانند گلوله‌ی توپی، به سمت بالا پرتاب ‌می‌شود. او آن‌قدر با کمک باد مخالف، اوج ‌می‌گیرد تا به ارتفاع موردنظر برسد و آن‌گاه با چرخش خود به‌سوی قله‌ی موردنظر، در بالاترین نقطه‌ی کوهستان، مأوا می‌گزیند
خوب به شیوه‌ی عقاب برای بالارفتن دقت کنید. او منتظر حادثه می‌ماند، حادثه‌ای که برای مرغ‌های زمینی، یک مصیبت و بلاست. او منتظر طوفان می‌نشیند تا از انرژی پنهان در گردباد، به نفع خود استفاده کند
وقتی طوفان از راه می‌رسد، عقاب به‌جای زانوی غم بغل‌گرفتن و در کنج سنگ‌ها پناه‌گرفتن، جشن می‌گیرد و خود را به بالاترین نقطه‌ی وزش باد می‌رساند و از آن‌جا، سنگین‌ترین ضربه‌های گردباد را به نفع خود به‌کار می‌گیرد؛ عقاب از نیروی مهاجم، به نفع خویش استفاده می‌کند
او نه‌تنها از نیروی مخالف نمی‌هراسد، بلکه منتظر آن نیز می‌نشیند‌ چراکه می‌داند این انرژی پنهان در نیروی مخالف است که می‌تواند او را به فضای بالاتر پرتاب کند
انرژی اوج، به رایگان به کسی داده نمی‌شود. به‌طور اساسی در قانون بقای طبیعت، تقلای بقای نیروهای منفی، ایجاب می‌کند که تعداد نیروهای مخالف در زندگی، همیشه بیش‌تر از جریان موافق شما باشد
پس اگر قرار است نیروی کمکی برای صعود شما حاصل گردد، قاعدتاً باید این نیرو از سوی مخالفان شما تأمین شود‌ بنابراین وقتی اتفاقی خلاف میل شما رخ‌می‌دهد، به‌جای عقب‌نشینی و سرخوردگی و واگذار کردن میدان، بی‌درنگ عقاب‌گونه جشن بگیرید و این رخداد ناخوشایند را به فال نیک گرفته و سعی‌کنید ‌در لابه‌لای این حادثه‌ی به‌ظاهر نامطلوب، خواسته و طلب موردنظر خود را پیدا کنید و با استفاده از نیروی مخالف، خود را به خواسته‌ی خویش نزدیک سازید
نیرویی که قرار است باعث صعود شما در زندگی شود، توسط همان کسانی فراهم می‌شود که درحال حاضر، مخالف جدی شما هستند و قصد نابودی‌تان ‌را دارند
این شما هستید که باید منتظر فرصت باشید و با تأمل و آمادگی و صبر و تدبیر به‌موقع، از این نیرو برای بالا‌رفتن و اوج‌گرفتن استفا‌ده کنید
پس هرگز از وجود سختی و زحمت و نیروی مخالف در زندگی و کار و تحصیل و... خود گله‌مند نباشید. این‌ها مخازن انرژی پرواز شما هستند و اگر نباشند، شاید هرگز صعودی در زندگی‌تان حاصل نگردد
به‌جای دست روی دست گذاشتن و از وجود مشکل‌ها و مخالفت‌ها گله‌‌کردن، کمی چشم دل خود را باز کنید و به حکمت پنهان در مصیبت‌ها و سختی‌های زندگی بیندیشید
خالق هستی با هیچ موجودی حتی بدترین مخلوقات عالم هم دشمنی ندارد و اگر اتفاقی رخ‌می‌دهد که به‌ظاهر، آزاردهنده و ناخوشایند است، شک نکنید که او در هر‌چه رقم می‌زند، خیر و برکت و سعادت پنهان است. این ما هستیم که باید شجاعت رویارویی با جریان‌های مخالف را داشته باشیم و در وقت مناسب، بال‌های خود را بگشاییم و چرخش صعود خود به سمت بالا را تجربه کنیم



شنبه 11 شهريور 1391برچسب:عقاب, :: 6:37 قبل از ظهر ::  نويسنده : ali


شنبه 11 شهريور 1391برچسب:پياز , :: 6:17 قبل از ظهر ::  نويسنده : ali
وبلاگ


پنج شنبه 9 شهريور 1391برچسب:, :: 3:7 قبل از ظهر ::  نويسنده : ali

 v 

دليل كيفيت بالاي عسل طبيعي آن است كه به طور كامل حاصل عصاره شهد گل‌هاي طبيعي و فرآوري زنبور بوده است.


پنج شنبه 9 شهريور 1391برچسب:, :: 2:35 قبل از ظهر ::  نويسنده : ali

 مفهوم برخی کلمات
  

طلاق: مرحله ای مابین ازدواج و مرگ .

کار: وقفه ای مشمئز کننده بین خواب و خواب .

فردا: یک تکنولوژی ساده برای رهایی از کارهای امروز.

مرگ: درمان دردها به طور ناگهانی و با کمترین مخارج .

مغز: ارگانی از بدن که ما فکر می کنیم که فکر می کند.

روماتیسم: عشقولانه ترین بیماری کشف شده تاکنون .

تجربه: نامی که آدم ها روی اشتباهات خود می گذارند .

پارادوکس: نسخه دو پزشک برای یک بیمار، نشانگر آن است .

دانشگاه: یک دوره چهارساله که … چیز بیشتری یادم نمی آید .

کشمش: انگوری که خود را ساعت ها زیر آفتاب برنزه کرده است .

راز: عبارتی که روزی قرار است به کسی بگویید و پشیمان شوید .

 

لباسشویی: یکی از لوازم خانگی که مخصوص خوردن جوراب است .

خلاق: آدمی که حداقل بیست دلیل برای انتخاب روش ابلهانه خود دارد.

بزرگسال: فردی که از سن رشد طولی گذشته و مشغول رشد عرضی است.

لوازم آرایشی: ابزاری که زن زیبا را زشت و زن زشت را زشت تر نشان می دهد.

عشق: یکی از خفن ترین بیماری های بشر که تنها راه از بین رفتنش، ازدواج است.

مالیات: می گویند باید با لبخند پرداخت کرد، اما من امتحان کردم، نقد می خواستند.

منوآل (هلپ): قسمتی از رایانه که به شما در یافتن سوال های بیشتر کمک می کند .

بیماری خوشخیم: یک بیماری که قرار نیست به این زودی ها از دستش خلاص بشوید .

بکاپ: کاری که همیشه وقتی یادتان می افتد انجام دهید که اطلاعاتتان به فنا رفته است.

گیاهخواری: طریقه ای از زندگی که قدیما، شکارچیان دست و پا چلفتی اختراع کرده بودند.

ازدواج: وقتی که دو نفر تبدیل به یک نفر می شوند، اما مشکل اینجاست که دقیقا کدام یک؟

رزومه: جمع آوری هرگونه اطلاعات غلط درباره خود به منظور دستیابی به یک شغل پردرآمدتر

پیری: وقتی آره یعنی نه، شاید یعنی حتما، جالبه یعنی خاطره و نوه آویزان از یخچال می شود.

هالک شگفت انگیز: بر و بچه های بدنساز، پس از پایان تمرین، چنین تصوری از هیکل خود دارند.

صداقت: حالتی که شما پس از نوشیدن هفده دلستر لیمویی پشت سر هم دچارش می شوید.

جالبه: کلمه ای که در چت های محترمانه، به منظور پایان مکالمه طرف مقابل استفاده می شود.

و غیره: علامتی که این مفهوم را می رساند؛ شما بیش از چیزی که واقعا می فهمید، می فهمید.

کمک های خارجی: انتقال پول از مردم فقیر در کشورهای ثروتمند به افراد ثروتمند در کشورهای فقیر.

پزشک: آدمی که با قرص هایش درد را از شما گرفته و با صورت حسابش، مرگ را به شما هدیه می دهد.

خانه داری: مجموعه کارهایی که درون خانه صورت می گیرد، شامل خوابیدن تا لنگ ظهر و تماشای تلویزیون

دبستان: روزهای خوش نوجوانی، مشق شب، فحش بابا، فلک معلم، شلنگ ناظم، خوشی در مراسم ختم.

فهرست خرید: لیستی که تهیه اش ساعت ها طول می کشد اما در فروشگاه به یاد می آورید که جا گذاشته اید.

آنتیک: وسیله ای که اجداد شما خریده اند و پدر و مادر شما خود را از شر آنها خلاص کرده اند و حالا شما دوباره برای خرید آن، پول گزافی پیاده می شوید.


با معروف ترین چربی سوزها آشنا شوید

 

گاهی اوقات برخی از افراد دوست ندارند خیلی ورزش کنند و بیشتر می خواهند با استفاده از غذاهای جایگزین میزان زیادی وزن را کم کنند. در ادامه به برخی از این جایگزین ها اشاره می کنیم:

● آب

آب به طور طبیعی جلوی گرسنگی را می گیرد. تحقیقات فراوانی نشان داده نوشیدن آب فراوان، به کاهش سریع تر وزنتان کمک می کند. طبق بررسی های محققان آلمانی با خوردن روزانه ۴۸۱ گرم آب، متابولیسم بدن ۳۰ درصد افزایش می یابد: در ضمن نوشیدن آب جلوی گرسنگی را هم می گیرد و تا حدی سیر کننده است.

● چای سبز

به جای اینکه معتاد به مصرف چای سیاه و قهوه به دلیل کافئین بالا شوید، چای سبز بنوشید. تحقیقات نشان داده است مصرف چای سبز متابولیسم بدن را افزایش می دهد و به کاهش وزن کمک می کند. این نوشیدنی پر فایده خواص ضد سرطانی دارد و جلوی ناراحتی های قلبی عروقی را می گیرد.

● شیر

تحقیقات اخیر پژوهشگران نشان داده کلسیم به کاهش وزن کمک می کند. البته هنگام خرید لبنیات باید این نکته را مدنظر بگیرید که لبنیات کم چرب تهیه کنید.

● سوپ

سوپ، پیش غذا یا عصرانه خوبی است. طبق بررسی های پژوهشگران دانشگاه Pennstate افرادی که به عنوان پیش غذا سوپ می خورند ۱۰۰ کالری کمتر در روز مصرف می کنند و وزن کم می کنند.

● غلات کامل

متخصصان توصیه می کنند به جای نان سفید و برنج سفید فیبر بیشتری مصرف کنید و غلات کامل را در برنامه غذایی خود بگنجانید. غلات کامل احساس سیری را القا می کنند. درحالی که غلات تصفیه شده حاوی قند بوده و گرسنه می کنند. غلات کامل متابولیسم را بهبود می بخشند و زمان هضم و جذب مواد غذایی را افزایش می دهند.

● گوشت مرغ

تحقیقات فراوانی نشان داده است مصرف پروتئین بالا می تواند به کاهش چربی و افزایش بافت ماهیچه ای کمک کند. مصرف ۸۵ گرم گوشت مرغ بدون پوست حاوی ۱۲۰ کالری، ۲۶ گرم پروتئین و یک گرم چربی است.

● گریپ فروت

تمامی منابع ویتامین C می تواند میزان ترشح انسولین را کاهش می دهد و سبب کاهش وزن شود. البته اگر دارو مصرف می کنید در رابطه با مصرف همزمان آن با مرکبات با پزشک خود مشورت کنید. زیرا گاهی این مواد بر هم تاثیر منفی می گذارند.

 


یک شنبه 5 شهريور 1391برچسب:, :: 10:44 بعد از ظهر ::  نويسنده : ali

 

 
 


بازگو کردن مشکلات، وزن آنها را کم میکند. علاوه بر آن معمولا وقتی سفره دلتان را جلو کسی باز می‌کنید، او هم سفره خودش را برایتان باز میکند و یحتمل می فهمید که شما در این دنیا، تنها آدم کتک خورده نیستید و این یعنی آرامش ...

دوم > فقط به زمان حال فکر کنید :

گذشته‌تان و آینده‌تان را خیلی جدی نگیرید. اصلا پاپیچ خرابکاریها و کوتاهی‌هایی که در گذشته در حق خودتان کرده‌اید، نشوید.


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


همه همینطور بوده‌اند و انگشت فرو کردن در زخمهای قدیمی، هیچ فایده‌ای جز چرکی شدن آنها ندارد. آینده را هم که رسما باید به هیچ کجایتان حساب نیاورید. ترس از حوادث و رخدادهای احتمالی، حماقت محض است , فکر هر چیزی، از خود آن چیز معمولا سخت‌تر و دردناک‌تر است …

سوم > به خودتان استراحت بدهید :

حالا می‌گویم استراحت، یکهو فکرتان نرود به سمت یک ماه عشق و حال وسط سواحل هاوایی؛ وسط همه گرفتاریها و استرسها و بدبختی‌هاتون...!!!


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.net


آدم میتواند خیلی شیک به خود، مرخصی چند ساعته بدهد. کمی تنهایی، کمی بچگی کردن یا هر چیز نامتعارفی که شاید دوست داشته باشید… که کمی از دنیای واقعی دورتان کند و خستگی را بگیرد. مثل نهنگ‌ها که هر از چندگاهی به بالای آب می‌آیند و نفسی تازه می‌کنند و دوباره به زیر آب برمی‌گردند …

چهارم > تن‌‌تان را بجنبانید چون ورزش قاتل استرس است :

لزومی هم ندارد که وقتی می‌گوییم ورزش، خودتان را موظف کنید روزی هزار بار وزنه یک تنی بزنید و به اندازه گوریل بازو دربیاورید.


گروه اینترنتی پرشیـن استار | www.Persian-Star.org


همچین که یک جفتک چارکش منظم و خفیف در روز داشته باشید، کلی موثر است… از من به شما نصیحت.

پنجم > واقع‌بین باشید :

ما ملت شریف، بیشتر استرسمان بابت چیزهایی است که کنترلی روی آنها نداریم.


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


داستان، مثل آمپول زدن میماند! وقتی اصغر آمپول‌زن، قرار است ماتحت مریض را نوازش کند، حتما این کار را می‌کند و حالا اگر عضله آنجایت را بخواهی سفت کنی، هیچ خاصیتی ندارد الا اینکه درد آمپول بیشتر می‌شود. گاهی مواقع باید واقع‌بین بود و عضله‌ها را شل کرد که دردش کمتر شود …

ششم > زندگی‌تان، میدان و مسابقه اسب‌دوانی نیست :

خودتان را دائم با دیگران مقایسه نکنید… مقایسه کردن و"رقابت‌پیشگی"، استرس‌زا است.


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


اینکه جاسم فوق‌لیسانس دارد و من ندارم و قاسم لامبورگینی دارد و من ندارم و عبود فلان دارد و من ندارم، شما را دقیقا می‌کند همان اسب مسابقه که همه عمرش را بابت هویج ِ سر چوب، دویده و به هیچ کجا هم نرسیده.

زندگی مسخره‌تر از چیزی است که شما فکرش را می‌کنید … هیچ دونفری لزوما نباید مثل هم باشند بلکه خودتان باشید …

هفتم > از مواجهه با عوامل "ترس‌زا" هراس نداشته باشید :

مثال ساده آن، دندان‌پزشک است… وقتی دندان خراب دارید، یک کله پیش دکتر بروید و درستش کنید… نه اینکه مثل بز بترسید و یک عمر را از ترس دندان‌پزشک، با درد آن بسازید و همه لقمه‌هایتان را با یکطرف دهانتان بجوید …


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


نیم ساعت جنگیدن با درد، بهتر از یک عمر زندگی با ترس ِ درد است… ترس، استرس می زاید.

هشتم > خوب بخورید و بخوابید و شعارتان "گور بابای دنیا" باشد :

آدمی که درست نخوابد و نخورد، مغزش درست کارنمی‌کند. مغز علیل هم، عادت دارد همه چیز را سخت و مهلک نشان دهد…


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


آدم وقتی گرسنه و خسته است، یک وزنه یک کیلویی را هم نمی‌تواند بلند کند، چه برسد به یک فکر چند کیلویی…! بازگو کردن مشکلات، وزن آنها را کم میکند…

نهم > بخندید :

همه مشکل دارند … من دارم، شما هم دارید … همه بدبختی داریم، گرفتاری داریم و این موضوع تابع محل جغرافیایی آدمها هم نیست. یاد بگیرید بطور معمول بخندید. به ریش دنیا و مشکلات بخندید … به بدبختی‌ها بخندید … به من که دو ساعت صرف نوشتن این موضوع کردم، بخندید … و اگر هم فرصت کردید به خودتان بخندید …


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


دو بار اولش سخت است، اما کم کم عادت میکنید و می‌بینید که رابطه خنده و گرفتاری، مثل رابطه خیار است و سوختگی پوست … درمانش نمی‌کند اما دردش را کم میکند.



شنبه 4 شهريور 1391برچسب:, :: 3:53 بعد از ظهر ::  نويسنده : ali
شنبه 4 شهريور 1391برچسب:, :: 3:42 بعد از ظهر ::  نويسنده : ali

 دوستم تو خونه خوابیده بود داداشم از راه اومده میگه خوابه؟

میگم پَـــ نَ پَـــ رفته رو اسکرین سیور لگد بزنی روشن میشه!!!!

————–

آب خونه قطع شده بود. بعد که وصل شد یه آب زرد از شیر میومد. می پرسه زنگ لوله هاست؟
پــــَ نه پــــــَ سازمان آب واسه عذرخواهی اولش آب پرتقال می فرسته..!

