اگر به افرادی که در اطرافتان هستند خوب توجه کنید، درخواهید یافت که بسیاری از آنها در طول روز دروغهای فراوانی می گویند. در واقع این مسئله گویای این است که تقریبا همه افراد به شیوه های متفاوتی در زندگی دروغ می گویند. پرواضح است که دروغ از بدترین معایب، زشت ترین گناهان و منشأ بسیاری از مفاسد است و مهمترین علت اصلی دروغ، عقده حقارت و خود کم بینی انسان دروغگوست.
سرچشمه دروغ گاهی به خاطر ترس از فقر، پراکنده شدن مردم از دور او، از دست دادن موقعیت و مقام و زمانی نیز به خاطر علاقه شدید به مال و جاه و مقام و ... است که شخص از این وسیله نامشروع برای تامین مقصود خود کمک می گیرد. در بسیاری از موارد، افراد برای حفظ علایق شخصی خود دروغ می گویند. اما افرادی هم هستند که برای گول زدن دیگران دروغ می گویند. گروه دیگری از افراد نیز به دروغگویی معتاد شده اند. خیلی ها هم به این دلیل دروغ می گویند که از هرگونه مورد انتقاد قرار گرفتن در اجتماع دور باشند ...
برای سفر به اصفهان رفته بودم. کنار سی و سه پل نشسته بودم. نگاهم به دختر بچه سه یا چهار ساله خارجی افتاد که از پدر و مادرش اندکی فاصله گرفته بود و داشت مرا نگاه میکرد. بقدری چهره زیبا و بانمکی داشت که بی اختیار با دستم اشاره کردم به طرفم بیاید اما در حالتی از شک و ترس از جایش تکان نخورد. دو سه بار دیگر هم تکرار کردم اما نیامد.
به عادت همیشگی، دستم را که خالی بود مشت کردم و به سمتش گرفتم تا احساس کند چیزی برایش دارم. بلافاصله به سویم حـرکت کرد. در همین لحظه پدرش که گویا دورادور مواظبش بود بسرعت به سمت من آمد و یک شکلات را مخفیانه در مشتم قرار داد. بچه آمد و شکلات را گرفت.
به پدرش که ایتالیایی بود گفتم من قصد اذیت او را نداشتم. گفت میدانم و مطمئنم که میخواستی با او بازی کنی اما وقتی مشتت را باز میکردی او متوجه میشد که اعتمادش به تو بیهوده بوده است. کار تو باعث میگردید که بچه، دروغ را تجربه کند و دیگر تا آخر عمرش به کسی اعتماد نکند.
حال ما ایرانیها چگونه عمل میکنیم. بابا میشینه تو خونه جلوی بچه کوچک به زنش میگه، فلانی زنگ زد بگو من نیستم. مامانه به بچه میگه اگه غذاتو بخوری برات فلان چیزو میخرم بعد انگار نه انگار. بابا به بچه اش میگه مامانت اومد نگو من به مامان بزرگ زنگ زدم.
بعد این بچه بزرگ میشه میره تو جامعه...
معلمش میگه چرا مشق ننوشتی براحتی دروغ میگه که خاله ام مرده بود نبودیم.
فروشنده میشه مثل آب خوردن جنس بنجل را به دروغ جای اصلی میفروشه.
مهندس میشه بجای دو متر، یک متر فونداسیون میریزه.
دکتر میشه، سهل انگاری در عمل جراحی را ایست قلبی گزارش میکنه.
تولید کننده محصولات پروتئینی میشه، گوشت اسب و الاغ رو توی فرآورده های تولیدیش مصرف میکنه.
رییس هواپیمائی میشه سقوط هواپیما را پای خلبان مرده میذاره.
وارد سیاست میشه سر ملت رو شیره میماله...
و دروغ به اولین ابزار هر فرد برای دست یافتن به هدف تبدیل میشود.
دروغ انسان را در دنیا و آخرت از رحمت الهی محروم می کند.
دروغ، فساد و تباهی را در جامعه ببار میاورد.
اعتمادها را زایل میکند.
لذت زندگی جمعی و مدنی را از بین میبرد.
اعتماد عمومی را سلب و جامعه را به بیماری نفاق دچار می سازد.
رفته رفته ظلم و بیعدالتی را گسترش میدهد.
منشا بسیاری از معضلات اجتماعی دروغ است.
و دروغ ریشه جامعه را خشک میکند.
نمی دانیم چرا ولی دروغ در تمامی اجزای زندگی ما ایرانیها براحتی جاری است و چون سیلی سهمگین که هر لحظه بزرگتر میشود در حال نابودی ماست !
شاید حتی باورکردنی نباشد که حتی از آن لحظه که مــادر بدلیل تنبلی خود، شیشه شیر خالی را در دهان نوزادش قرار میدهد تا او را ساکت کند، آموزش دروغ را به او آغاز کرده است ...
ای کاش بتوانیم راستی، درستی و صداقت را در هر زمان ارج بنهیم. چراکه صداقت، ارزشی بی اندازه دارد.
خدا کند که بخواهیم و این اراده را در خود بارور کنیم و تا هر اندازه که در توان داریم برای پایدار نگاه داشتن گوهر صداقت تلاش کنیم.
م
نظرات شما عزیزان: