درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید كارمن به اشتراك گزاري انواع مطالب علمي و آموزنده و جالب براي همه است
آخرین مطالب
پيوندها
نويسندگان
مطالب علمي و آموزنده و جالب
به اشتراك گزاري انواع مطالب علمي و آموزنده و جالب براي همه




وصیت نامه ابولقاسم حالت ببین

طنز نویس معروف مجله های توفیق و گل اقا با تخلص "خروس لاری "

بعد مرگم نه به خود زحمت بسیار دهید
نه به من بر سر گورو کفن آزار دهید
نه پی گور کن و قاری و غسال روید
نه پی سنگ لحدپول به حجار دهید
به که هر عضو مرااز پس مرگم به کسی
که بدان عضو بود حاجت بسیار دهید
این دوچشمان قوی را به فلان چشم چران
که دگر خوب دو چشمش نکند کار دهید
وین زبان را که خداوند زبان بازی بود
به فلان هوچی رند از پی گفتار دهید
کله ام را که همه عمر پر از گچ بوده است
راست تحویل علی اصغر گچکار دهید
وین دل سنگ مرا هم که بود سنگ سیاه
به فلان سنگ تراش ته بازار دهید
کلیه ام را فلان رند عرق خوار که شد
از عرق کلیه او پاک لت و پار دهید
ریه ام را به جوانی که ز دودو دم بنز
در جوانی ریه او شده بیمار دهید
جگرم را به فلان بی جگر بی غیرت
کمرم را به فلان مردک زن باز دهید
چانه ام را به فلان زن که پی وراجی است
معده ام را به فلان مرد شکمخوار دهید
تا مگر بند به چیزی شده باشد دستش
لااقل ت خ م مرا هم به طلبکار دهید



پنج شنبه 22 فروردين 1392برچسب:, :: 1:51 قبل از ظهر ::  نويسنده : ali

 «پژو» یکروز طعنه زد به «پراید»

که تو مسکین چقدر یابویی!
با چنین شکل ضایعی بالله
بی‌جهت توی برزن و کویی
رنگ لیمویی مرا بنگر
ای که تیره، شبیه هندویی
من تمیزم ولی تو ماه به ماه
مطلقاً دست و رو نمی‌شویی
بچه می‌ترسد؛ آن‌طرفتر رو!
که به هیئت شبیه لولویی
من نه خودرو،گُلم، سَمن‌بویم
تو نه خودرو، گیاه خودرویی!
من به پاریس بوده‌ام چندی
زیر پای «چهاردهم لویی»(!)
روی «باسکول» بیا،بپر،بینم!
روی‌هم‌رفته چند کیلویی؟!
در تو آهن به کار رفته ولی
نازکی عین برگ کاهویی!
صاحبت با تو گر به جایی خورد
سهم الارث ورثّه‌ی اویی!
از «پژو» چون چنین شنید «پراید»
گفت:ای دوست!چرت می‌گویی
بنده گیرم به قول تو یابو،
تو گمان کرده‌ای که آهویی؟!
«خویشتن، بی سبب بزرگ مکن
تو هم از ساکنان این کویی!»
انتقادی اگر ز من داری
مطرحش کن،ولی به نیکویی
زیر این آسمان مینایی
ای خوشا فکر و ذکر مینویی
برو خود را بسوز و راحت کن
بی‌علاج است آتشین‌خویی
بخت باید تو را نه آپشن و تیپ
ای که در بند چشم و ابرویی
بخت ماشین اگر سپید بُوَد
خواه بژ باش، خواه لیمویی!
ارج و قربم کنون ز تو بیش است
زانجهت در پی هیاهویی
خوار بودم ولی عزیز شدم
کرد دوران ز بنده دلجویی
قیمت من کنون رسیده به بیست
این منم من، «پراید» جادویی!
توی بنگاه پیش هم بودیم
غرّه بودی به خوش بر و رویی
بنده رفتم فروش و یکماه است
توی دپرس،هنوز آن تویی



پنج شنبه 15 فروردين 1392برچسب:, :: 2:41 قبل از ظهر ::  نويسنده : ali

«پژو» یکروز طعنه زد به «پراید»

که تو مسکین چقدر یابویی!
با چنین شکل ضایعی بالله
بی‌جهت توی برزن و کویی
رنگ لیمویی مرا بنگر
ای که تیره، شبیه هندویی
من تمیزم ولی تو ماه به ماه
مطلقاً دست و رو نمی‌شویی
بچه می‌ترسد؛ آن‌طرفتر رو!
که به هیئت شبیه لولویی
من نه خودرو،گُلم، سَمن‌بویم
تو نه خودرو، گیاه خودرویی!
من به پاریس بوده‌ام چندی
زیر پای «چهاردهم لویی»(!)
روی «باسکول» بیا،بپر،بینم!
روی‌هم‌رفته چند کیلویی؟!
در تو آهن به کار رفته ولی
نازکی عین برگ کاهویی!
صاحبت با تو گر به جایی خورد
سهم الارث ورثّه‌ی اویی!
از «پژو» چون چنین شنید «پراید»
گفت:ای دوست!چرت می‌گویی
بنده گیرم به قول تو یابو،
تو گمان کرده‌ای که آهویی؟!
«خویشتن، بی سبب بزرگ مکن
تو هم از ساکنان این کویی!»
انتقادی اگر ز من داری
مطرحش کن،ولی به نیکویی
زیر این آسمان مینایی
ای خوشا فکر و ذکر مینویی
برو خود را بسوز و راحت کن
بی‌علاج است آتشین‌خویی
بخت باید تو را نه آپشن و تیپ
ای که در بند چشم و ابرویی
بخت ماشین اگر سپید بُوَد
خواه بژ باش، خواه لیمویی!
ارج و قربم کنون ز تو بیش است
زانجهت در پی هیاهویی
خوار بودم ولی عزیز شدم
کرد دوران ز بنده دلجویی
قیمت من کنون رسیده به بیست
این منم من، «پراید» جادویی!
توی بنگاه پیش هم بودیم
غرّه بودی به خوش بر و رویی
بنده رفتم فروش و یکماه است
توی دپرس،هنوز آن تویی



پنج شنبه 15 فروردين 1392برچسب:, :: 2:41 قبل از ظهر ::  نويسنده : ali