————–

در پارکینگ و باز کردم برم تو یارو اومده جلو در پارک کرده میگه میخوای بری تو؟

پـَـــ نــه پـَـــ در و باز کردم هوای کوچه عوض شه

————–
رفتم فست فود گارسون دختر اومده میگه غذا میل دارین ؟!
میگم پـَـــ نــه پـَـــ بشین ۲ دقیقه اومدم خودتو ببینم همش تو اشپزخونه ای!!!
————–
رفتم حموم داد زدم میگم این آب چرا ســـــــــرده؟!!!! بابام میگه داری دوش میگیری؟
میگم پـَـــ نــه پـَـــ دارم تمرین های دوره غواصی رو تو تشت دوره میکنم …
————–
رفتم خاستگاری میرم تو اتاق که با دختره خصوصی صحبت کنم دختره میگه میخای باهام ازدواج کنی
میگم پـَـــ نــه پـَـــ اومدم باهم خاله بازی کنیم حوصلم سررفته بود
————–
پسره به دوستش میگه:GF همون دوست دختره؟!؟! دوستش
میگه پـَـــ نــه پـَـــ مخفف گوجه فرنگیه
————–

جارو دستم بود داشتم می رفتم اتاقمو جارو بزنم … عمه ام دید گفت داری میری جارو بزنی؟

پـَـــ نــه پـَـــ زنگ زدم بچه ها بیان قسمت هشت هری پاترو بسازیم

————–

تو اتاق عمل نوزاد تازه به دنیا اومده به دستیار میگم چاقو رو بده میگه میخوای بند نافو ببری؟
پـَـَـ نَ پـَـَــــ میخوام رقص چاقو کنم از مامان بچه شاباش بگیرم!!

————–

با دوستم رفتیم باغ وحش،جلوی قفسِ شیر وایسادیم. دوستم میگه:شیرِ؟
میگم:پَــــ نَ پَــــ… گربه اس باباش مرده ریش گذاشته!!!!

————- جملات خنده دار پـَـــ نــه پـَــ ————-

رفتم درمونگاه , منشیه میگه : مریض شمایید؟
گفتم پَــــ نَ پَــــ من میکروبم , اومدم خودمو معرفی کنم!

————–

با دوستم رازِ بقا میدیدیم بهم میگه:شیرایِ نَر همشون صورتاشون مو داره !!!
گفتم: پـَـَـ نــه پـَـَــــ فقط اونائی که عضو پایگاه مقاومت بسیج جنگلن اینطورین

————–

دوستم پریده تو استخر داد میزنه میگه شنـــا کنم ؟
میگم پـَـَـ نَ پـَـَــــ بزار اهنگ تـایتـانیک بزارم آروم غرق شو..!

————–

اومده تو اتاق ،قابِ عکسِ رو دیوار و دیده میگه : وای داداشتــــــــــــه؟؟؟
میگم: آره
میگه : عکسشـــــــــــــه؟؟؟
میگم پـــَــ نَ پـــَـــ خودشه ، گذاشتمش رو دیوار با دمپایی کوبیدم رو صورتش،چسبیده به دیوار!!!

————–

داریم بازیه بارسا و رئالو نیگا میکنیم
دوستم پای تلویزیون خوابش برده بود
مسی که گل رو زد همه پریدن تو هوا و خوشحالی کردن
یه دفعه دوستم از خواب پریدو گفت چرا خوشحالین؟گل شد؟
گفتم پَــ نَ پَــــ ،خرمشهر آزاد شد

————–

سگم رو بردم پیش دامپزشک، منشیش میگه سگتون مریضه؟
میگم پـــَ نَ پـــَ خودم هاری گرفتم سگم گفت آشنا داره منو آورد اینجا معالجه کنه.



شنبه 4 شهريور 1391برچسب:, :: 3:28 بعد از ظهر ::  نويسنده : ali

 رازهـایی برای یک ازدواج هميـشه پايـدار



اینکه در زندگی زناشویی، موفق نیستید بخاطر شانس و اقبال تان نیست. گناه زندگی تان را به گردن سرنوشت و تقدیر نیندازید. اگر زندگی زناشویی تان آنگونه که تصور می کردید پیش نمی رود باید به دنبال علت مشکلات باشید و راه رسیدن به یک زندگی خوب را یاد بگیرید. هم شما و هم همسرتان باید لوازم رسیدن به یک زندگی موفق و شاد را بشناسید و طبق یک الگوی درست و هماهنگ در زندگی پیش بروید. واقع بین باشید و اگر پیش از ازدواج تصورات رویایی از ازدواج داشته اید آنها را کنار بگذارید و زندگی واقعی تان را شروع کنید. اگر زندگی زناشویی تان را تازه شروع کرده اید اما احساس می کنید زندگی خوبی نخواهید داشت و یا اگر سال ها است که ازدواج کرده اید و همچنان از زندگی زناشویی تان ناراضی هستید نباید تسلیم این نوع زندگی شوید و باید برای تغییر آن تلاش کنید. از ازدواج های موفق الگو بگیرید و برای بهبود رابطه خودتان از آنها استفاده کنید.

● توافق درباره خواست ها

ازدواج با هم خانه شدن فرق می کند. هر دوی شما از همسرتان انتظارات و توقعاتی دارید. توقعاتی که هرگز از یک همخانه ندارید. بسیاری از توقعات و انتظارات شما الگو گرفته از آن چیزهایی است که والدینتان از یکدیگر توقع داشتند. مثلا شاید شما از اینکه همسر تحصیلکرده ای دارید خوشحال باشید و یا از اینکه همسرتان اهل مطالعه است راضی باشید اما واقعیت این است که شما انتظار دارید که او بعد از تحصیلاتش درآمد خوبی هم داشته باشد و اینکه او فقط مطالعه کند و به مسائل دیگر بی توجه باشد شما را ناراحت می کند.

یک زوج موفق پیش از ازدواج درباره خواست ها و نیازهایشان با هم صحبت می کنند و اگر متوجه شوند که خواست هایشان با هم بسیار متفاوت است مثلا اگر مرد می خواهد که بچه دار شود و زن نمی خواهد، درباره ازدواج با هم جدی تر فکر می کنند. زن و شوهر هایی که در زندگی زناشویی شان موفق هستند بعد از ازدواج نیز درباره انتظارات و توقعاتشان گفت وگو می کنند و اگر درباره این خواست ها با هم توافق نداشته باشند از راه همدلی، گفت وگو و تعامل دیدگاه هایشان را به یکدیگر نزدیک می کنند.

● حفظ استقلال فردی

اگرچه بعد از ازدواج زن و شوهر به یکدیگر وابسته هستند و آزادی های دوران مجردی تغییر می کنند، اما زن و شوهر موفق هرگز فردیت و استقلال همسرشان را نادیده نمی گیرند. این مسئله با وابستگی زن و شوهر بسیار فرق دارد. وابستگی اعضای خانواده بعد از بچه دار شدن بیشتر می شود اما این وابستگی بخاطر حمایت و علاقه زن و شوهر به هم و به فرزندانشان است.

یک زوج موفق معنای این وابستگی را می دانند اما یکدیگر را تشویق می کنند تا استقلال خودشان را نیز حفظ کنند. آنها به هم اجازه می دهند تا خلوت و تنهایی خودشان را داشته باشند. به سرگرمی ها و علایق شخصی شان بپردازند و در امور فردی یکدیگر دخالت های بی مورد نداشته باشند. برای داشتن یک رابطه سالم به فردیت و استقلال همسرتان اهمیت بدهید، خواهید دید که زندگی زناشویی تان چقدر شاداب و سرزنده می شود.

● توجه متقابل

پس از ازدواج این احتمال هست که از شور و شوق دوران نامزدی تان کم شود و توجه و حواستان نسبت به همسرتان کمتر شود و اگر از روی علاقه با همسرتان ازدواج نکرده باشید این مسئله بیشتر بروز پیدا می کند. دیگر همسرتان حرف اول زندگی تان را نمی زند و شما دغدغه و نگرانی کمتری نسبت به همسرتان نشان می دهید.

زوج های موفق نمی گذارند که مسیر زندگی شان چنین تغییراتی داشته باشد. آنها یکدیگر را در مرکز توجه می بینند و عقاید و نیازهای شریک زندگی برایشان بسیار مهم است. آنها همسرشان را جدی می گیرند. آنها زمانی که با دیگران درباره همسرشان صحبت می کنند، همیشه از جملات محبت آمیز و زیبا استفاده می کنند. زن و شوهرهای موفق نگاه مثبتی به زندگی زناشویی شان دارند و زمانی که به همسرشان فکر می کنند او را شایسته بیشترین احترام و بهترین چیزها می دانند.

● کشف راه حل اختلافات

چیزی که زندگی موفق را از ازدواج ناموفق متمایز می کند توانایی حل مشکلات و اختلافات است. اگر زمانی که با همسرتان اختلاف و درگیری دارید، نخواهید و نتوانید که راه حلی برای مشکلاتتان پیدا کنید جراحت های عمیقی در زندگی تان ایجاد می کنید. اگر می خواهید که زندگی خانوادگی سالمی داشته باشید باید بیاموزید که چگونه اختلافاتتان را حل کنید. همانگونه که زوج های موفق این کار را می کنند. آنها با هم تعامل می کنند. حتی زمانی که بدترین اختلافات را با یکدیگر پیدا می کنند تعامل درستی با یکدیگر دارند. آنها نمی گذارند که کینه و نفرت به راحتی قلب و احساس شان را پر کند. زوج های موفق اختلافات را بخش کوچکی از مسائل زندگی شان می دانند و به دنبال راه حلی برای مشکلاتشان می گردند. آنها به جای متهم کردن حامی یکدیگر هستند و با صبوری و آرامش به دنبال برطرف کردن اختلافات هستند. آنها می دانند که اهمیت و ارزش عشق بیشتر از آن است که اختلافات بتوانند به آن آسیبی بزنند.

● روابط سالم

خودخواهی و بی توجهی به خواست های همسر دو عامل مهم در سردی روابط جنسی همسران است. این در حالیست که زوج های موفق در این رابطه خودخواه نیستند و به خواست های همسرشان توجه می کنند. در طی سال های دراز زندگی ممکن است به دلایل مختلف همسران روابط جنسی در نوسانی داشته باشند و به افراط یا تفریط کشیده شوند. زوج های سالم می توانند حدومرز این رابطه را بشناسند و تعادل را برقرار کنند. سلامت جنسی یکی از عوامل پایداری زندگی زناشویی است. اگر در زندگی زناشویی تان درباره این موضوع مشکلی دارید باید به دنبال چاره ای برای آن باشید. هر نوع بیماری جسمی و روحی در این مورد باید مورد بررسی قرار بگیرد تا یک رابطه سالم میان زن و شوهر ایجاد شود. این نکته ای است که زوج های موفق آن را رعایت می کنند.

● کمک به رشد یکدیگر

هرگز این نکته را فراموش نکنید که شما و همسرتان همیشه یک فرد ثابت نخواهید ماند. شما با تجربه و زمان تغییر می کنید بنابراین نباید بخواهید که خودتان و همسرتان در دهمین سال زندگی مشترک دقیقا همانی باشید که روز اول ازدواجتان بودید. اتفاقاتی مثل بچه دار شدن، مرگ عزیزانتان، شکست ها و یا موفقیت های مالی و بسیاری از موارد دیگر در زندگی، باعث تغییر شما و همسرتان می شود.

زوج های موفق متوجه این تغییرات هستند و توقع ندارند که هیچ تغییری در آنها ایجاد نشود. آنها انواع تحولات روحی مثبت و منفی را برای زندگی زناشویی می پذیرند. زن و شوهری که رابطه سالمی با هم دارند به خوبی می دانند که همانطور که قواعد و قانون ها تغییر می کنند آنها نیز باید تابع قانون های جدید باشند. آنها از یکدیگر حمایت می کنند و این تغییرات را به نفع زندگی زناشویی شان می دانند. آنها هرگز مانع رشد یکدیگر در مسیر زندگی نمی شوند و با همدلی تغییرات را می پذیرند. همچنین آنها سعی می کنند همانگونه که همسرشان تغییر می کند در خودشان نیز تحول و تغییر ایجاد کنند تا درک درستی از یکدیگر به دست بیاورند.

● هشیار و بیدار

شاید گمان کنید که زندگی زناشویی موفقی دارید و هیچ چیز نمی تواند در رابطه شما با همسرتان خللی ایجاد کند. اما هشیار باشید. گاهی زندگی به مرور زمان و بخاطر اتفاقات ناخوشایند آسیب می بیند بدون اینکه شما متوجه این ترک های کوچک بشوید. زوج های موفق برای اینکه به این مرحله نرسند چه می کنند؟ آنها همیشه با هم گفت وگو می کنند و درباره مسائل زندگی شان گفت وگو می کنند. آنها از هم می پرسند که "کجای کار هستیم" و با این پرسش تلاش می کنند تا به یک زندگی شاد برسند.

اگر هرکدام از شما نخواهید تا با گفت وگو با هم به شناخت های جدید از یکدیگر برسید مشکلات همچنان باقی خواهند ماند. زن وشوهر های موفق زمان را از دست نمی دهند و نمی گذارند با بی توجهی به رابطه زناشویی شان آسیبی وارد شود.

● تصمیم گیری مشترک

آنها در مورد موضوعات مهم زندگی تصمیم های مشترک می گیرند و هرگز تک روی نمی کنند. مثلا اگر قرار است درباره مدرسه فرزندشان تصمیمی بگیرند هردو نفر درباره آن نظر می دهند. یا اگر قرار است تغییر شغل بدهند و یا خانه جدیدی بخرند تنها یک نفر تصمیم نمی گیرد. اگر عادت دارید که تصمیم های شخصی تان را به دیگران تحمیل کنید باید در مورد روش زندگی تان تجدید نظر کنید. زمانی که تنها یک نفر در مورد مسائل زندگی تصمیم می گیرد شریک زندگی همواره با این احساس درگیر است که نظر و خواسته هایش از سوی همسرش نادیده گرفته می شود. زوج های موفق تصمیم گیری های مشترک را از روی احترام به حقوق یکدیگر می گیرند.

● اعتماد همیشگی

یکی از رازهای ازدواج های موفق اعتماد به یکدیگر است. اعتماد یک شبه بین زن وشوهر ایجاد نمی شود زمان زیادی لازم است که هر دونفر بتوانند کاملا به هم اعتماد کنند. اما اگر قرار است بنای درستی در زندگی زناشویی ایجاد شود زن و شوهر باید بتوانند که به یکدیگر اعتماد داشته باشند. زوج های موفق این اعتماد متقابل را در خود پرورش می دهند. آنها همسرشان را تکیه گاه خود می دانند. برای تکیه کردن به دیگری باید به او اعتماد داشت. آنها عشق و اعتماد را به عنوان دو خصلت مهم در زندگی زناشویی زنده نگه می دارند. پس به یاد داشته باشید که اگر در زندگی یک تکیه گاه می خواهید و به دنیال یک زندگی شاد هستید باید شک و بی اعتمادی را کنار بگذارید و به یکدیگر اعتماد کنید.

● تعامل مناسب

آیا در زندگی زناشویی تان می توانید درباره ایده ها و افکارتان به راحتی با همسرتان حرف بزنید؟ این ویژگی زوج های موفق است که می توانند با تعامل درست با یکدیگر در مورد خواست ها، نیازها و افکارشان گفت وگو کنند. آنها نسبت به شریک زندگی شان ترس و نگرانی ندارند و از قضاوت هایش هراسی ندارند. ایجاد یک ارتباط زناشویی سالم بسیار ساده است اگر بخواهید که این رابطه را داشته باشید. برقراری این ارتباط و تعامل بسیار مهم است زیرا اگر چنین تعاملی نداشته باشید به مرور زمان عقده ها و مشکلات زیادی نسبت به همسرتان پیدا خواهید کرد.

● عشق جاویدان

عشق ورزی یکی از کلید های زندگی سالم خانوادگی است. زمانی که به همسرتان عشق می ورزید شما توانایی انجام بسیاری از کارها را دارید. اگر بتوانید احساسات مثبت، دوستی و علاقه تان را به همسرتان نشان بدهید زندگی شادتر و موفق تری خواهید داشت. احساساتتان را به همسرتان ابراز کنید و گاهی با خرید گل و یا هدیه ای علاقه و عشق تان را نشان بدهید. زوج های موفق راه ابراز عشق و علاقه را می شناسند. و از هر فرصتی برای ابراز علاقه به همسرشان استفاده می کنند. رسیدن به یک زندگی شاد و سالم که در آن زن و شوهر فارغ از انواع مشکلات و سوء تفاهم ها با عشق و علاقه زندگی کنند آسان نیست اما هوشیاری و هوشمندی همسران می تواند راه رسیدن به آن باشد. برای داشتن یک زندگی موفق باید تلاش کنید و درک بالایی از زندگی مشترک و خانواده داشته باشید. از عشق ورزی خجالت نکشید و به تفسیر ها و تعبیرهای غلط دیگران در این باره اهمیتی ندهید. بسیاری از مردم تعاریف غلطی از عشق ورزی در ذهن دارند اما زوج های موفق ابراز عشق درست و کاربردی را به خوبی می شناسند. شما نیز ابتدا به تعریف درستی از عشق ورزی برسید و آن را نشان بدهید.

هر کدام از الگوهایی که زوج های موفق برای بهبود روابط شان استفاده می کنند تنها در صورتی برای شما کارایی دارد که ذهن و قلب پذیرایی داشته باشید. این الگوها را جدی بگیرید و سعی کنید از آنها در زندگی زناشویی تان پیروی کنید.




شنبه 4 شهريور 1391برچسب:, :: 1:16 قبل از ظهر ::  نويسنده : ali
banner

چهار شنبه 1 شهريور 1391برچسب:, :: 11:3 بعد از ظهر ::  نويسنده : ali
 
 


چهار شنبه 1 شهريور 1391برچسب:, :: 1:35 قبل از ظهر ::  نويسنده : ali